سلام دوستان صادق هستم یک مسافر
«چون که دادی دست خود، بنگر که بینی ذرهایست
چون که دادست دست حق، بنگر که آن است عالمی»
نقل است که خداوند به حضرت موسی فرمود: «آیا تا به حال برای من کاری کردهای؟» موسی پاسخ داد: «نماز خواندهام، روزه گرفتهام و ذکر تو را گفتهام.» خطاب آمد: «اینها که گفتی برای خودت بود؛ برای تکامل و پاداشت. اما کار برای من، گرهگشایی از مشکلات بندگانم و خدمت به آنان است.»
همچنین روایت شده که خداوند به حضرت ابراهیم فرمود: «ای ابراهیم، میدانی چرا تو را خلیل خواندم؟» ابراهیم گفت: «نمىدانم.»
فرمود: «زیرا آنچه به تو روزی دادم، به تنهایی استفاده نمیکنی؛ بر سفرهای ننشستی، مگر آنکه کسی را در کنار خود جای دادی.»
و امروز، خداوند سفرهای گسترانیده به دستان مهندس دژاکام. این سفرهدار، همگان را فراخوانده است: «بیایید کنار این سفره، تا از روزی خداوند—که به لطفش برایمان فراهم شده—بیبهره نمانید و شما نیز بهرهمند شوید.»
هرگاه سفرهداری سفره میگسترد، مهمانان نیز هر یک به سهم خود یاری میرسانند: یکی ظرف میگذارد، دیگری پارچ آب، و آن یکی نان. هرکس به اندازه توانش کمک میکند تا سفره آراسته شود و آماده پذیرایی. اکنون، وظیفه من است که به اندازه توانم، در این مهمانی الهی سهمی داشته باشم.
روزی، در کویر ساختهشده از اعمال خویش، در گمراهی سرگردان بودم و در جستجوی راه رهایی. ناگهان، نوری از دوردست نمایان شد. به سویش شتافتم و راهی گشوده شد.
پا در راهی نهادم که پیشینیان، پستیها و بلندیهایش را هموار کرده بودند تا من بتوانم در این «صراط مستقیم» قرار گیرم و سفر خود را آغاز کنم.
اکنون، منِ مسافر، که سوار بر مرکب خویش در این مسیر قرار گرفتهام، وظیفه دارم به اندازه خویش در آبادانی این راه بکوشم. اگر در مسیر، ناهمواری دیدم، آن را برای آیندگان هموار کنم. همانگونه که گذشتگان برای ما کوشیدند، ما نیز باید برای آیندگان کاری کنیم.
آغوش گرمت را بر آنانی بگشای که در سرمای روزگار، در مسیر زندگی دچار مشکل شدهاند.
در تنهاییِ درماندگان حاضر شو، تا وقتی در خانه ابدیت آرام گرفتی و دوستان و آشنایان یکایک ترکت کردند، خداوند آغوشش را برایت بگشاید و بگوید: «آنگاه که در تنهایی و گرفتاری بندگانم، آغوشت را گشودی و گره از کارشان گشودی، اکنون نوبت من است که آغوشم را برای تو بگشایم و بدان که هرگز تنهایت نخواهم گذاشت.»
بیایید آغوشمان را بگشاییم و برای خدا کار کنیم. آگاه باشیم که پول سردار در مسیری هزینه میشود که باب نجات و درمان کسانی است که از «مرگ تدریجی» به «زندگی تدریجی» گام مینهند؛ مسیری که اشکها را به لبخند بدل میکند و این، همان صراط مستقیم است.
سر به دار عشق یارم دادهام
باده نوشم بادهای جانا نما
سر به عشقت مینهم جان دادهام
عشق خواهم عاشقی جانا نما
گر که رزقم دادهای رازق تویی
روزیم دست سخا جانا نما
قطره قطره چون دهی دریا شود
پله پله چون رهی بالا روی
چون کنی بر راه حق بر خود کنی
چون به بذری بر زمین خوشه کنی
بذر بذرت میشود چون کشتزار
گل به گل ریزی شود چون گلزار
تایپ و ارسال: خدمتگزاران سایت شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
49