English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_ اگر معنی رها کردن را زودتر می‌فهمیدم این‌قدر رنج نمی‌بردم

گروه خانواده_ اگر معنی رها کردن را زودتر می‌فهمیدم این‌قدر رنج نمی‌بردم

سال ۱۳۹۱ بود که برای اولین بار وارد کنگره شدیم. یادم می‌آید افراد زیادی از راه‌ها و مسیرهای دور و از شهرهای دیگر، برای درمان به کنگره می‌آمدند. آن روزها را کاملاً به خاطر دارم. مشکلاتم چندان زیاد نبود و اعتیاد مسافرم آن‌قدرها پیشرفت نکرده بود. به‌هرحال حدود یک سال آمدم و رفتم، اما نه چیزی می‌شنیدم و نه چیزی می‌دیدم؛ انگار در عالم هپروت بودم و نسبت به هر آموزشی بی‌توجه. چشمه‌ای بودم که در یک‌جا ساکن مانده بود و هیچ جوش‌وخروش و تلاشی نداشت.

فکر می‌کنم بیشتر برای این می‌آمدم که خودم را توجیه کنم؛ این‌که بگویم من همه راه‌ها را رفته‌ام و این راه هم فایده‌ای ندارد و اعتیاد و مصرف مواد مخدر فقط با مرگ از بین می‌رود. همین طرز فکر باعث شد که کم‌کم و روزبه‌روز، حال خودم و مسافرم بدتر و بدتر شود. در مسیر تاریک اعتیاد، رنج‌های زیادی کشیدم؛ آن‌قدر ناامید شده بودم که فکر می‌کردم دیگر حتی یک لحظه هم نمی‌توانم از این مصیبت رها شوم. از کمپ‌های بسیاری که مسافرم رفت و هزینه‌های گزاف و باج‌هایی که دادیم تا کلینیک‌های ترک اعتیاد و انواع نام‌ها و روش‌های مختلف مانند: (مامان‌ درمانی، میوه‌ درمانی، مسافرت‌ درمانی و ترک با شربت آبلیمو)؛ هرچه که فکرش را بکنید امتحان کردیم و هیچ‌کدام فایده‌ای نداشت.

دنیای تاریک اعتیاد باعث شد سر از همه‌جا در بیاوریم؛ کلانتری، دادگاه و …؛ حدود هفت ماه پیش، دوباره وارد کنگره شدیم؛ اما این بار فرق داشت. سعی کردم چشم و گوشم را برای آموزش گرفتن باز کنم. حس می‌کنم با تلاشی که دارم، کم‌کم به وسط چاه عمیقی که داخلش بودم رسیده‌ام. ای‌کاش معنی «رها کردن» را زودتر می‌فهمیدم تا این‌قدر رنج نمی‌بردم.

آقای مهندس در سی‌دی «قاضی» فرمودند: «خیلی از انسان‌ها هستند که هنوز زمان درمان و رهایی آن‌ها نرسیده است.» حالا دیگر دوربینم روی خودم است و برای درمان مسافرم دچار عصبانیت و استرس نمی‌شوم. سال‌ها پیش که برای اولین بار وارد کنگره شدم، برای من زمان آموزش نبود. من باید برمی‌گشتم و درد و رنج و سختی می‌کشیدم تا به‌واسطه آن مشکلات و عبور از آن‌ها، انسان قوی‌تری شوم و این تغییر را روزبه‌روز بیشتر در خودم حس می‌کنم.

احساس می‌کنم تبدیل به چشمه‌ای جوشان شده‌ام و تغییر جایگاه داده‌ام. می‌دانم که هر چشمه جوشان یا رود خروشان، در نهایت به اقیانوس خواهد رسید. خدا را شکر می‌کنم برای جایگاهی که اکنون دارم و حال خوبی که قابل مقایسه با روزهای گذشته‌ام نیست. برای تک‌تک روزهای سختی که پشت سر گذاشتم خدا را شکر می‌کنم؛ و برای هر چیزی که خداوند به من داد و آن‌چه که داشتنش به صلاحم نبود و نداد.

نویسنده: همسفر نفیسه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم)
رابط‌ خبری: همسفر نفیسه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون اول)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم) نگهبان سایت
ارسال: همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی اندیشه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .