English Version
This Site Is Available In English

برای من سردار و بنیان از هم جدا نیست

برای من سردار و بنیان از هم جدا نیست

جلسه چهاردهم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بردسکن به استادی مرزبان همسفر زینب، نگهبانی همسفر زینب و دبیری راهنمای تازه‌واردین همسفر سارا با دستور جلسه 《بنیان کنگره۶۰ 》روز دوشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا قوت می‌گویم به همه کسانی که با دست‌های بخشنده، با دل‌های گرم ،با نیت‌های پاک این ساختار را زنده نگه می‌دارند. در مورد دستور جلسه بنیان، وقتی می‌گویند؛ بنیان، منظور کسی است که یک مجموعه را از صفر، از پایه، از دل تاریکی ساخته و بنا کرده است.

 در کنگره۶۰، بنیان یعنی؛ مهندس حسین دژاکام، انسانی که خودش مصرف کننده بود و سال‌ها در تاریکی و رنج اعتیاد زندگی کرد. جناب مهندس درمان شد، و روش DST و شربت OT را طراحی کردند. پس بنیان یعنی؛ کسی که این تفکر، این روش و این سیستم بزرگ را ایجاد کرد. حال این سوال پیش می‌آید؛ چرا این راه و این نقشه درمانی مهم است؟ چون این راه و روش از یک تجربه واقعی و از درد واقعی یک انسان بوجود آمده است.

 امروز که هفته بنیان است، واقعاً حس می‌کنم کلمات را کم می‌آورم، چون حرف زدن از بنیان حرف زدن راجع به یک موضوع ساده نیست، حرف زدن از یک نجات است ،که هم خود آن‌ها نجات یافتند و هم هزاران نفر دیگر را نجات دادند .بنیان یعنی؛ ریشه درخت، اگر ریشه نباشد، درختی به نام کنگره اصلاً رشد نمی‌کند. بنیان از نگاه اعضای کنگره و برای مسافران یعنی؛ راه نجات؛ یعنی کسی که از مرگ برگشته است.

 برای همسفران بنیان یعنی؛ برگشت آرامش به خانواده، یعنی؛ کسی که فهمیده است قربانی نیست، شریک درمان است. برای راهنمایان یعنی؛ معلم، معلمان یعنی؛ کسی که فلسفه خدمت را معنی کرد. برای لژیون سردار بنیان یعنی؛ چراغ اول و سرداری یعنی؛ ادامه دهنده همان چراغ است. سردار یعنی آدمی که می‌گوید؛ من فقط درمان نشدم، من فقط آرام نشده‌ام، من می‌خواهم سهمی داشته باشم حالا هر چند کوچک باشد.

 واقعا اگر بنیان نبود، اگر تفکر، آن جرات، آن ایمان، آن عشق نبود، اگر مهندس نبود، نه سرداری بود، نه بخششی بود، نه این جمع زیبا بود و شاید حتی این آرامشی که امروز در زندگی تک‌تک ما جریان دارد، نبود! اصلاً چنین جایی نبود, معلوم نبود زندگی تک‌تک ما چه شکلی بود. شاید هنوز در همان تاریکی‌ها بودیم، می‌سوختیم و می‌ساختیم.

 خدا را شکر که در این مسیر زیبای کنگره قرار گرفتم و دیدگاه من به همه چیز عوض شد و اینقدر به زندگی امیدوار شدم، همیشه شکرگزاری می‌کنم بابت همه داشته‌هایم که قبل از کنگره اصلا به چشم من دیده نمی‌شد. پس اگر جناب مهندس این تفکر را به ما بخشیدن، پس ما وظیفه داریم ادامه دهنده این مسیر باشیم که این ادامه دادن راه کنگره نام سرداری و لژیون‌سردار است. 

سردار بودن فقط کمک مالی نیست، یک شکرگزاری عملی است، یک تشکر از کسی که زندگی را به همه ما بخشید. ما با بخشش خود، با خدمت کردن، با دست‌گیری نشان می‌دهیم که ادامه دهنده راه مهندس هستیم، شریک این راه، شریک این ساختار، شریک امید، شریک آینده سازی. مهندس راه و مسیر را ساختند. سرداری یعنی؛ کسی که در ادامه این راه سهم دارد.

 برای من سردار و بنیان از هم جدا نیست. اگر بنیان ریشه درخت است، سردار میوه آن درخت است. میوه‌ای که نشان می‌دهد ریشه‌ها زنده‌ هستند،سالم‌ هستند و نفس می‌کشند. و هر سال تعداد سردارها بیشتر می‌شوند، انگار این درخت پرثمرتر، می‌شود. آدم‌ها بخشنده.تر، فهمیده‌تر و عاشق‌تر می‌شوند. اگر امروز در جایگاه استادی هستم ،نتیجه ریشه‌هایی است که مهندس در دل خاک کاشتند.

 ریشه‌هایی که امروز تبدیل به جنگلی از امید شدند. لژیون سردار، یکی از زیباترین شاخه‌های همین جنگل است. در پایان از اعماق وجود خود می‌گویم؛ خدایا شکرت که ما را در مسیری قرار دادی که بنیان آن، عشق، مسیر آن، معرفت و ثمره، سرداربودن و ساختن آینده انسان‌ها است. امیدوارم لایق باشم ،لایق این‌که برگ کوچکی روی این درخت بزرگِ محبت باشم.

عکس: مرزبان همسفر اعظم
ویرایش و ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر معصومه(لژیون دوم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بردسکن

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .