من قبل از ازدواج در خانهای بزرگ شده بودم که هیچ نوع مواد مخدری مصرف نمیشد اصلاً نمیفهمیدم خماری یا نئشگی چی است؟ ولی بعد از ازدواج متوجه شدم که مسافرم مصرف کننده تریاک میباشد و از همینجا بحث و دعوای ما شروع شد و دائماً در حال جنگ و دعوا بودیم این بحثها و معرکهگیریها ادامه داشت و هر روز که از زندگی ما میگذشت بیمسئولیتی مسافرم آشکارتر میشد و من هم عصبانیتر و ناامیدتر میشدم.
یک روز که از دست مسافرم خیلی ناراحت بودم فرزندم را که یک سال بیشتر نداشت با سیم کتک زدم وقتی که با سیم میزدم پوست بدنش پاره میشد و خون بیرون میزد؛ ولی من اینقدر عصبانی بودم که هیچچیز را نمیدیدم و متوجه نمیشدم؛ ولی پس از مدتی مینشستم کلی گریه میکردم و دوست داشتم بمیرم که چرا این کار را کردم و از خداوند طلب بخشش میکردم؛ ولی چه فایده داشت در هر صورت هم خودم، مسافرم و فرزندم را آزار میدادم و باعث ناراحتی آنها میشدم؛ ولی من همچنان پشتکار داشتم و مسافرم را تعقیب میکردم و به سراغ گوشی ایشان میرفتم.
من بارها و بارها اقدام به خودکشی کردم میگفتم خدایا راهی را برای من پیدا کن به قول آقای مهندس که میفرمایند: معرکهگیری در اثر ترس، منیت، جهل و نادانی بهوجود میآید واقعاً در آن زمان ما در جهل و نادانی کامل بودیم چون هم من و هم مسافرم با هم معرکه میگرفتیم تا دعوا بالا میگرفت. یک روز که به خانه خواهرم رفته بودیم مسافر من رفت و تا دیروقت نیامد وقتی که آمد چنان جنگ و دعوایی را شروع کردم که فرزندم که در آن زمان دو سالش بود خیلی گریه و زاری کرد و کلی اذیت شد بالاخره شب گذشت و صبح شد متوجه شدم که فرزندم حالش خوب نیست و از هوش رفت، بچهام را به بیمارستان بردم و گفتند که کاری از دست ما برنمیآید و باید به بیمارستان دیگری بروید.
من که خیلی ناراحت بودم و همان روز هم شهادت حضرت امام جعفر صادق بود، از خدا خواستم به آبروی این امام عزیز و بزرگوار بچهام را به من بازگرداند گفتم: خدایا تا به این بیمارستان میرسم بچه من یک حرکتی داشته باشد که ناخودآگاه دیدم، انگشت پایش را تکان داد و به بیمارستان نرفتم و بعداً که دکتر رفتیم گفت: چه کار کردهاید که این بچه، ایست مغزی کرده؛ ولی معجزه شده و خیلی باید خدا را شکر کنید که بچه شما زنده مانده است بروید و رفتار خودتان را درست کنید و به بچههایتان آسیب نزنید.
بالاخره سالها گذشت و ما همچنان معرکهگیری داشتیم تا اینکه خداوند دری از درهای بهشت را به روی ما باز کرد و ما وارد کنگره شدیم و در اینجا ذرهذره فهمیدم که چه رفتارهای اشتباهی داشتیم که اینها، همه از ترس، نادانی و جهالت ما بوده که باعث معرکه گیری میشد و الان به واسطه آموزشهای کنگره متوجه شدم که فرد مصرف کننده یک انسان بیماری است و باید درمان شود و خداوند را هزاران هزار بار شکر که در این مسیر قرار گرفتم تا به آرامش و حس و حال خوب برسم و ممنون و دستبوس آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم که این مکان امن را فراهم کردند تا خانوادهها از جهل، نادانی، تاریکی و ناامیدی نجات پیدا کنند و به آرامش و حال خوب برسند و از خداوند میخواهم که کنگره۶۰ روزی جهانی شود و همه مردم به آرامش و حال خوب برسند آمین.
نویسنده:همسفر طاهره.(ز) رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
رابطه خبری: همسفر طاهره.(ز) رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
عکاس:خانم طاهره مرزبان خبری
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره(لژیون پنجم) دبیر دوم سایت
نمایندگی همسفران کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
95