English Version
This Site Is Available In English

اطلاق نام همسفر برایم پر معنا بود

اطلاق نام همسفر برایم پر معنا بود

قبل از اینکه من وارد کنگره ۶۰ شوم در دنیایی از تاریکی بودم؛ شاید ساعت‌ها با خودم حرف می‌زدم و فکر می‌کردم بعد با تمام وجودم گریه می‌کردم؛ از آدم‌های معتاد نفرت داشتم و فکر می‌کردم خیلی خودخواه و لذت‌جو هستند؛ وقتی به مسافرم نگاه می‌کردم با خودم می‌گفتم: خدایا چرا او هیچ‌وقت به من و بچه‌ها فکر نمی‌کند و فقط به فکر مصرف مواد خود است. شب‌های عید که خانواده‌ها با هم به خرید عید می‌رفتند، من باید به‌تنهایی دست بچه‌ها را می‌گرفتم و خرید عیدشان را انجام می‌دادم، هیچ زمانی با ما نبود و جای خالی او همیشه در زندگی ما حضور داشت .

خلاصه با اصرار مسافرم وارد جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ شدیم با خودم می‌گفتم این جا کجاست؟ من بارها مسافرم را به کمپ‌های مختلف بردم؛ ولی درست نشد، هر بار که او را به کمپ می‌بردم و تمام هزینه‌های گزاف کمپ را پرداخت می‌کردم؛ سه روز بعد دلم ناآرام می‌شد و خودم دوباره می‌رفتم و او را به خانه می‌آوردم. از خودم می‌پرسیدم؛ یعنی اینجا ممکن است اتفاق خوبی بیفتد؟ روزی که وارد کنگره ۶۰ شدم و با استقبال گرم مرزبان مهربان کنگره ۶۰ همسفر آمنه روبه‌رو شدم؛ بغض گلویم را فشار می‌داد و از شانس خوب من آن روز مهمان شعبه آبیک، آقای مهندس حسین دژاکام بودند. مرزبان به من گفت: شما عجب سعادتی دارید امروز آقای مهندس حسین دژاکام اینجا تشریف دارند، آرامش خیلی عجیبی داشتم، حسی که تا کنون آن را تجربه نکرده بودم.

اینجا به همسرم واژه مسافر را اطلاق کردند و مرا همسفر نامیدند و این برایم بسیار زیبا و پر معنا بود. ما می‌خواستیم سفری را آغاز کنیم که حداقل ۱۰ ماه زمان لازم دارد؛ بعد از مدتی که در کنگره ۶۰ حضور داشتیم، کم‌کم متوجه تغییر در خودم و مسافرم شدم، از قیافه زرد و رنگ‌پریده مسافرم دیگر خبری نبود و من از نگاه‌کردن به مسافرم لذت می‌بردم. همه اطرافیان می‌گفتند: چقدر قیافه همسرت خوب شده است، من خودم هم آرامشی داشتم که قابل‌توصیف نبود. دیگر معصومه قبلی نبود که یکسره به فکر می‌رفت و گریه می‌کرد.

خدا را شکر به‌خاطر این مکان خوب در شهرم که با احترام و مهربانی از ما حمایت می‌شود و به سمت رهایی و زیست بهتر ما را رهنمون می‌کنند. از آقای مهندس حسین دژاکام تشکر می‌کنم که بنیان کنگره ۶۰ را بنا نهادند تا ما از دنیای تاریکی بیرون بیاییم و به روشنایی ها برسیم.

حالا باگذشت ۱۸ ماه از حضورم در کنگره ۶۰ به‌قدری وابسته به کنگره ۶۰ شده‌ام که نمی‌توانم روزی از آمدن به کنگره ۶۰ غافل بشوم و دوست دارم همیشه به‌موقع بیایم، عاشق راهنما و هم لژیون‌های خوبم هستم و به هیچ قیمتی حاضر نیستم اینجا را از دست بدهم. آرامشی که از اینجا دارم را دوست ندارم با هیچ‌چیزی عوض کنم.

نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
ارسال: راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی آبیک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .