English Version
This Site Is Available In English

کنگره شصت، پله ‌پله مرا به زندگی برگرداند

  کنگره شصت، پله ‌پله مرا به زندگی برگرداند

اولین جلسه از دوره هفتادم سری کارگاه‌های آموزشی و خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی ابن‌سینا با استادی راهنمای محترم ،مسافر مجید ، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری  مسافر نوذر با دستورجلسه « ما در کنگره شصت چگونه قدر دانی میکنیم »  در روز چهارشنبه 26 آذر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به‌ کار کرد

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان. مجید هستم، مسافر. قبل از هر چیز، از ایجنت محترم شعبه،مرزبانی وراهنمایان تازه‌واردین تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند در این جلسه خدمت کنم و آموزش ببینم. دستور جلسه این هفته« ما چگونه در کنگره ۶۰ قدردانی میکنیم» است. من خودم را می‌گویم ،در گذشته، من همیشه از همه طلبکار بودم. همیشه فکر می‌کردم هر کس هر کاری برای من انجام می‌دهد، وظیفه‌اش است و برای هر کاری که انجام میدادم، منت میگذاشتم. اما از وقتی به کنگره آمدم،به من گفتند باید فرمانبردار باشی، باید  خوب گوش کنی، این‌ها در سفر اول برای من همان قدردانی بود. همان حرمت نگه داشتن و احترام گذاشتن به کسی بود که حتی یک هفته یا یک روز قبل از من به کنگره آمده بود. احترام گذاشتن به آن‌ها، یک پله از قدردانی بود که میتوانستنم  در سفر اولم انجام دهم. اما در ادامه، برای خودم برنامه ریختم؛ چون رهایی از مواد مخدر برای من واقعاً از قبل برنامه‌ ریزی شده بود.

خودم میدانستم آمده‌ام و باید همه تلاشم را برای رهایی انجام دهم. خواسته من، خواسته‌ای بالاتر بود، چون خواسته من راهنما شدن بود، اولین امتحانی که در شعبه دادم، اولین آزمونی که شرکت کردم، نمره‌ای که گرفتم ۴ بود و با شرمندگی بسیار، نمره ۴ را از دست راهنمام گرفتم. اما راهنمام حرف بسیار زیبایی زد و گفت ،همین که آمدی و در آزمون شرکت کردی، یعنی یک پله از بقیه جلو تر هستی این برای من یک انگیزه شد. آمدم، منی که سوادم کم بود، منی که از درس و مشق و این چیزها بسیار فاصله داشتم. بسیار منظم سی‌دی‌هایم رابه ترتیب نوشتم. اولین سی دی که نوشتم، خطم ناخوانا بود و اشتباهات املایی زیادی داشت. کم‌کم بهتر شد. خب، کنگره ۶۰ آمد و مرا به اجتماع و زندگی برگرداند. من حتی با فرزند خودم نیز نمی‌توانستم ارتباط برقرار کنم. با همسرم نیز نمی‌توانستم دو کلام ساده صحبت کنم و کلام سوممان بحث و جدال صورت میگرفت.من آمدم و در این مسیر شروع به تلاش کردم .برای قدردانی از کنگره، ابتدای فکرم این بود که وقتی راهنما شوم، هم قدردانی کرده‌ام و هم جبران؛ زیرا با خود می‌گفتم من که فعلاً توانایی پهلوان شدن را ندارم، پس بهترین راه این است که بیایم و برای راهنما شدن تلاش کنم.

اما وقتی جلوتر رفتم، دیدم حتی آن جایگاه هم دارد به من کمک میکند، به زندگی من کمک می‌کند، تا پله‌ پله رشد کنم. بابت همه این‌ها از خداوند متشکرم. از خدا ممنونم که چیزهایی را که در ذهنم داشتم، خلق کرد و دانه ‌دانه اجرا کردم. پیشنهاد من برای مسافران سفر دوم این است که، (فکرمیکنم هشت یا نه ماه دیگر تا آزمون بعدی فرصت دارید) همه تلاشتان را بکنید . آن‌هایی که این خواسته را در دل دارند، مطالعه کنند. سال دیگر در برج ۵ و ۶ دوباره آزمون راهنمایی داریم، انشاالله.همه آن‌هایی که این خواسته را دارند، فقط تلاش می‌خواهد. وقتی منه مجید، با ۵ کلاس سواد تلاشم را کردم و نتیجه‌اش را گرفتم، قطعاً بسیاری از شما می‌توانید. امیدوارم هر کس هر خواسته‌ای دارد، به خواسته‌هایش برسد. از خداوند بابت تک‌ تک این آموزش‌هایی که در کنگره،در حال آموختن هستم  ممنونو سپاس گذارم. از اینکه به صحبت‌هایم گوش دادید، از همگی شما متشکرم.

تنظیم  و تایپ: مسافرمهدی لژیون دوازدهم

عکس: مرزبان خبری

نگارنده: مسافر محمد لژیون دوازدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .