سلام دوستان امیر هستم یک مسافر
دستور جلسه، چگونه در کنگره قدردانی میکنیم
باید بگویم که شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر نعمت، از کفت بیرون کند.
قدردانی یعنی سپاسگزاری و تشکر کردن؛ سپاسگزاری از خالق خود، از داشتههای خود و از نعمتهایی که خداوند به ما بخشیده است. شکرگزاری از خدا، عمل کردن به فرامین او، استفاده درست از نعمتها و همچنین قدردانی از بندگان او میباشد. روایت معروفی وجود دارد که می گوید: «مَنْ لَمْ یَشْکُرِ المَخْلوقَ لَمْ یَشْکُرِ الخالِقَ» کسی که شکرگزار مخلوق نباشد، شکرگزار خالق نیز نیست. انسان موجودی است که بارها نسبت به پروردگار خودش ناسپاس میشود؛ بهخصوص انسانهایی که ایمان ندارند و مربی و پروردگار خود را فراموش کردهاند. برای چنین راانسانهایی، محبت و خدمت به دیگران ارزشی ندارد.
اگر من خودم به گذشته نگاه کنم و روزهای قبل از ورودم به کنگره را به یاد بیاورم، اینکه کجا بودم و امروز در چه جایگاهی هستم، قطعاً بهتر میتوانم قدردان کنگره باشم. کنگره نعمتی بزرگ است که خداوند به من عطا کرده است؛ اگر نتوانم آنطور که شایسته است قدر این نعمت را بدانم، قطعاً ضرر خواهم کرد و ممکن است آن را از دست بدهم. راهی که کنگره به من نشان داد، راهی است که در نهایت به خالق ختم میشود. در سیدی قاضی، آقایمهندس میفرمایند: «در دادگاه خداوند، کسانی که ناله میکنند رد میشوند؛ کسانی که صبر میکنند قبول میشوند؛ و کسانی که شکرگزاری میکنند شاگرد اول میشوند.»
سپاسگزاری سه مرحله دارد: اول در قلب، سپس به زبان و در پایان با عمل انجام میشود. رهجویی که تلاش میکند در امتحان کمکراهنمایی قبول شود، یا کسی که عضو لژیون سردار میشود، در واقع دارد قدردانی خود را عملی میکند.

چیزی که در کنگره یاد گرفتم و تجربه من شده است، این است که وقتی ما میتوانیم چیزی را به دیگران بدهیم که آن چیز در وجود ما باشد و در وجود ما تبلور بیابد. من وقتی کمک یک شخصی به نفر دیگر را ریا بدانم اصلا آن را انجام نمیدهم ولی وقتی با تفکرات من درست باشد آن را انجام میدهم و این در پالایش حس خیلی مهم است. در کنگره این امر به راحتی انجام میشود. وقتی من میتوانم از کسی قدردانی کنم که حسهایم پاک باشد. قدر دانی باید قلبی، کلامی و عملی انجام بگیرد. در کنگره ما میگوییم هیچ کس دینی به شخص دیگری ندارد و وقتی که رها شد میتواند به زندگی خودش بپردازد ولی آقای مهندس که بنیان کنگره است میگوید من هنوز نتوانستهام دین خودم را به کنگره بپردازم ولی یاران واقعی میمانند و خدمت میکنند.
بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند. اگر من خوب باشم ولی همسایه من مشکل داشته باشد من نمیتوانم خوب بمانم و آقای مهندس هم نتوانست بی تفاوت بماند و ایستاد تا بندهای دیگران را هم پاک کند.
مسافر امیر رهجوی لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
96