English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_ پایه‌های محکم، مسیر رشد و موفقیت در تیراندازی و زندگی

گروه خانواده_ پایه‌های محکم، مسیر رشد و موفقیت در تیراندازی و زندگی

چهاردهمین جلسه از دوره چهاردهم کارگاه‌ های آموزشی عمومی کنگره۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی باشگاه تیراندازی با کمان کنگره۶۰ به استادی جانشین بنیان کنگره۶۰ استاد امین، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر ‌علی با دستور جلسه «بنیان کنگره۶۰» روز جمعه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ در محل باشگاه آغاز به کار کرد.

هفته بنیان را به همه دوستان تبریک می‌گویم. خوشحالم که قسمت شد در این جلسات به عنوان استاد در خدمت کنگره باشم. معمولاً ساعت ۷ یا ۸ صبح برای موسیقی به کنگره می‌روم و در آنجا مشغول فعالیت هستم. ساعت ۲ بعد از ظهر به منزل می‌روم و استراحت می‌کنم؛ معمولاً بعد از آن دیگر جایی نمی‌روم؛ اما چون این هفته، جشن بنیان است سعی می‌کنم در مناسبت‌ها تا جایی که امکان دارد حضور داشته باشم. بسیار خوشحالم که مهندس حسین دژاکام این جشن را به گونه‌ای طراحی کرده‌اند که داستان‌ها و روایت‌هایی که در طول ۲۶ سال از تأسیس کنگره اتفاق افتاده به زیبایی بیان شوند.

اکنون بسیاری از افراد ممکن است بیش از ۱۰ یا ۱۵ سال در کنگره باشند. یادم می‌آید در سال 1385 یا 1386، با مسافر حمید برای تیراندازی به ورزشگاه می‌رفتیم. در آن سال‌ها کنگره۶۰ هنوز به این شکل گسترش نیافته بود؛ اما ورزش تیراندازی با کمان و پارک لاله قدمت زیادی دارند. اکنون که اینجا در فضای باز نشسته‌ایم، هوا خیلی سرد نیست؛ اما در سال 1386، جلسات پارک لاله ساعت ۶:۳۰ تا ۷ صبح شروع می‌شد و دمای هوا به منفی ۹ یا منفی ۱۰ درجه می‌رسید.

افرادی بودند که در جلسات پارک لاله حتی یک ساعت قبل از شروع جلسه برای فراهم کردن وسایل حضور پیدا می‌کردند. خودم هم چند سالی به عنوان دبیر و نگهبان در این جلسات فعالیت داشتم. گاهی برای جلوگیری از یخ‌زدگی پاهایمان، سه جفت جوراب را با یک کیسه نایلون می‌پوشیدیم. بعد از پایان جلسه وقتی ساعت ۹ صبح به منزل می‌رسیدیم؛ باید یک ساعت و نیم بخاری را در آغوش می‌گرفتیم تا ذره‌ذره یخ بدنمان آب شود. با وجود سختی‌ها، جلسات پارک لاله بسیار مفید و تجربه‌ای ارزشمند بود.

من سعی می‌کنم در کنگره مسائلی را آموزش دهم تا افراد با فرا گرفتن آن‌ها، سختی‌ها را برای خود هموار کنند و در نتیجه قوی و نیرومند شوند. اگر با دقت نگاه کنیم می‌بینیم تمام سیستم‌هایی که فاسد، نابود یا ضعیف شده‌اند به‌ خاطر کمبود امکانات نبوده است؛ بلکه دقیقاً به دلیل راحتی، رفاه و وفور امکانات از مسیر خارج شده‌اند. در ارتش‌های قدرتمند، ژنرال‌ها روزی 50 بارفیکس می‌روند؛ سربازان آن‌ها را می‌بینند و الگو می‌گیرند.

سیستمی قوی و نیرومند است که افراد در آن بتوانند به جایگاه‌های بالاتر دست پیدا کنند؛ در نتیجه کار و تلاششان افزایش یابد. برعکس در سیستم‌هایی که ضعیف یا فاسد هستند، افرادی که به جایگاه‌های بالاتر می‌رسند، راحت‌طلب و تنبل می‌شوند و در نهایت آن سیستم محکوم به نابودی است. شاید این سؤال پیش بیاید که چرا چنین اتفاقی رخ می‌دهد؟ پاسخ این است که افرادی که در نقش رهجو، شاگرد یا در درجات پایین‌تر قرار دارند همیشه به کسانی که در جایگاه بالاتر هستند نگاه می‌کنند و از آن‌ها الگو می‌گیرند. اگر کسی که در جایگاه بالاتر است؛ سودجو، راحت‌طلب یا اهل تبانی باشد، افرادی که جایگاه پایین‌تری دارند نیز به همان شیوه رفتار خواهند کرد.

همان‌طور که فرزند همیشه به پدرش نگاه می‌کند رهجو نیز به راهنمای خود نگاه می‌کند؛ این یک قانون طبیعی و تجربی است. این مطالب تجربیاتی بود که در طول این سال‌ها کسب کرده‌ام. در کنگره افرادی مانند دیده‌بان‌ ورزش احمد، دیده‌بان تحقیقات علی جانشین نگهبان کنگره۶۰، دیده‌بان راهنمایان رضا زمان و انرژی زیادی صرف کردند؛ به‌ویژه دیده‌بان تحقیقات علی و دیده‌بان ورزش احمد. این افراد هفته‌ای ۲ تا ۳ بار به شهرهای مختلف مانند اصفهان، هیدج، کاشان و دیگر نمایندگی‌ها می‌رفتند. این کار تنها یک یا دو روز انجام نمی‌شد؛ بلکه سال‌ها ادامه داشت و به تمام نمایندگی‌ها در سراسر کشور رسیدگی می‌کردند و اکنون هم انجام می‌دهند. در گذشته اصلاً بعد مسافت اهمیت نداشت و این موضوع بعدها تبدیل به داستان‌هایی شد که ساخته و پرداخته شد.

«گر مرد رهی، میان خون باید رفت.» اگر می‌خواهیم در نفس انسان تغییر واقعی اتفاق بیفتد؛ باید حرکت را آغاز کنیم؛ ایستادن نتیجه‌ای ندارد. همین اصل را باید دقیقاً در ورزش تیراندازی با کمان هم پیاده کنیم. اگر می‌خواهیم در باشگاه نتیجه بگیریم، این مسیر در واقع ادامه‌ همان سفر «DST» است. در این مرحله باید جلوتر قرار بگیریم. آن زمان که ما در آغاز مسیر درمان بودیم، اگر این قوانین به‌درستی و دقیق بعد از سفر اول اجرا کنیم، قطعاً به نتایج بسیار خوبی می‌رسیم؛ اما در ابتدا باید طبقه‌بندی صورت بگیرد.

اکنون افرادی که می‌خواهند عضو تیم تیراندازی کنگره۶۰ شوند؛ باید دقیقاً مانند یک مسافر سفر اول عمل کنند؛ یعنی همه‌ کارهایشان منظم، مرتب، قانونمند و همراه با رعایت اصول جهان‌بینی باشد. اگر افرادی تمایل به عضویت در تیم ندارند، هیچ مشکلی ندارد. شرایطی فراهم می‌کنیم تا بتوانند در یک یا دو جلسه تیراندازی کنند. همه چیز با محبت و احترام انجام می‌شود؛ نه با «تو نمی‌توانی بیایی» یا مقایسه افراد، بلکه هر شخص تا این سطح امکان حضور و تیر زدن را خواهد داشت.

پس اگر کسی می‌گوید «من همین هستم که هستم و نمی‌خواهم تغییر کنم» اشکالی ندارد؛ اما بداند که تغییر نکردن، انتخاب خودش است. برای چنین فردی تلاش کردن سم است و نباید به خود فشار بیاورد. می‌تواند در گوشه‌ای بنشیند و استراحت کند. اکنون آن‌هایی که امروز وارد کنگره۶۰ شده‌اند یا اگر ما اکنون در کنگره این همه فضا، امکانات، نمایندگی‌های مختلف، سرپناه و احترام را داریم، نتیجه حرکت انسان‌هایی است که در زمانی که شاید خیلی‌ها در آرامش و خواب بودند؛ اما آن‌ها صبح زود به دنبال کارشان و در جاده‌ها بودند، در کنگره حضور داشتند و بی‌وقفه تلاش کردند. صبح تا شب و شب تا صبح، به همین شکل در حرکت بودند؛ البته هر شخص به اندازه توان و شرایط خود در حرکت است.

ما نمی‌خواهیم بگوییم همه باید یک‌جور عمل کنند؛ تعادل مهم است. بعضی‌ها شرایطش را داشتند، مانند من و برخی عزیزان دیگر که فعالیت بیشتری انجام دادیم و بعضی‌ها هم در حد توان خود قدم برداشتند. می‌خواهم این را بگویم که اگر فعالیت نمی‌کنیم اشکالی ندارد؛ اما اگر فعالیتی را می‌پذیریم؛ باید تلاش کنیم آن را کامل و درست انجام دهیم. اگر به باشگاه نمی‌آییم مسئله‌ای نیست؛ اما اگر به باشگاه می‌آییم باید شاگردی را خوب انجام دهیم، فرمانبرداری را به درستی رعایت کنیم؛ این‌ها مهم است.

امروز کنگره۶۰ یک تاریخچه را پشت سر گذاشته و به جایگاهی رسیده که شبیه یک سنگ بزرگ آسیاب شده است؛ اگر کسی در قالب و ساختار آن قرار نگیرد، به‌طور طبیعی خرد می‌شود؛ اما اوایل این‌گونه نبود؛ در ابتدای مسیر یک نفر به‌راحتی می‌توانست یک نمایندگی را به هم بریزد. ببینید چه‌قدر ساختار رشد کرده و چه‌قدر پیشرفت صورت گرفته است.

اوایل کنگره شبیه یک کلک روی آب بود؛ اگر یک نفر از روی کلک بلند می‌شد، کلک چپ می‌کرد و همه به آب می‌افتادند. همه مجبور بودند بنشینند و تکان نخورند تا تعادل حفظ شود؛ اما امروز دیگر قایق نیست؛ ساختار بزرگ‌تر شده، قایق به لنج و لنج به کشتی تبدیل شده است. هرچه ساختار قوی‌تر و بزرگ‌تر می‌شود، ثبات و ظرفیت آن هم بیشتر می‌شود.

کشتی به‌ مرور تبدیل می‌شود به ناو، بعد ناوشکن و در نهایت ناو هواپیمابر؛ جایی که هواپیما از بالا روی آن فرود می‌آید و تکان نمی‌خورد. 10 تا 100 تا هواپیما هم بیایند، ناو هواپیمابر تکان نمی‌خورد؛ اما آیا روی یک قایق می‌شود هواپیما نشاند؟ نه نمی‌شود. هر چیزی زمان و ظرفیت خودش را دارد. حالا چرا می‌گوییم وقتی وارد کنگره می‌شویم حال‌خوش داریم؟ چون فضا به‌وجود آمده؛ فضایی است که حاصل تلاش انسان‌های زیادی بوده و کم‌کم تبدیل شده به یک محیط امن و خوشایند؛ اما همین آدم‌ها می‌توانند این فضا را خراب هم بکنند مگر غیر از این است؟

کسانی که سال‌ها برای کنگره زحمت کشیدند، این فضا را برای ما امن کردند؛ حالا ما هم می‌توانیم آن را ناامن کنیم یا امن نگه داریم یا حتی به امنیتش اضافه کنیم. این‌که کدام اتفاق بیفتد، کاملاً به نحوه عملکرد ما بستگی دارد. مسئولیت تیراندازی با کمان و موسیقی با من است و این دو، به‌ نوعی رقیب هستند. گاهی می‌آیند و گلایه می‌کنند که «ما موسیقی هستیم، می‌رویم تیراندازی، ما را قبول نمی‌کنند.» پاسخ من این است که اتفاقاً کار درستی می‌کنند؛ شما وقتی وارد یک مجموعه می‌شوید موظف هستید قوانین همان‌ مکان را اجرا کنید و نمی‌توانید قوانین آن مجموعه را زیر پا بگذارید؛ اما در عین حال باید تعادل را حفظ کرد.

وظیفه ما این است که کار انسان‌ها را راه بیندازیم و مسیر رشد و پیشرفت دیگران را هموار کنیم. قانون در اختیار ماست؛ هم می‌توانیم از آن به‌درستی استفاده کنیم و مسیر را باز نگه داریم، هم می‌توانیم با تکیه بر قانون، راه دیگران را سخت کنیم و حتی از آزار دادن و به زحمت انداختن دیگران لذت ببریم. این لذت سخت‌گیری و  آزار دادن دیگران انرژی دارد؛ اما انرژی‌ آن از جنس مخرب است. هنر ما این است که هم راه را برای انسان‌های دیگر هموار کنیم و هم به درستی قانون را رعایت کنیم.

شما می‌توانید از آزار دادن و چزاندن دیگران انرژی بگیرید؛ بله این انرژی واقعی است و حتی ممکن است برای شما احساس شارژ شدن و بالا رفتن سطح انرژی هم به‌وجود بیاورد؛ اما این انرژی سالمی نیست و به درد رشد و تعالی نمی‌خورد. هنر ما این است که هم مسیر را برای انسان‌ها هموار کنیم و هم قانون را رعایت کنیم. غیر از این هر کدام را به‌تنهایی انجام دادن خرابی است.

اگر هر کسی آمد بگوییم «داداش بیا، رفیق بیا، هر کاری دلت می‌خواهد بکن» قانون را کنار بگذاریم، حتی بگوییم تیر هم نزن و فقط دستت را در جیبت بکن و بچرخ، این می‌شود فساد و بی‌نظمی. از آن طرف اگر برای هر کسی سنگ بیندازیم، مدام مانع تراشی کنیم، او را در قالب‌های تنگ قرار بدهیم، خط و خطوط بی‌پایان بکشیم تا خسته شود و برود، این هم همان‌قدر مخرب است.

اگر شما جلوی پیشرفت یک انسان را بگیرید، نیروی منفی به شما پورسانت می‌دهد؛ نیروی تاریکی بابت خرابی‌ که ایجاد شده، به شما درصد و سوبسید می‌دهد. اگر راه خیر و راه خدا را ببندید و هموار نکنید، آن نیروی تاریک به شما انرژی، پول، قدرت و حتی اعتماد به‌ نفس می‌دهد؛ اما این‌ها همه بهای سنگینی دارد.

حالا انتخاب با خود ماست؛ آیا می‌خواهیم این درصد را بگیریم یا نه؟ این انرژی وجود دارد؛ اما باید انتخاب کنیم که از کجا تغذیه شویم. راه درست این است که ما سختگیر خیرخواه باشیم و قانون را رعایت کنیم. اگر کسی دیر آمد، زود رفت و بدنسازی‌ را انجام نداد، در تیم نمی‌تواند تیر بزند؛ این قانون است؛ اما در آموزش بسته نیست؛ می‌تواند بیاید و آموزش ببیند؛ باید سطوح تعریف شود. کسی که می‌خواهد وارد تیم تیراندازی کنگره شود؛ باید تمرینات را کامل انجام دهد، بدنسازی را داشته باشد و گزارش تمرین ارائه کند.

حالا این‌ها را توضیح می‌دهم؛ همان دیسپلینی که برای درمان اعتیاد یک مسافر در کنگره وجود دارد؛ باید در تیراندازی هم رعایت شود. مثلاً فالوآپ باید سر ساعت انجام شود، داروی «OT» سر ساعت، نامه‌ها سر وقت، لژیون، سی‌دی‌ها و همه امور دقیق و منظم باشند. اگر می‌خواهیم نتیجه واقعی بگیریم؛ باید همین نظم و ترتیب را پیاده کنیم؛ تازه کمی جلوتر از آن هم باید برویم، زیرا آن زمان سفر اولی بود و این مسیر ادامه همان است. هنر ما این است که برای انسان‌ها گزینه و مسیر درست فراهم کنیم؛ زندگی سیاه و سفید نیست، صفر و یک نیست، بلکه تنوع رنگ‌ها دارد.

آن‌هایی که نگاهشان سیاه و سفید است، کم‌کم وارد تاریکی می‌شوند؛ نگاه نیروی منفی همین است یا دوست منی یا دشمن من یا خوبی یا بد؛ در حالی که زندگی این‌گونه نیست؛ هزار حالت دیگر هم می‌تواند وجود داشته باشد. اگر ما می‌خواهیم در تیراندازی با کمان نتیجه بگیریم؛ باید جهان‌بینی بلد باشیم؛ باید یاد بگیریم ترکیب درست را بسازیم؛ ترکیب محبت و احترام، در کنار سخت‌گیری، قانون و دیسیپلین. این دو را با هم جمع کردن کار ساده‌ای نیست؛ هر کسی از پسش برنمی‌آید. این هنر کار کنگره۶۰ است. می‌خواهیم این‌ها را در تیراندازی با کمان انجام دهیم.

اگر باشگاه تیراندازی با کمان می‌خواهد موفق باشد باید تازه‌وارد داشته باشد. نمایندگی اگر بخواهد زنده باشد باید تازه‌وارد داشته باشد. اگر تازه وارد نداشته باشد نابود است. این که یک تازه‌وارد بیاید یا نیاید به عملکرد ما بستگی دارد. اگر اینجا فضای درستی فراهم باشد تازه‌وارد انرژی می‌گیرد، خوشش می‌آید و به‌طور طبیعی جذب می‌شود؛ اما اگر این جاذبه وجود نداشته باشد، کسی نمی‌آید.

برای ایجاد این فضا ما باید چند کار انجام دهیم؛ مثلاً ورزش تیراندازی با کمان را طوری فراهم کنیم که جزء ارزان‌ترین ورزش‌ها باشد و هر کسی بتواند شرکت کند. نیازی به داشتن تیر، کمان یا تجهیزات اولیه نباشد؛ تازه‌وارد بتواند بدون دغدغه وارد شود. بعداً اگر خواست تجهیزات خودش را بیاورد، این که بعد از ۳ ماه تیر و بعد از ۶ ماه کمان بخرد باید کنار برود. برای ورود و شروع فعالیت همه چیز باید آماده باشد و مانعی ایجاد نشود. هدف این است که هر کسی بتواند وارد شود با کمترین هزینه و با بهترین کیفیت آموزش ببیند.

وقتی انسان ارزش چیزی را نمی‌داند نمی‌تواند به‌درستی از آن بهره ببرد. انسان باید پله‌پله جلو برود تا علاقه و انگیزه در او شکل بگیرد؛ دقیقاً مانند تیراندازی با کمان. برای برخی افراد، تیراندازی با کمان یک مسیر درمان است. زمانی که من برای نخستین بار به باشگاه آمدم، دلی پر از درد داشتم؛ اما وقتی تیر می‌زدم، قلب و دلم سبک و آرام می‌شد. همین تجربه باعث شد که به تیراندازی علاقه‌مند شوم و با وجود مشغله‌هایم، چند سال این ورزش را ادامه دهم. هر بار تیراندازی می‌کردم، حال خوش و آرامش در من ایجاد می‌شد و تغییراتی در شخصیتم شکل می‌گرفت؛ اعتماد به‌ نفس از دست رفته دوباره باز می‌گشت.

در کنگره همه اعضاء می‌توانند تیراندازی را یاد بگیرند و باید زمینه استفاده از این ورزش را هموار کنیم تا کسانی که واقعاً نیازمند آن هستند بتوانند بهره‌مند شوند. تیراندازی با کمان برای رسیدن به حال خوش و سلامتی بسیار مفید است. دو نفر از مربیان باشگاه مسافر مهدی و همسفر شهناز روزهای جمعه در اصفهان این ورزش را به اعضاء آموزش می‌دهند. همچنین از نمایندگی کرج و دیگر نمایندگی‌ها نیز درخواست آموزش شده است که نشان می‌دهد گسترش این رشته ضروری است.

تیراندازی با کمان یکی از بهترین ورزش‌ها برای اعضاء کنگره است و باید توسعه یابد تا همه اعضاء بتوانند در آن فعالیت و تلاش کنند. مسابقات لیگ در حال برگزاری است. با این‌که مهندس دژاکام و من بسیار دوست داریم که تیم کنگر۶۰ جزء تیم‌های برتر شود و بسیار خوشحال می‌شویم؛ اما اولویت اصلی ما این است که شما در مسابقات رشد کنید، عملکرد خوبی داشته باشید و تجربه مفید کسب کنید. به نظر من این هدف تاکنون به خوبی محقق شده است.

در باشگاه قوانینی تعریف شده است که شامل ارسال گزارش تمرین در طول هفته برای راهنما، تمرینات ذهنی و بدنسازی در باشگاه می‌شود. اعضاء تیم مسابقات ورزشی باید این موارد را رعایت کنند که بسیار واجب است. کسی که با سلیقه شخصی خود عمل می‌کند و تمرینات تیراندازی را در باشگاهی دیگر و بدون پیروی از قوانین تیم انجام می‌دهد نمی‌تواند تابع سیستم و تیم ورزشی باشد. سیستم درست سیستمی است که انسان‌ها در آن رشد می‌کنند، جمعی عمل می‌کنند و تابع یک فرد نیستند.

در ابتدا قانون را اعلام کنید و به همه افراد گوشزد کنید که ملزم به رعایت آن هستند. اگر کسی چند بار آن را رعایت نکرد، ابتدا تذکر دهید و در صورت ادامه بی‌توجهی حق حضور در مسابقات را از او سلب کنید. کنگره به ورزشکاری نیاز دارد که از نظر جهان‌بینی نظم و انضباط داشته باشد و تابع قوانین و مقررات باشد.

آموزش در بخش کودکان اهمیت زیادی دارد و نقش ما در تربیت آن‌ها حیاتی است. در بخش موسیقی کنگره قوانینی وضع شده است که باید در تمام شعب رعایت شود؛ یکی از مهم‌ترین آن‌ها این است که کودکان تحت هیچ عنوان نباید در کارگاه‌ها شرکت کنند. بچه‌ها بسیار آسیب‌پذیر هستند و وقتی در کنگره شیرین زبانی می‌کنند و همه او را تشویق می‌کنند، این تشویق‌ها می‌تواند اثر مخرب داشته باشد. با مشارکت دادن آن‌ها و تشویق مکرر، جهان درونی کودک دچار آسیب می‌شود و او فکر می‌کند کارهایش بسیار بزرگ و ارزشمند است. این باعث می‌شود که دیگر به حرف‌های والدین و بزرگ‌ترها گوش ندهد و رفتار و گفتارش تغییر کند.

پدر و مادر باید بسیار مراقب کودکان خود باشند. رفتار اشتباه و بزرگ جلوه دادن کارهای آن‌ها بزرگ‌ترین خیانت به آن‌ها است. حضور بچه‌های کوچک در تلنت شوها و فضای نمایشی می‌تواند شخصیت کودک را تغییر دهد و آینده نامعلومی برای او ایجاد کند. این موضوع را می‌توان از سرنوشت کودکانی که در فیلم‌های سینمای هالیوود بازی کرده‌اند مشاهده کرد. زمانی که من به عنوان استاد جهان‌بینی در کنگره فعالیت خود را شروع کردم، 24 سال داشتم، جزوه جهان‌بینی را نوشته بودم و مسئولیت اردوبانی را بر عهده داشتم. مهندس می‌گفتند بعد از پایان کلاس جهان‌بینی و جلسه در کنگره حضور نداشته باشم و به خانه بروم. رفتار ایشان بسیار درست بود؛ زیرا می‌دانستند که اگر بها و توجه زیادی به من داده شود آینده من آسیب می‌بیند؛ پس نباید به شیرین‌کاری‌های کودکان زیاد توجه کرد و باید آینده آن‌ها را در نظر گرفت.

در انسان باید ظرفیت‌ها به تدریج ایجاد شود؛ اگر ظرفیت درونی جلوتر از زمان خود رشد کند، باعث انفجار در او می‌شود. روش خداوند این است و برای نتیجه‌گیری درست باید از خداوند و طبیعت الگو بگیریم تا زمانی که ظرفیت ایجاد نشده است خداوند هیچ چیز بیشتری به انسان‌ها نمی‌دهد. افرادی که همیشه از خداوند چیزهای زیادی درخواست می‌کنند و خداوند سریع به آن‌ها می‌دهد، در واقع ممکن است مورد امتحان و خطر قرار بگیرند. خداوند می‌خواهد آن‌ها خودشان عواقب کارهایشان را تجربه کنند، درست مانند کسی که سوار اتومبیل است و با سرعت بالا و بدون رعایت قوانین رانندگی در جاده حرکت می‌کند و در نهایت تصادف می‌کند؛ اما انسان‌هایی که خداوند دوستشان دارد، دعای آن‌ها را دیرتر برآورده می‌کند؛ زیرا خداوند می‌خواهد ابتدا ظرف وجودی آن‌ها بزرگ شود و سپس نعمت را به آن‌ها بدهد تا از خطرها و آسیب‌ها محافظت شوند. ما باید این قوانین را یاد بگیریم و تابع دستورات خداوند باشیم. اگر ورزش تیراندازی با کمان را دوست داریم؛ باید قوانین آن را رعایت کنیم و مطمئن باشیم که قطعاً نتیجه خواهیم گرفت.

همچنین طبق رده‌بندی گروه سنی، سه دوره وجود دارد؛ کودکی، نوجوانی و جوانی. نوجوانی مرحله میانی و خطرناکی است که از سن ۱۲ تا ۱۸ سالگی ادامه دارد. در این سن قوانین و نظارت باید به‌دقت رعایت شود؛ زیرا کودکان زیر ۱۲ سال معمولاً به حرف پدر و مادر و بزرگ‌ترهای خود گوش می‌دهند و رفتارشان قابل کنترل‌تر است؛ اما نوجوانان نیازمند چارچوب و قوانین مشخص هستند تا مسیر رشد صحیح را طی کنند.

در تقسیم‌بندی سنی، خارجی‌ها به‌درستی گروه نوجوانان را مشخص کرده‌اند. حدود هفت سال است که واژه‌ teen در زبان انگلیسی برای این دوره؛ یعنی از سن ۱۳ تا ۱۹ سالگی به‌ کار می‌رود. نوجوان در این دوره در مرحله‌ای بسیار حساس قرار دارد؛ جایی که نیروهای منفی و انرژی‌های شیطانی می‌توانند بر ذهن و رفتار او تأثیر بگذارند و درون او نفوذ کنند. گاهی مشاهده می‌کنیم کودکی که تا دیروز مهربان، آرام و دوست‌داشتنی بود، ناگهان تغییر می‌کند و رفتارهای عجیب از او سر می‌زند، گویی فرد دیگری شده است. این همان دوره‌ای است که باید بیشترین دقت را داشته باشیم.

اگر در این زمان بیش از حد به او میدان بدهیم، تربیت او بسیار دشوار خواهد شد. دادن امکانات بیش از اندازه، تسلیم شدن در برابر خواسته‌های بی‌وقفه‌ نوجوان و گفتن مداوم «چشم» به هر خواسته، می‌تواند مسیر تربیت را منحرف کند. هدف اصلی این است که بیشتر درباره‌ این دوره صحبت کنیم تا یاد بگیریم چگونه از فرزندانمان محافظت کنیم و بهترین نتیجه را به دست آوریم. من این جشن را به شما تبریک می‌گویم و امیدوارم چنین جشن‌هایی همواره پرشور و پربرکت برگزار شود. قدر جمع‌های صمیمی‌مان را بدانیم، مسیر رشد انسان را هموار کنیم؛ اما ساده‌انگار نباشیم؛ باید نظم و سخت‌گیری داشته باشیم؛ اما در کنار آن محبت را فراموش نکنیم.

خود من سال‌ها طول کشید تا این موضوعات را درک کنم و هنوز هم یاد می‌گیرم و سعی دارم در عمل اجرا کنم. فهمیده‌ام که این نکات بسیار مهم هستند و باید در زندگی اجرا شوند. نباید از انرژی منفی یا قانون برای شارژ خودمان یا محدود کردن دیگران استفاده کنیم؛ زیرا این مسیر نتیجه مثبتی ندارد. اگر می‌خواهیم رشد کنیم، باید همیشه احساس شاگردی داشته باشیم. تنها چیزی که باعث یادگیری و رشد می‌شود، همین حس شاگرد بودن است. برای مثال مهندس حسین دژاکام همیشه خود را شاگرد می‌دانند. ایشان با دقت به مطالب گوش می‌دهند. زمانی که یکی از اساتید در یوتیوب درباره قرآن صحبت می‌کرد گفت: «خوب گوش دهیم، خیلی چیز یاد می‌گیریم.» حتی وقتی خود ایشان مفاهیم را باز می‌کند، باز هم با فروتنی گوش می‌دهد و می‌گوید: «چه‌قدر چیز یاد گرفتم.» اگر ما هم چنین دیدگاهی داشته باشیم، قطعاً می‌توانیم نتایج بسیار خوبی از زندگی و یادگیری کسب کنیم.

اگر شما بخواهید ساختمانی را قدرتمند کنید، مهم‌ترین قسمتی که به شما می‌گوید چه‌قدر می‌توانی روی آن بسازی، فونداسیون یا پایه است. اگر ساختمان را همین‌طوری بدون حساب‌ و کتاب، یک شفته بریزی و آجر بگذاری و بالا بیاوری فقط برای ۲ الی ۳ طبقه جواب می‌دهد؛ اما برای طبقه چهارم فرو می‌ریزد و دیگر جوابگو نیست. فونداسیون در هر ورزشی وجود دارد. کره‌ای‌ها سال‌های زیادی قهرمان جهان بودند و هنوز هم هستند و صاحب سبک‌ هستند. آیا نابغه‌اند؟ خیر استعداد خاصی دارند؟ خیر در بسیاری از موارد حتی خیلی هم شوت هستند. برای مثال زمانی که خانم کماندار عضو تیم ملی بود، مربی تیم ملی کره‌ای بود. مربی می‌گفت: «هزار تا تیر بزن.»

من گفتم هر وقت نگاه کرد تیر بزن و هر موقع حواسش نیست اصلاً کار نکن. می‌گفتم تو قبلاً هفته‌ای ۲۰۰ عدد تیر می‌زدی و این الآن می‌گوید ۱۰۰۰ تا تیر بزن. این شخص عقل و شعور ندارد؛ اگر داشت این کار را نمی‌کرد؛ زیرا تمام عضلات و تاندون‌های تو برای ۶۰ عدد تیر آماده است. اکنون او می‌گوید ۶۰ تا هیچ، برو ۱۰۰۰ تا تیر بزن و گفتم اصلاً این کار را انجام نده؛ اما چرا این شخص با این‌که اطلاعات و آگاهی درستی ندارد، قهرمان درست می‌کند؟ چون پایه را بلد است؛ یعنی فهمیده‌اند فونداسیون باید قوی باشد. برای این‌که فونداسیون قوی باشد، شما باید کِش بکشید، کمان خالی بکشید و بدنسازی آن را انجام دهید. به چه مدت؟ ماه‌ها باید انجام بدهید.

اصلاً رسیدن به تیر زدن؛ یعنی سفر دوم در تیراندازی. به کسی که تیر می‌دهند تا با کمان بزند، انگار رهایی خود را گرفته که حالا اجازه دارد تیر بزند؛ بنابراین با این فلسفه به کِش کشیدن نگاه کنید. اکنون افرادی که تیر زده‌اید اشکالی ندارد؛ در کنارش این تمرینات را آغاز کنید؛ اما تازه‌واردین و کسانی که تازه وارد می‌شوید توجه داشته باشید فونداسیون وقتی ۳۰ متر پایین برود و بتن‌ریزی شود، می‌توانی ۱۰۰ طبقه روی آن بسازی؛
اما روی شِفته نمی‌توانی بسازی.

شفته یعنی چه؟ یعنی امروز به باشگاه آمدی و فردا تیر می‌زنید؛ حتی اگر استعدادش را هم داشته باشید، استعدادت آسیب می‌بیند و خراب می‌شود؛ پس برای همین است که با وجود استعداد بسیار زیادی که مردم ایران در تیراندازی دارند در مسابقات تیراندازی حرفی برای گفتن ندارند؛ چون فونداسیون ندارند.

مرزبان کشیک: همسفر عطیه و همسفر مهرداد
عکاس: همسفر سجاد
تایپ: همسفر مرضیه، همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم)
سایت باشگاه تیراندازی با کمان کنگره۶۰ 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .