امروز تقریبا پانزده ماه است که من به اذن و اجازه خداوند در کنگره حضور دارم. روزهای اول وقتی دوستانم در اعلام سفرشان خود را سردار معرفی میکردند، با خودم میگفتم لژیون سردار یعنی چه؟ اصلا برایم مفهومی نداشت و خجالت میکشیدم از کسی در موردش سوال کنم، تا اینکه از مسافرم سوال کردم، گفت: هر کس در کنگره۶۰ (مبلغ ۶ میلیون) پرداخت کند، عضو لژیون سردار میشود.
اصلا باورم نمیشد کسی بخواهد بی دلیل این مقدار پول را به کنگره بدهد. منی که وضع مالی خوبی هم نداشتم چطور میتوانستم این کار را بکنم. چند ماهی گذشت، من که با گوش کردن به سیدیها و نوشتن آنها و صحبتهای راهنمایم و آموزشهای کنگره تا حدودی حالم خوب شده بود.
یک روز در صحبتهای آقا مهندس شنیدم، که فرمودند: مرزبانها باید سبد را دست به دست کنند شاید کسی نیازی به پول داشته باشد و بخواهد از سبد بردارد، شوکه شده بودم و از فکرهایی که روزهای اول در ذهنم بود واقعا متاسف شدم.
منی که بخشیدن بلد نبودم و هر وقت حرف از بخشیدن میآمد، دست و دلم میلرزید و فکر میکردم باید آنقدر داشته باشی که اضافه آن را ببخشی و اگر هم میبخشیدم منتظر برگشت آن میشود، از خداوند هزاران در خواست داشتم، بهتر بگویم معامله میکردم.
در این تاریکیها غرق بودم، که پیام لژیون سردار را از خانم فرشته و خانم سمیه عزیزم، دریافت کردم و تصمیم خودم را گرفتم، که امسال عضو لژیون سردار شوم؛ اما کار راحتی نبود، در درونم جنگی برپا شده بود.
نیروهای منفی به هر طریقی میخواستند مرا از این کار منصرف کنند، در گوشم زمزمه میکردند، که تو میتوانی با این پول برای بچهها وسیله بخری یا چیزهایی که نیاز داری تهیه کنی؛ اما این بار من با آموزشهای کنگره توانستم پیروز میدان باشم.
خیلی خوشحال بودم و این حال خوبم را مدیون کنگره و آقای مهندس هستم؛ که با آموزشهای ایشان من مرضیه توانستم از نفس اماره، خودم را به نفس لوامه برسانم و سپاسگزار راهنمای مهربانم هستم، که مسیر عشق و محبت را به من نشان دادند، تا من هم سهمی در آباد کردن ویرانهها داشته باشم.
نویسنده و تایپ: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر سمیه ( لژیون نهم)
ویرایش: همسفر خدیجه رابط خبری (لژیون نهم)
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
335