English Version
This Site Is Available In English

ساختارهای فکری من را نوع عمل من مشخّص و تعیین می‌کند

ساختارهای فکری من را نوع عمل من مشخّص و تعیین می‌کند

جلسه پنجم از دور پنجاه‌و چهارم از جلسات هماهنگی خدمتگزاران کنگره، نمایندگی آکادمی در روز پنج شنبه مورخ 29 آبان 1404 با استادی راهنمای محترم آقا امید، نگهبانی ایجنت محترم آقا محمد و دبیری راهنمای محترم آقا روزبه برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:

وادی‌ها در کنگره و به صورت کلی در هستی قوانینی هستند که در زندگی انسان در همه حال جاری هستند و نحوه زندگی کردن و اصولاً رسیدن به صراط مستقیم را آموزش می‌دهند. عنوان وادی پنجم «در جهان ما تفکّر قدرت مطلق حل نیست، توام با رفتن و رسیدن کامل می‌نماید» است. چون این وادی را قبلاً نوشته بودم و دوباره گوش می‌کردم متوجّه شدم که چقدر مطلب مختلف داخل آن وجود دارد که من از یاد برده بودم و یا شاید در آن هنگام حسّ من درگیر این موضوع نشده بود و توانایی فهم آن را نداشتم و تمام وادیها دارای چند لایه هستند و در تمام حالات می‌تواند برای انسان مطلبی داشته باشد. آقای مهندس فرمودند که در این وادی هدف این است که انسان ساختارهای فکری خودش را لباس عمل بپوشاند و تبدیل به عمل بکند و ساختارهای فکری من را نوع عمل من مشخّص و تعیین می‌کند. در این خصوص مثال لیزر را عنوان نمودند که بسیار کاربردی است و گفتند که لیزر نوری است که دائماً منعکس می‌شود و سرعت آن در اثر این انعکاس افزایش پیدا می‌کند و بعد از پرتاب شدن می‌تواند از هر چیزی عبور کند. تفکّر من ساختارهای ذهنی من را شکل می‌دهد و ساختارهای ذهنی من مثل لیزر در جهان ذهن من حرکت می‌کند و شرایط ذهن من را در دنیای خارج از ذهن من تشکیل می‌دهد.

در خصوص جهان اکبر فرمودند که چه میزان آسمان بزرگ است، چقدر زمین بزرگ است، دریا چقدر بزرگ است و در مورد جهان اصغر یا انسان هم یکسری موضوعات رو بیان کردند و فرمودند همه انسانها و ما که در این جمع حضور داریم می‌دانیم که می‌توانیم در سه جهان می‌توانیم زندگی کنیم؛ جهان ذهن، جهان مادّی و جهان خواب. اگر گره‌ای بخواهد باز شود و یا مسئله‌ای حل شود ابتدا باید از جهان ذهن که کلید شروع مسئله است تغییر کند و آقای مهندس در چهار وادی اوّل ساختار تفکّر را بیان نمودند که انسان باید به چه چیزهایی فکر کند و به چه چیزهایی نباید فکر کند و چگونه باید فکر کنیم و در این وادی اشاره کردند که انسان باید بتواند به ساختار تفکّر خود لباس عمل بپوشاند. این که چگونه این کار را انجام دهد من در هیچ جا نتوانستم راهکاری برای آن بجز در وادی‌ها و کنگره پیدا کنم. آقای مهندس فرمودند که زمانی که انسان بخواهد وارد مرحله عمل شود ترس، استرس، ناامیدی و گاهی منیّت به سراغ او می‌آید و نمی‌تواند به چیزی که در ذهن او است عمل کند. آقای مهندس مثال آب تصفیه نشده را زدند که آب برای تصفیه شدن باید از مراحل مختلفی عبور کند، انسان هم برای اینکه احساسات درونی خودش را تغییر دهد باید یکسری تزکیه را انجام دهد که مرحله اوّل آن بازگشت از ضدّارزشها است. آقای مهندس مبنای سنجش ضدّارزشها را درون هر انسانی معرّفی نمودند. هر انسانی اگر در درون خودش برود متوّجه خواهد شد که چه چیزهایی خوب و چه چیزهایی بد است زیرا نفس زمانی که به مرحله میانه می‌رسد می‌تواند این مسئله که چه چیزی خوب و چه چیزی بد است را بفهمد و درک کند یا سطح فرهنگی یک جامعه که خود من نسبت به این موضوع چالش بسیار زیادی داشتم با وجودیکه می‌دانستم یکسری از کارهایی که انجام می‌دهم خوب نیست ولی برای خودم نقطه فرار را گذاشته بودم که اگر این کار بد است چرا چند میلیارد نفر در حال انجام آن هستند ولی ما که در این فرهنگ زندگی می‌کنیم نباید انجام بدیم که این وادی این چراغ را برای من روشن کرد که اگر تو در فرهنگ اسلامی زندگی می‌کنی برای تو هر آنچه که غیراسلامی باشد ضدّارزش محسوب می‌گردد. مسئله دوّم که آقای مهندس به ترتیب معرّفی کردند، گفتند که انسان بایستی خودداری کند، از چه چیزی؟ از چیزی که مطمئن نیست. من نمی‌دانم نتیجه آن چه خواهد شد.
من یاد خاطره‌ای افتادم، زمانی که بچّه بودم خیلی کنجکاو بودم که چه اتّفاقی می‌افتد که حسّ و حال انسان تغییر می‌کند، هر چقدر با پسر عموی خودم گشتم، مشروب پیدا نکردیم این بود که رفتم و به قرصهای فشار مادربزرگ خودم دست زدم، هدفم این است که بیان کنم وقتی انسان می‌خواهد چیزهای جدید را تجربه کند ولی نمی‌داند که نتیجه آن چه خواهد شد این بود که یک قرص فشار قرمز رنگ را نصف کردیم و نصف قرص را من خوردم و نصف دیگر را پسر عموی من خورد فشار هر دوی ما افت شدیدی پیدا کرده بود و به حالت کما رفته بودیم و دوازده ساعت بود که خوابیده بودیم و کسی دیگری بغیر از ما دوتا آنجا نبود این است که اگر انسان ساختار تفکّر خود را اصلاح نکند معلوم نیست که از کجا سر در خواهد آورد. آقای مهندس گفتند که اگر انسان از چیزی مطمئن نیست بهتر است که آن کار را انجام ندهد.
مسئله سوّم مسئله قناعت است. آقای مهندس با ذرّه‌بین خیلی دقیق به هستی نگاه می‌کنند و دست هستی را برای همه ما رو می‌کنند. طبیعت بزرگترین آموزنده و مربّی  در جهان هستی است که از کمترین و بی‌ارزشترین چیزها، با ارزش‌ترین چیزها را به وجود می‌آورند. همین شعبه آکادمی هم می‌تواند به عنوان مثال خوبی برای قناعت عنوان گردد. اینجا یک ساختمان و یک زیرزمینی هست که شاید دویست، سیصد متر باشد ولی هیچ روزی خالی نیست و گروه‌های مختلفی هر روز اینجا جمع می‌شوند. من روزی را به خاطر ندارم که یک روز این شعبه بسته باشد و این نشان می‌دهد که انسان می‌تواند اوج بهترین‌ها را استفاده کند و قدر چیزهایی را که دارد را بداند. 

 

تایپ: همسفر مجید (لژیون دو)

تصویربرداری: همسفر مهدی (لژیون چهارم)

تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .