ششمین جلسه از دورهی چهاردهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دلیجان، با استادی راهنما مسافر سعید، نگهبانی مسافر مجتبی، و دبیری مسافر رضا، با دستور جلسه:" وادی یازدهم و تاثیر آن بر روی من و یکمین سال رهایی مرزبان پارک مسافر علیمردان"، شنبه ۲۹ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سپاسگزار خداوند هستم که در کنگرهٔ ۶۰ حضور دارم و در این جایگاه برای آموزش قرار گرفتهام. از آقای مهندس نهایت سپاس را دارم و از ایجنت محترم آقای محمد تشکر میکنم. از مرزبانان عزیز، نگهبان و دبیر محترم نیز کمال قدردانی را دارم. واقعاً جای شکر و سپاس است که بدانیم ما کجا بودیم و به کجا آمدهایم، و رسیدن به مقصد آیندهمان به این آگاهی وابسته است.
دستور جلسه، وادی یازدهم است. البته ترتیب «چشمههای جوشان» و «رودهای خروشان» چندان مهم نیست، اما به نظر من زیباتر است اگر بگوییم «چشمههای جوشان»، چون خود آقای مهندس نوشتهاند: «چشمههای جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند.» به نظر من، جمله وقتی زیباتر است که چشمهها را اول بیاوریم. نمیدانم این نظر آقای مهندس است یا دیدگاه شخصی من.

نخستین پایهٔ کنگره، همان سخنی است که آقای مهندس همواره در ابتدای جلسات میگویند و خوانده میشود: «خداوندا، از بزرگترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان است، به تو پناه میبریم.» این یعنی منِ سعید، ابتدا باید بدانم که نادانم و هر آنچه رخ داده در وجود خودم بوده است.
اگر کاری کردهام، بر پایهٔ نادانیام بوده است. باید از خودم بگذرم و به گونهای خود را ببخشم. باید بپذیرم که نادان بودم و خطایی کردم و خود را بیاندازه سرزنش نکنم. در کنگره میگویند: «آمدی، دیگر به پشت سر نگاه نکن. جنب و جوش نکن. زیاد به یادش نیاور. اشتباه کردی، نادان بودی. مهم این است که آمدی و راه را پیدا کردی.»
یعنی این راهی که من پیدا کردهام، اگر از همان وادی اول آغاز کنم، به چشمهٔ جوشان خودم می رسم. چگونه میرسم؟ باید یکسری کارها را انجام دهم و یکسری کارها را انجام ندهم. اینکه کار بد انجام ندهی درست و خوب است، اما هنر نیست. هنر این است که بتوانی کار خوب را انجام دهی.
این کار خوب است که آن «اختلاف ارتفاع» یا «پتانسیل» در درونت ایجاد میکند و تو میتوانی مسیر زندگیات را ادامه دهی. این همان چیزی است که ما را شارژ میکند. آن «منابع آبی»، همان اطلاعات است. اطلاعات را به دست میآوری، ولی اگر راکد باشی، اگر تغییر جایگاه ندهی و اختلاف پتانسیل ایجاد نکنی، هیچ اتفاقی در تو به وجود نمیآید و اصلاً شارژ نمیشوی. زیرا من باید امروز شارژ شوم تا بتوانم فردا زندگی کنم. امروز باید شارژ شوم تا بتوانم کارهایم را انجام دهم و این کارها باید در قالب و مسیر درست باشند.

همین قوانین درست هستند که باعث میشوند حرکتهای من، حرکتهای درستی باشند. البته به استثنای جاهایی که آدم هدف درستی دارد ولی به آن نمیرسد. آن هم وقتاش خواهد رسید. به قول آقای مهندس، خواهد رسید. اما اینکه بتوانی در قالب همین چارچوب الهی که در خرد جهانی هم آمده است ؛
یعنی مثلاً دروغ نگو، رشوه نگیر، گرانفروشی نکن، احتکار نکن و… اما آقای مهندس ادامه دادهاند و گفتهاند که زیرمجموعهٔ همان وادی چهاردهم است: در محبت، کار خوب بکن و یکسری کارهای خوب را انجام بده.
لطف خداوند شامل حال ما شده است. آمدیم و آموزش راستین را دریافت میکنیم. جدا از اینکه قبلاً میدانستیم چه چیزی خوب و چه چیزی بد است، اما اینجا یک سیستم برای من زحمت میکشد. خودم نیز از وقت و زندگیام میگذرم. باید در قالب درست قرار بگیرم.
اگر در این مسیر درست قرار نگیرم و عمل نکنم، قطعاً نمیتوانم در کنگره بمانم و در زندگی شخصیام نیز با شکست مواجه خواهم شد. شکی در این نیست. ممکن است مدتی کار اشتباه هم بکنم و انرژی کاذبی بگیرم، اما در نهایت، چون راه درست را اینجا به من نشان دادهاند، قطعاً شکست خواهم خورد.
پس لطف خداوند شامل حال من شده است. اینجا و در بهترین شرایط، باید برای خودم انرژی ایجاد کنم. باید تغییر جایگاه بدهم؛ از جابهجایی یک صندلی گرفته تا مرتب کردن خودم. این موضوع در سفر اول نیز صادق است. برای ایجاد تغییر جایگاه، باید دارویت را درست مصرف کنی.
در سفر دوم نیز همین موضوع شامل حال همه همسفران و مسافران میشود. این حقیقت باید به ما داده شود. اگر میخواهی به آن آرامش، به آن صلح و به آن امنیت برسی، حتماً باید یکسری قوانین را رعایت و کاربردی کنی که در جزوات جهانبینی، مثالهایی برای ما زده شده و در دیگر کتابها و سیدیها نیز بیان شده است و کار مرا آسان میکند. امیدوارم بتوانم در این مسیر حرکت کنم.
"دستور جلسه دوم"

این رهایی را ابتدا به آقای مهندس، سپس به خود علیمردان، به بچهها و به همهٔ اعضای شعبهٔ خودمان تبریک میگویم. علیمردان از روز اول که آمد، واقعاً رهجوی حرفگوشکنی بود. البته در ادامه یککمی آب زیر پوستش افتاد و ادعاهایش زیاد شد.
من هم البته این ادعا را داشتم. ولی وقتی به کنگره میآیی، همانطور که آقای مهندس در کتاب «۶۰ درجه» میگویند، رنگ پوست، نژاد، دین و زبان همه کنار میروند. این باز هم لطف خداوند است که شامل حال ما شده و از تعصبات دینی، قومی، مذهبی و نژادی جدا میشویم.
علیمردان آمد و در لژیون از همان ابتدا، سیدیها را مرتب مینوشت و به درستی انجام میداد و نهایتاً به درمان رسید. درمان یک مسئله است، اما کار کردن و کاربردی کردن آموزشهای جهانبینی که باعث ایجاد همان انرژی میشود، مسئلهی بسیار مهمتری است. با اینکه اعتیاد در دنیا درمان ندارد، اینجا به راحتی انجام میشود؛
اما اگر نتوانی جهانبینی را کاربردی کنی، چه من، چه علیمردان، فرقی نمیکند، اگر انجام ندهی، قطعاً میگذرد و میگویی: «خب، بالاخره چی شده؟» اگر به جهانبینی نرسی، میدانی که اعتیاد درد سختی بود و کنگره این لطف را شامل حالت کرد و در ادامه، انرژیهای لازم برای زندگی را قطعاً به دست خواهیم آورد.
هدف این است که خانوادهها نیز به آرامش برسند. هیچ راهنمایی که در کنگره خدمت میکند، برای این نیست که فقط مسافری پیشش درمان شود، بلکه برای این است که اطرافیان او نیز به تعادل برسند و در آرامش باشند. همهچیز برای همین است. امیدوارم همهٔ ما در این مسیر کوشا باشیم، حال خودمان را خوب کنیم و بتوانیم به دیگران نیز کمک کنیم؛ به قولی، اجازه دهیم دیگران نیز زندگی کنند. ممنونم و متشکرم که به حرفهایم گوش دادید.

اعلام سفر:
سلام دوستان علیمردان هستم یک مسافر؛ آخرین آنتی ایکس تریاک، روش درمان dst ، داروی درمان شربت ot، مدت سفر ۱۱ ماه و ۱۴ روز، رهایی یک سال و یک ماه و دوازده روز، با راهنمایی آقا سعید لژیون چهارم. در ادامه ۱۰ ماه و ۴ روز سفر نیکوتین داشتم با راهنمایی آقامحمد، رهایی یک سال و یک ماه و ۱۲ روز، ورزش در کنگره والیبال.

خواسته مسافر:
از خداوند میخواهم که شعبهای که اینجاست، گسترده و بزرگ شود. آنقدر بزرگ شود که گاهی کسانی که پشت در میایستند، جا شوند و آنها هم بتوانند وارد شده و به درمان برسند.
خواسته همسفر:
برای کسانی که واقعاً نیاز دارند، دعا میکنم که انشاالله راه کنگره برای شما عزیزان باز شود و در کنگره درمان شوید.

مشارکت مسافر علیمردان:
خدمت همهٔ عزیزان، مرزبانها، ایجنتهای محترم و همهٔ دوستان تبریک و تشکر عرض میکنم. از آقای مهندس و خانوادهشان، همچنین از همسفر خودم و همهٔ همسفران تشکر میکنم. زمانی که وارد کنگره شدم، حال بسیار بدی داشتم. امروز شاکر خداوندم که این فرصت را به من داد تا به کنگره بیایم. از آموزشهای ناب کنگره و آقای مهندس بهره میبرم. درسهایی مانند «چشمهٔ جوشان» که نشان میدهد با جمعشدن آب (تلاش)، به آرزوها میرسیم.
زمانی که وارد کنگره شدم، بهخاطر اعتیاد، هیچ حسی به زندگی نداشتم و نمیتوانستم کاری انجام دهم. آمدن به کنگره راه نجات من بود. از آقای فیروز سپاسگزارم که پیغام کنگره را به من رساند و محکم مرا به کنگره وارد کرد. از آقای اباذر (راهنمای تازهواردین من) متشکرم که با محبت مرا در آغوش گرفت و باعث شد دیگر نخواهم از کنگره دور شوم.
از آقایان سعید، محمد، اباذر، و بهروز برای آموزشهایشان قدردانی میکنم. برخوردهای اصلاحی مرزبانها و ایجنتها را همیشه بهعنوان آموزش میدیدم، زیرا میدانستم برای پیشرفت من است.
از همسفرم که در این راه از من حمایت کرد و پابهپایم آمد، بسیار سپاسگزارم. او را بسیار اذیت کردم. اکنون اصلاً هیچ حس و میلی به مصرف ندارم. انگار هیچچیز به عنوان اعتیاد در من نبود.
این موضوع را باور نمیکردم، اما اکنون شخصاً لمس کردهام. حرف آقای مهندس درست است که میگویند: «برو در انبار تریاک بخواب» و بعد از یکسال درمان، میتوانی در آن محیط باشی و مصرف نکنی. انشاالله همهٔ کسانی که بیرون از کنگره هستند، به کنگره بیایند، از آموزشها بهرهمند شوند و به راه درست هدایت شوند.

مشارکت همسفر:
از مهندس متشکرم که این بستر درمانی را فراهم کردند.من قبلاً نمیدانستم کنگره چیست. چندبار خواستم خودکشی کنم. برادرم، آقای فیروز، انگیزهام شد. همیشه از آبروریزی و دعوای مسافرم میترسیدم و خجالت میکشیدم. بسیار سختی کشیدم.
اما اکنون یکسال است که با آرامش و امنیت زندگی میکنم. مسافرم درمان شده و دیگر آن سر و صدا و دعواهای سابق را ندارد. این زندگی جدید را مدیون برادرم هستم. وقتی او مسافرم را به کنگره آورد، من اطلاعی نداشتم.
ما مدیون آقای مهندس و آقای فیروز هستیم. از آقا سعید نیز تشکر میکنم که بار مسئولیت را از دوشم برداشت. از آقا محمد نیر برای کمک در ترک سیگار متشکرم. از همسفران میخواهم با مسافران خود کنار بیایند و بسازند. آنها که در حال مصرف هستند، نقنق میکنند. با آنها بسازید تا زندگیتان خوب شود.

مشارکت راهنمای همسفر:
خداوند را برای یکسالگی رهایی آقای علیمردان و همسفر محترمشان شکر میکنم. این تولد را به جناب مهندس و خانواده ایشان، آقای سعید راهنمای بزرگوارشان، آقای علیمردان، خانم صنوبر و همسفرانشان و همچنین به خانم الهام (راهنمای سفر اول خانم صنوبر) تبریک میگویم. رمز موفقیت درمان مسافران، حضور همزمان همسفر در کنگره و دریافت آموزشهاست. این کار درمان مسافر را بسیار راحتتر میکند.
همسفر در کنگره میآموزد که چگونه با مسافر در خانه برخورد کند، مخصوصاً در زمان کاهش دارو. باید حواسش به خودش باشد، نه اینکه مدام مراقب مسافر باشد. همسفر نیز حق درمان دارد. همانگونه که مسافر تخریب شده، همسفر شاید حتی بیشتر تخریب شده باشد، بهخاطر افکار منفی و ضدارزشهایی که درونش نفوذ کرده است.
مسافر مواد داشته تا مصرف کند، اما همسفر در حال بد، آن ماده را نداشته و این حالهای بد در او انباشته شده است. در صورهای پنهان و آشکار، به همسفر شدیداً آسیب وارد شده است. ایجاد لژیون همسفران توسط آقای مهندس، بهترین رمز موفقیت کنگره ۶۰ است.
هفتهٔ آینده، «هفتهٔ همسفر» است. امیدوارم مسافرانی که همسفرانشان هنوز وارد کنگره نشدهاند، با برکت این هفته، وارد شوند و از برکت آموزشها بهرهمند گردند. تفاوت کنگره ۶۰ با دیگر NGOها این است که کنگره از «درمان» صحبت میکند، نه «ترک». در کنگره درمان از تکتک لایهها صورت میگیرد.
این کوچکترین دستاورد کنگره برای خانوادههاست. همسفر آموزش میبیند، حالش خوب میشود. زندگیای که رو به تباهی بود، دوباره نور تازهای میگیرد. فرزندان نیز آموزش میبینند و حالشان خوب میشود.
همهٔ اینها از برکات کنگره، تدبیر آقای مهندس و خانوادهشان و همهٔ آن تولدهایی است که پیامی برای ما دارند: اگر فردی با حال بد وارد شود، روزی میآید که بر جایگاه میایستد و اعلام میکند که من یکسال است که رها شدهام و حتی در محیط مصرف، احساس نیاز نکردهام. این از معجزات کنگره ۶۰ است.
این لحظه را برای همهٔ مسافران و همسفران آرزو میکنم. انشاالله روزی همه در این جایگاه قرار بگیرید. از خداوند میخواهم این دو عزیز در کنگره ماندگار باشند و خدمتها را دانهبهدانه تجربه کنند.
.gif)
تهیه و ارسال خبر: همسفر مسعود
نمایندگی دلیجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
149