«کنگره ۶۰ مانند آغوش خداوند است.» خداوندی که بعد از تمام سختیهایی که کشیدید، با تمام وجودش تو و مسافرت را در آغوش میکشد تا رها و آزاد شوید و پایان همهی درد و غمهایت شود.
مصرف مسافرم شیره بود و زندگیمان برایم خیلی مهم بود و مسافرم هم دائم در عذاب بود، چون خودش هم خسته شده بود، با تمام وجود سعی میکردم مسافرم را نجات دهم. انواع قرصها، کمپها، کلینیکها و ترکهای سقوط آزاد را امتحان کردیم ولی گاهی بعد از یکسال قطع مصرف، دوباره برگشت میخورد و ما از چاله به چاه میافتادیم.
دخترم دائم به پدرش میگفت: «بابا، کاش روزی برسد که دیگر چیزی مصرف نکنی، مثل پدر دوستم.» و به من میگفت: «مامان، خوش به حال دوستم که پدرش حتی سیگار هم نمیکشد.» زمانی که انسانهای سالم را میدیدم، با خودم میگفتم: «خدایا، آدمی که اعتیاد ندارد چقدر خوب است!» همیشه با مسئلهی مصرف مسافرم درگیر بودم و دنبال راهی میگشتم، اما در نهایت همهی راهها با شکست مواجه میشدند.
اواخر، مسافرم مواد صنعتی استفاده میکرد و دچار توهم شده بود، حتی اعضای خانواده را تهدید جانی میکرد. من با تمام وجودم مسافرم را دوست داشتم، ولی طاقت دیدن او با آن حال و ماندن خودم و دخترم در آن شرایطی را که مسافرم برایمان ساخته بود، نداشتم، پس ترکش کردیم.
رفتیم، اما چون دائم فکرم درگیر حالش بود، در سایتها دنبال یک راهحل میگشتم تا بتوانم زندگیمان را نجات دهم. خیلی اتفاقی سایت کنگره۶۰ و نظر یکی از اعضا را دیدم و جذب شدم. با مسافرم تماس گرفتم و از او خواستم به کنگره برویم. از قبل، مسافرم توسط یکی از دوستانش پیام کنگره را شنیده بود، او قبول کرد.
آدرس و شماره تلفن کنگره۶۰ را از طریق سایت پیدا کردم. تماس گرفتم و یک آقای بسیار محترم از ما استقبال کردند و نزدیکترین شعبه را معرفی کردند. با ترس و اضطراب به خانه برگشتم و مسافرم را متقاعد کردم که با هم به کنگره برویم. روز موعود فرا رسید، وارد کنگره شدیم، از ما با آغوش باز استقبال کردند و به حمدالله با دستان پرتوان جناب مهندس دژاکام درمان آغاز شد.
با درمانِ ما، زندگیمان نیز تغییر کرد؛ از پایه و اساس، همهچیز دگرگون شد. من که فکر میکردم زندگیمان به لبهی پرتگاه رسیده و همهچیز برایم تمام شده است، اکنون شوق زندگی در من و مسافرم هزار برابر شده است.
خداوند را هزاران بار شاکرم برای وجود جناب مهندس دژاکام و کنگره۶۰ که مسئلهی درمان انواع مواد مخدر را مانند آب خوردن حل کردند. اکنون مسافرم خودش را متعلق به کنگره۶۰ میداند و پیامرسانی است برای مصرفکنندگانی که خواستار درمان هستند.
قبل از ورودم به کنگره، وقتی اسم مخدرهای صنعتی را میشنیدم، با خود میگفتم: «اینها آخر خط هستند.» اما مسئلهی درمان در کنگره حل شده است، چون صورتمسئلهی اعتیاد توسط جناب مهندس پیدا شده است.
زمانی که مصرفکنندهای وارد کنگره۶۰ میشود، اگر خواسته داشته باشد و با راهنمایش صادق باشد و گوشبهفرمان باشد، مانند آب خوردن از شر این غول بیشاخودم رهایی پیدا میکند و به آغوش خانواده و جامعه بازمیگردد. حتی منِ همسفر که فکر میکردم خیلی بینقص هستم، وقتی وارد کنگره شدم، تازه فهمیدم حال روحی من صد برابر از مسافرم بدتر است. با آموزش جهانبینی، به حال خوب نزدیک شدم و خدا را شکر با بالا بردن آگاهی، کانون گرم خانوادهمان را حفظ کردیم.
خدا را شکر بابت وجود جناب مهندس دژاکام و تمام خدمتگزاران که راه درمان، زندگی و خودشناسی را برای ما باز کردند.
نویسنده: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دوم)
ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر ترانه (لژیون سوم) نگهبانسایت
همسفران نمایندگی اِرم کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
68