English Version
This Site Is Available In English

چشمه جوشان یا رودخروشان باشیم

چشمه جوشان یا رودخروشان باشیم

جلسه هفتم از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنما همسفر الناز، نگهبانی همسفر ساحل و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی یازدهم، (چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند) و تاثیر آن روی من» در روز دوشنبه 2 دی‌ماه ۱۴۰۴ ساعت 16:00 برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:

 «چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.»

وادی یازدهم در سه سی‌دی، خیلی جامع و کامل توسط آقای مهندس تدریس شده است؛ شاید در کتاب ده صفحه باشد؛ اما در سه سی‌دی کاملا مطالب باز شده است؛ یعنی اصلا نمی‌شود الان راجع به آن زیاد صحبت کرد؛ ولی من می‌خواهم از اختیار صحبت کنم.

یکی از بارزترین خصوصیات انسان و وجه تمایز او با موجودات دیگر، قدرت اختیار است که خداوند به انسان داده و همه‌چیز از همان‌جا شروع می‌شود.

در کلام‌الله، الفاظ زیادی درباره‌ انسان به کار رفته است. خداوند می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»؛ انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است. «إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَفُورٌ»؛ انسان پنهان‌کننده‌ حقیقت است و انسان خسران می‌ورزد؛ انسان زمانی که چیزی را می‌خواهد، زاری می‌کند و زمانی که اصطلاحا خرش از پل می‌گذرد، قلدری می‌کند.

این‌ها تمام خصوصیاتی است که بنا به همان اختیاری که به انسان داده شده، در کلام‌الله هم به آن‌ها اشاره شده است و در مقابل می‌گوید چه کسانی این خصوصیات را ندارند؟ کسانی که ایمان دارند؛ یعنی تمام این ویژگی‌ها در ما وجود دارد؛ در همه‌ انسان‌ها، به‌جز کسانی که ایمان دارند. این ایمان از کجا نشات می‌گیرد؟ به صحبت کردن من نیست، به عمل کردن من است.

من زمانی که وارد کنگره شدم، سی‌ و شش سالم بود. کلی اشتباه داشتم و هیچ دستاوردی نداشتم. اولین و مبتدی‌ترین چیزی که یاد گرفتم، وادی اول بود. در وادی اول می‌گوید: زندگی تو مثل یک صفحه‌ سفید نقاشی است. امروز صفحه‌های مشکی قبل را کنار می‌گذارم، یک ورق جدید می‌زنم، صفحه‌ سفید نقاشی‌ام را جلوی خودم می‌گذارم و جلو می‌روم؛ چون می‌خواهم آموزش بگیرم.

می‌رسم به وادی‌های اول، دوم تا پنجم؛ وادی پنجم خودش دنیایی حرف دارد. بعد ششم و هفتم و وادی دهم که می‌گوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است؛ یعنی من همان‌قدر که بدم، می‌توانم خوب باشم و همان‌قدر که خوبم، می‌توانم بد باشم. جایگاهی که الان در آن هستم مطلق نیست؛ دقیقا یک شمشیر دولبه است و می‌رسم به وادی یازدهم، وقتی در وادی اول بودم و تازه وارد شدم، من آن قطره بودم، الان باید یک تغییری کرده باشم؛ یک اتفاقی باید برایم افتاده باشد.

حالا می‌خواهم ببینم آیا من تبدیل به رود شده‌ام یا نه؟ وقتی می‌گوید «چشمه‌ جوشان و رود خروشان» چشمه‌ جوشان چه ویژگی‌ای می‌تواند داشته باشد؟ باید چیزی درون من باشد که تراوش کند. این اولین ویژگی است. من باید منابع اطلاعاتی درست یا دستاوردی داشته باشم، بعد جوشش داشته باشم و بتوانم آن را به بیرون منتقل کنم؛ بتوانم آن را ساطع کنم. حالا سؤال این است: آیا من در این مسیری که قرار گرفته‌ام، دارم این کار را انجام می‌دهم؟ آیا فقط دارم اطلاعات را کسب می‌کنم، یا دارم تبدیل به چشمه‌جوشان می‌شوم؟

چشمه‌‌جوشان شدن یعنی هر چیزی که در من قرار می‌گیرد، باید آن را چه خوب، چه بد پس بدهم و بازپرداخت داشته باشم.

وقتی یاد می‌گیرم؛ اگر آن را برنگردانم، می‌گندد؛ پس بازپرداخت خیلی مهم است، چه از نظر مالی، که در کنگره و لژیون سردار داریم و هرکسی به اندازه‌ دریافتش بازپرداخت مالی دارد و چه از نظر دریافت اطلاعات و دانایی؛ اگر من پس ندهم آن چشمه‌ای که خودم ساخته‌ام هرچقدر هم برایش زحمت کشیده باشم، شروع به خشک شدن و گندیدن می‌کند. 

در کل چیزی که از وادی‌ها و از صحبت‌های آقای مهندس در این سال‌ها یاد گرفتم، خیلی به من کمک کرد؛ چون من اصلا مشارکت کردن بلد نبودم و نمی‌دانستم از کجا شروع کنم.

حالا می‌خواهد بگوید وادی یازدهم، یا وادی اول و دوم؛ از کجا شروع کنیم؟ 

آقای مهندس فرمودند: تمام کلمات تیتر وادی‌ها را شروع کنید به شکافتن؛ وقتی می‌گوید رود خروشان، باید ببینی رود خروشان چیست؟ وقتی می‌گوید «چشمه‌ جوشان»، چشمه‌ جوشان چیست؟ وقتی وادی می‌گوید «تفکر»، تفکر چیست؟ «ساختار» یعنی چه؟

اگر هرکدام از این‌ها را موشکافانه باز کنیم، حالا که در وادی یازدهم هستیم، دقیقا می‌توانیم به یک مفهوم روشن برسیم. در کل، انسان حاکم بر سرنوشت خودش است؛ یعنی تمام چیزهایی که به دست می‌آوریم، چه خوب چه بد، حاصل برداشت خودمان است.

شیطان اتفاقا یک نفر نیست؛ شیطان یک فرمانده است که لشگر دارد، تیم دارد و تمام کارش را از طریق الهام و القا انجام می‌دهد. القا یعنی از یک نفر به دیگری منتقل شدن؛ گرفتن و کسب کردن. الهام همان نجوای درونی است؛ اگر بستر من، بستر مناسبی باشد، الهام‌ها و القائاتی که به من می‌رسد، متناسب با درون من است.

انسان به رب خودش ناسپاس است و خداوند همیشه ناظر است. من می‌گویم در کنگره، رب من راهنمای من است؛ یعنی دقیقا باید در مسیری حرکت کنم که راهنما برای من مقدر می‌کند. زمانی که در جایگاه تازه‌واردین بودم، آن شخصی که به‌عنوان تازه‌وارد صحبت می‌کرد، من هم با او گریه می‌کردم؛ چون درد داشت، حرف‌هایش درد داشت.

اما الان چطور؟ آیا راهنما با تازه‌وارد گریه می‌کند؟ نه؛ چون آینده او را می‌بیند و می‌داند انتهای این مسیر چیست. می‌داند شما که امروز تازه‌وارد هستید، همه‌ این مسائل برای شما حل‌شدنی است.

برگزاری انتخاب مرزبانی در شعبه صبا با حضور اسیستانت رابط همسفر فاطمه و دستیار اسیستانت همسفر آتنا 

با تشکر از حضور همه عزیزان و تشکراز مرزبانان قبل همسفر شهلا و همسفر رویا و تیرک به مرزبانان جدید همسفر نسرین و همسفر رضوان

مرزبانان کشیک: همسفر شهلا و مسافر جاوید

تایپیست: همسفر نسیم رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون اول)

عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نرگس   (لژیون اول) 

ویرایش و ارسال: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر افسانه (لژیون سوم) دبیر سایت

همسفران نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .