English Version
This Site Is Available In English

جشن گلریزان در برگ‌ریزان پاییز

جشن گلریزان در برگ‌ریزان پاییز

سلام دوستان مریم هستم یک همسفر(عضو لژیون سردار)
لحظه سبز دعا صدای پای گلریزان را با گوش جان می‌شنوم که از راه می‌رسد تا زندگی‌ها را گلباران کند و گرمایی  برای دل‌های سرد و یخ زده باشد. چه زیباست گلریزان در برگریزان و چه شباهت شگفت انگیزی!  قدرتی که برگ‌ها را بر درختان استوار می‌کند، به وقت موعود هم بر زمین می‌نشاند. این روزها حال هوای دیگری دارد، حسی در وجودم هست که نمی‌دانم از کجاست  و نمی دانم چگونه دل پر آشوبم را آرام کنم. با اینکه به سر فصل رهایی  رسیده‌ام؛ ولی هنوز کمبودی در وجودم احساس می‌کنم. حال توانسته بودم جسم، روحم را با آموزش‌های استادانم صیقل دهم و از تاریکی ذره‌ذره به روشنایی برسانم؛ ولی چیز بیشتری می‌خواستم، چیزی که بتوانم هرچه را که آموخته بودم بیاموزم و این قدرت بخشش بود. از خدا پرسید؟ خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟ خدا گفت آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم. با خود فکر کرد، اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم. خدا به او داد: گفت اگر حال خوشی داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم. خداوند به او داد اگر…. اگر… اگر. اینک همه چیز داشت؛ اما هنوز خوشبخت نبود. از خدا پرسید؟ حال همه چیز دارم، اما باز هم خوشبختی را نیافتم خداوند گفت: باز هم بخواه تا به تو بدهم. گفت چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم خداوند گفت بخواه که دوست داری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه تا قدرت بخشش داشته باشی تا بتوانی ببخشی و منتظر بازپس گرفتن نباشی و هر آنچه  را داری با مردم قسمت کنی او خواست و خدا داد. او از خدا خواست تا رهجوی استادی بزرگ، چون استاد  سردار شود. استادی بزرگ که قدرت بخشیدن را به دیگران می‌آموزد. او عضو لژیون سردار شد. و پرنده‌ای دلش را بر بام لژیون استادی بزرگ، چون سردار به پرواز درآورد و بر سکوی قدرت! قدرتی از جنس بخشش، تکیه داد و این تکیه دادن چه دلچسب و چه شیرین است او اکنون همه چیز داشت و می‌توانست هر آنچه را که داشت با دیگران قسمت کند، ببخشد و منتظر باز پس گرفتن نباشد. بخششش از جنس نور باشد؛ در آن زمان رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست در نگاه و لبخند دیگران خوشبختی؛ یعنی در کنار کسانی که به دنبال خوشبختی آمده‌اند. خوشبختی؛ یعنی  چشمه‌ای جوشان شدن برای رسیدن به دریا، یعنی حرکت به سوی نور و رسیدن به خورشید، خوشبختی، یعنی نشستن در لژیونی که بالاترین حس زیبایی و بالاترین بخشش و حس خوبی هاست؛ بخششی بلاعوضی که دنیای رحمت و برکت و فراوانی به همراه دارد. خوشبختی، یعنی  جان تازه دادن به زندگی‌ها، یعنی سیراب کردن کویری تشنه. آری عزیزان من توانستم خوشبختی را در کنار کسانی احساس کنم که نوع نگاهشان مثل انوار الهی  روح و جانم را صیقل می‌دهد و حس بخشیدنشان همچون بارانی است که در موقع باریدن فرقی برایش ندارد بر بام فقیر ببارد یا ثروتمند. بر روی گل ببارد یا خار. گلریزان، گذشت و لذت رستگاری را در پی دارد و ایمان دارم زندگانی آینه‌ای نیکی‌هاست.


سلام دوستان مریم هستم یک همسفر(عضو لژیون سردار)
به نام قدرت مطلق الله همیشه این اسم را با نام خدا می‌شناختم و از او گلایه داشتم که چرا من؟ چرا همسر من چرا او باید دچار اعتیاد شود؟ که زندگی من و خانواده‌ام پر از آشوب و عذاب شود؟ تمام زندگی‌ام را با این فکرها گذراندم بدون اینکه بدانم خودم و خانواده‌ام را به تاریکی می‌کشانم وقتی به کارهای مسافرم فکر می‌کنم می‌بینم او برای نجات یافتن از چنگال غول بزرگ اعتیاد خیلی راه‌ها و مسیرها را رفته  بود. حتی تا جایی پیش رفته بود که آنقدر ناامید شده بود که به خودکشی هم فکر کرده بود ومن هیچ کدام از این‌ها را نمی‌دیدم. یک روز در اوج ناامیدی  از مکانی به نام کنگره۶۰ و آقای مهندس حسین دژاکام صحبت کرد و حرفش این بود که اینجا هم می‌شود اعتیادش را کنار گذاشت من که در اوج ناامیدی بودم بدون اینکه ذره‌ای امید داشته باشم در جواب به او گفتم: ما همه  راه‌ها را رفته‌ایم  این راه را هم می‌رویم. از آن لحظه ۴ سال می‌گذرد و الان مسافرم را می‌بینم که با شال راهنمایی در کنگره حضور دارد؛ وقتی خودم تصمیم گرفتم به عنوان همسفر کنار مسافرم قرار بگیرم و وارد مکانی شدم که تنها راه امید من برای نجات از آن تاریکی‌ها همین مکان  بود مکانی که سند‌های بدون نقص آن باعث دلگرمی من همسفر شد و شروع به آموزش گرفتن کردم  تا ذره‌ذره ناخالصی‌های وجودم را پاک کنم وبا تزکیه روح و جسمم  به آرامش درونی دست پیدا کنم. آری عزیزان من و مسافرم به مقصد نهایی رسیدیم و حال خوش نصیب خودم و خانواده‌ام شد. حال خوش و آرامش که از راهنمایان و خدمتگزاران کنگره دریافت کردم. ولی این آرامش و حال خوش یک چیزی کم داشت  در آن لحظه نمی دانستم کمبود وجودم چیه؟ ولی خوب که فکر کردم فهمیدم باید بهایی این حال خوش و آرامشی که در زندگی‌ام جاری شده بود را پرداخت می کردم. تا اینکه در دستور جلسات به جشن گلریزان رسیدم  جشنی که من  می‌توان در آن از آقای مهندس و تمام اعضای کنگره‌۶۰ قدردانی کنم. از کسانی که بی منت می‌بخشند و منتظر باز پس گرفتن نیستند. جشنی که می‌توانم با تمام وجودم ببخشم. جشنی که همان طور که از اسمش پیداست « گلریزان» می‌توانم با حضور در این جشن تمام ضد ارزش‌ها را کنار گذاشته و با اعضای آن همسو شوم. با خودم گفتم من که آهی در بساط ندارم  که  بتوانم در این جشن شرکت کنم یا عضو لژیون سردار شوم؛ ولی همیشه در فکرم این بود، یعنی من هم می‌توانم یک روز عضو لژیون سردار شوم و در لژیونی آموزش بگیرم که استاد آن استاد سردار است. با تمام ناامیدی  سال اول جشن گلریزان که در کنگره بودم به اندازه توانم پرداختی داشتم، ولی نمی‌دانم چه شد و چه اتفاقی برایم رقم خورد که توانستم سال بعد خودم را به عنوان عضوی از لژیون سردار معرفی کنم درست است تمام این‌ها ذره کوچکی از خوبی‌های کنگره به من همسفر است چرا که هیچ کدام از آن آرامشی که الان در زندگیم است لحظه لحظه لبخندی که روی لبان  فرزندان و مسافرم است با این کارها جبران نمی‌شوند همیشه خواسته قلبیم این است که عضو کوچکی از کنگره۶۰ باشم تا بتوانم در ادامه یک خدمتگزار واقعی در کنگره خدمت کنم و همان طور که خودم به آرامش درونی و بیرونی رسیدم کسانی که در این مسیر و راه به دنبال راه نجات از تاریکی‌ها هستند کمک کنم. به امید روزی که بتوانم با بخششی از جنس نور جسم روحم را صیقل داده وبر جایگاه پهلوانی برسم.


سلام دوستان زهره هستم یک همسفر(عضو لژیون سردار)
دست‌هایی که کمک می‌کنند بهتر از لب‌هایی هستند که دعا می کنند. خداوند در قرآن می‌فرماید‌: «کسانی که اموال خود را شب و روز، نهان و آشکار انفاق می کنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند». در ابتدا خدا را شاکرم که من را با چنین مکان مقدسی آشنا نمود و به من اجازه حضور و آموزش گرفتن از استاد خوبم را داد. هر چه از ورود من به کنگره‌۶۰ بیشتر می‌گذرد، بیشتر متوجه می‌شوم که چقدر به این مکان و آموزش‌های آن برای خودسازی و بازسازی خویش نیاز دارم و بیش از پیش متوجه آسیب‌های شخصیتی خودم می شوم. چه بسا راه بسیار طولانی برای رسیدن به شخصیت آرمانی خویش دارم و اما امسال سومین سالی است که در جشن گلریزان می‌توانم شرکت کنم. دوسال گذشته که در روزهای آغازین ورودم به کنگره با جشن گلریزان رو به رو شدم از شکوه و عظمت این جشن و شور و اشتیاق و انرژی‌های مثبتی که در آن بود شگفت زده شده بودم. سال گذشته بعد از این که مبلغ مورد نظرم را در جشن گلریزان کارت کشیدم هر چند که در مقابل خوبی‌های کنگره بسیار ناچیز بود؛ اما تا مدت‌ها احساس بسیار خوبی داشتم و متوجه شدم جشن گلریزان هم لطفی دیگر به خود ما است تا طعم شیرین بخشش را بچشیم و احساسی خوب را تجربه کنیم. امیدوارم امسال هم بتوانم در این جشن باشکوه شرکت کنم و انرژی‌های مثبت آن را دریافت کنم.

ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر مریم (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی زاگرس

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .