دل نوشته
سلام دوستان رامین هستم یک مسافر، میخواهم دل نوشته ای را با شما دوستان به اشتراک بگذارم.
" از اهریمن وجودم قدیسه خواهم ساخت "
زمانی زندگی در چشمانم رنگین ، پویا و زیباییها برایم ملموس قابل درک بود، حس خوبی نسبت به آنها داشتم، اما این پویایی رنگها با ورودم به دنیای اعتیاد رفتهرفته کمرنگ و تبدیل به رنگ خاکستری شد، تاریکیها بر آن حکمفرمایی میکرد وتوان رویارویی با مشکلات را از من زدود و جایش را ناامیدی گرفته بود، گویی که رفتهرفته هر آنچه در من لازمه ادامه زیستن بود، رو به نابودی میرفت.
دنیایی مملو از سیاهی و سفیدی، که من نامش را گذاشتهام دوران خاکستری؛ چون همه دنیا در چشمم مانند فیلمهایی بود، که جز سیاهی و سفیدی در آن رنگی احساس نمیشد، میخواستم گریه کنم، چشمانم اشک نداشت، میخواستم فریاد بزنم ولی صدایی نداشتم، غمگین از ناتوانیهایی که در وجود من رخنه کرده بود؛ در یک بیتفاوتی محض، نسبت به اتفاقات اطرافم غرقشده بودم و با خود دستبهگریبان بودم.
از هیچ اتفاقی شاد و خوشحال نمیشدم، نزدیک به 9 سال از جوانیم در این دوران نابود شد، اهریمن در وجودم رخنه کرده بود ، تا زمانی که پیام کنگره 60 بردل من تابیده شد و خواسته خروج از تاریکی در من متولد شد.
زندگی برایم بهآرامی رنگ میگیرد، برادرانی یافتهام که هرکدام دنیایی از معرفت و مهربانی هستند و تنهاییهایم را پر میکنند، راهنمایی دارم که بسیار مقتدر و همچون کوه استوار است ،دلی سرشار از محبت دارد، عشق در وجودش شعله می کشد و گرمای وجودش آرام بخش روانم می گردد، از او می آموزم که چگونه اهریمن را به قدیسه تبدیل کنم، شک ندارم که خدا هم مرا یاری می نماید.
تایپ تنظیم و ارسال: همسفر مرتضی
- تعداد بازدید از این مطلب :
97