جلسه چهارم از دوره سی و ششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی صائب تبریزی به استادی دنور همسفر سمیه، نگهبانی همسفر لیلا و دبیری همسفر رباب با دستور جلسه (وادی یازدهم«چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند» و تأثیر آن روی من) روز دوشنبه ۱ دی ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شکر میکنم که امروز هم اذن ورود به کنگره را به من داد، اینکه در کدام شعبه باشم مهم نیست؛ خوشحال هستم که امروز در شعبه تبریز و در کنار شما عزیزان هستم. وجه مشترکی که در کنگره وجود دارد این است که مانند خانه پدری است؛ جایی که در آن به روی همه باز است و هر کجا که باشد، همانجا خانه امن ما است؛ اگر امروز اینجا هستم، از خانم غزال عزیز، راهنمای عزیزم بسیار تشکر میکنم و خود را مدیون ایشان میدانم. اگر امروز حال من خوب است، بهدلیل آموزشهای ناب و ارزشمند ایشان است و اگر امروز صحبتی میکنم، قطعاً محصول آموزشهای ایشان است؛ چرا که رهجوی ایشان بودهام.
دستور جلسه امروز وادی یازدهم «چشمههای جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند» است. بهنظر من، دستور جلسات کمی داریم که آقای مهندس درباره آنها بهصورت مطلق صحبت کرده باشند. وقتی در این وادی کلمه همه به کار میرود، یعنی هیچ استثنایی وجود ندارد، یعنی اگر چشمه جوشان یا رود خروشان باشید، برای شما استثناء قائل نمیشوند و شما هم به بحر و اقیانوس میرسید. اگر کسی به بحر و اقیانوس نمیرسد باید به درون خودش رجوع کند که آیا جوشان و خروشان بوده یا نبوده است؟ این وادی رابطه مستقیمی با احساس انسان دارد؛ زیرا چشمه همان دانایی انسان است.
چشمه به رود انرژی میدهد تا رود بتواند به بحر برسد، چشمه نقش انرژیدهنده را دارد؛ یعنی دانایی و حس انسان است. رود شامل وجود، افکار، اندیشه و روح انسان میشود. دانایی به روح، حس و افکار انسان انرژی میدهد تا بتواند به بحر برسد. بحر یعنی همان صراط مستقیم، همان آرامشی که همه ما در پی آن هستیم؛ اگر ساکت و صامت نباشیم و جوشان و خروشان باشیم؛ یعنی آگاهی و علمی را که کسب کردهایم را به حس خوب و مثبت تبدیل میکنیم و قطعاً به صراط مستقیم و آرامش دست پیدا خواهیم کرد؛ چرا که وعده داده شده است.
خانم غزال همیشه در لژیون درباره این موضوع صحبت میکردند که هر کدام از اجزای بدن از یکی از عناصر طبیعت انرژی میگیرند، قلب انرژی خود را از خورشید دریافت میکند، خورشید منبع عشق است؛ به دور و نزدیک انرژی میبخشد و استثنا قائل نمیشود و به همه انسانها گرما و حرارت میبخشد، یعنی اگر من قلب خود را به خورشید کنگره و آموزشهای کنگره نزدیک کنم، برای من هم استثنایی وجود ندارد؛ اگر نزدیک شوم، تمام این اطلاعات برای من لازم، ضروری و مؤثر خواهد بود و آن زمان من به حال خوب و آرامش میرسم.
اگر بتوانم روی احساس و قلب خود کار کنم و آن را صیقل بدهم، انرژیهایی که دریافت میکنم مثبت خواهد شد و همین باعث میشود قلب من ناخودآگاه در مسیری مستقیم و در جهت مثبت قرار بگیرد. قلب کنگره، لژیون سردار است. به یاد دارم که یکی از دیدهبانها به شعبه زنجان آمده بودند و فرمودند: بسیاری از انسانها برای درمان به کنگره میآیند درمان میشوند و بعد میروند؛ اما دزد هستند، چرا؟ چون از کنگره دزدی کردهاند.
کنگره از کسی طلب یا درخواست مالی ندارد؛ اما از قدیم گفتهاند: در دیزی باز است، حیای گربه کجا رفته است؟ اینکه وارد کنگره شوم و حال من و مسافرم خوب شود و بعد بگویم خداحافظ... من رفتم، درست نیست! زمانیکه وارد کنگره میشویم کنگره ما را میپذیرد، بهانه نمیآورد؛ بلکه ما را در آغوش میگیرد و درمان میشویم. من به قلب کنگره دِین دارم؛ اگر این دِین را ادا نکنم، قلب خودم و زندگیام از کار میافتد. سیستم بسیار هوشمند است، بعضیها فکر میکنند میشود سیستم را دور زد؛ اما آن انرژی که به قلب کنگره تزریق میکنید، بهواسطه عضویت در لژیون سردار و خدمتی که انجام میدهید، در حافظه این سیستم ثبت و ضبط میشود.
من اعتقاد دارم که میزبان لژیون سردار نه نگهبان است، نه دبیر، نه خزانهدار؛ بلکه میزبان لژیون سردار از جای دیگری است؛ و او آنقدر توانمند است که انسانها را بهخوبی حفظ کرده و در پناه خود میگیرد تا ما با دلی آرام زندگی کنیم.در کنگره یاد میگیریم که ایمن، واکسینه و بیمه باشیم، از بسیاری از اتفاقاتی که در بیرون از کنگره ممکن است برای ما رخ دهد، در امان هستیم؛ چون سیستم ما را دیده و ما به جایی وصل هستیم؛ به همان قدرت مطلقی که ما را هدایت و حفظ میکند. در تمام مسیری که رفتوآمد داریم، خدمت میکنیم و میبخشیم، این بخشش چیزی از ما کم نمیکند؛ بلکه هر روز بر ما افزوده میشود.
ما زمانیکه میبخشیم، چیزی از ما کم و کسر نمیشود؛ بلکه بر ما افزوده میشود و ما بزرگتر میشویم. کنگره به انسانها عزت و احترام میبخشد. بهواسطه شرافت آقای مهندس، ما صاحب شرافت شدیم؛ بهواسطه ثروتمندی ایشان، ما ثروتمند شدیم؛ و بهواسطه علم و آگاهی آقای مهندس، همه ما عالم شدیم. اکنون نوبت ما است که ببخشیم؛ هرچند در برابر عظمت کنگره، خدمتی که ما انجام میدهیم بسیار ناچیز است. امیدوارم قلب خود را به قلب کنگره، سردار و آموزشها گره بزنیم و از خورشید کنگره آموزشها را دریافت کنیم تا حس خود را زلال و شفاف سازیم.اگر حس خوب باشد، زندگی بر وفق مراد خواهد بود و اگر قلب خود را صیقل دهیم، در صراط مستقیم قرار خواهیم گرفت.
اگر مسیر زندگی ما به کنگره برخورد کرد، به این علت بود که قلب ما بسیار زخمی شده بود و دیگر تاب و توان مقابله با آن زخمها را نداشتیم، کسی باید به دادمان میرسید؛ پس از خدای خود عاجزانه درخواست کردیم که به ما کمک کند تا زخمهایمان التیام یابد، این زخمها آنقدر عمیق شدند تا توانستیم راه را پیدا کنیم، منِ جدید را بسازیم و انرژی و حس تازهای را در وجود خود بهوجود آوریم. من فکر میکنم هرکدام از ما در کنگره به «منِ جدیدی تبدیل شدهایم؛ منِ قبلی سقط شده و از بین رفته است و ما بسیار تغییر کردهایم. امروز همه ما چشمههایی جوشان هستیم؛ فقط منتظریم در مسیر درست و صراط مستقیم قرار بگیریم که قطعاً در کنگره این بستر فراهم است، بستر وجود دارد و ما منتظر هستیم تا آن بحر و اقیانوس ما را بهعنوان رود بپذیرد و در خود جای دهد.
تعویض جایگاه نگهبان صوتی جلسه خصوصی همسفران

نفرات برتر آزمون
.jpg)

مرزبانان کشیک: همسفر لاله و مسافر داوود
تایپیست: همسفر حنانه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محدثه (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
133