
سلام دوستان، میلاد هستم، یک مسافر.
ساختار کنگره بر اساس الگوی «مثلث» استوار شده است. ما آموختهایم که سه ضلع اصلی وجود دارد: جسم، روان و جهانبینی. همچنین، «مثلث دانایی» را شناختهایم که اضلاع آن عبارتند از: تفکر، تجربه و آموزش. برای اینکه بتوانیم دانایی خود را به «دانایی مؤثر» تبدیل کنیم، این سه ضلع باید هماهنگ و متعادل رشد کنند.
گاهی اوقات، ما تنها به دنبال «خدمت کردن» میرویم و یک ضلع مثلث بیش از حد کشیده میشود. گاهی نیز فقط مشغول «پول درآوردن» میشویم و به بخش «آموزش» بیتوجهی میکنیم. وقتی یکی از اضلاع بیش از حد رشد کند، شکل مثلث دانایی به هم میریزد. مثلث دانایی واقعی زمانی محقق میشود که هر سه ضلع، همگام با یکدیگر پیش روند و در نهایت به یک «مثلث متساویالاضلاع» تبدیل شوند.
هدف ما در کنگره، رسیدن به «تعادل» است. هنر اصلی این است که بتوانیم این اضلاع را به صورت یکسان و هماهنگ بالا ببریم. این همان مهارت ارزشمندی است که کنگره به ما میآموزد.
این مسیر برای هر فردی، با توجه به شرایط خاص خودش تعریف میشود. یکی مجرد است و فرصت بیشتری دارد، دیگری مجرد است اما سرپرست خانواده و والدین ازکارافتاده است. یکی متأهل است و مسئولیتهای خانوادگی دارد. شرایط هرکس متفاوت است، اما اصل «تعادل» برای همه یکسان است. من در زندگی شخصیام باید بتوانم این تعادل را برقرار کنم؛ هم به کار و درآمدم برسم، هم به آموزش و خدمتم.
گاهی کسی که شرایط مالی خوبی دارد، راحتتر این حرف را میزند. اما نقطه مقابل، کسی است که تازه میخواهد رها شود و وضعیت مالیاش هم مناسب نیست. در این شرایط، ممکن است بخواهد از سهم «آموزش» بزند و آن را کم کند، اما این کار امکانپذیر نیست.
حتی یک مسافر سفر اولی که برای درمان سیگار آمده، باید بتواند از «وقت» و «کار» خود ببخشد. درمان سیگار به طور کامل با مفهوم «گلریزان» و «بخشش» گره خورده است. من باید توانایی بخشش از «زمان» خودم را داشته باشم. باید از ساعاتی که میتوانم صرف پول درآوردن کنم، بگذرم و آن را به آموزش و خدمت اختصاص دهم.
همانطور که آقای مهندس میفرمایند: «این دنیا، دنیای بدهبستان است.» باید محبت بدهی تا محبت ببینی. اگر کسی در درمان سیگار بتواند ببخشد (چه وقت، چه انرژی و چه پول)، در گلریزان هم میتواند ببخشد. این بخشش است که باعث میشود بند سیگار باز شود و آن پیوند نامیمونی که به فرد زده شده است، گسسته گردد.
زمانی که در گلریزان میبخشی، این عمل باعث میشود بند دیگری از وجودت باز شود و گامی دیگر به سوی رهایی کامل برداری.
از همه شما که با حوصله به صحبتهایم گوش دادید، از صمیم قلب سپاسگزارم.

سلام دوستان حسین هستم مسافر سیگار
راهنما از تغییراتی که در طول سفر در رهجو ایجاد میشود متوجه خواستههای او میگردد که چقدر در مسیر سفر خواسته دارند. یک رهجو نیم ساعت زودتر از تشکیل لژیون در کارگاه حاضر میشود رهجوی دیگر نیم ساعت که از زمان لژیون گذشته است تازه میرسد. خواستهها خیلی با همدیگر تفاوت دارند، موقعی که در حال سفر سیگار یا مواد مخدر هستیم باید نیم ساعت زودتر کارمان را تعطیل کنیم.
استاد امین در یک سیدی میفرمایند، من همین که تشخیص بدهم کجا باید باشم مسیرم را درست رفتهام، مثلاً باید میرفتم استخر برای شنا ولی به کوه میروم کوه هم خوب است یا باید میرفتم دانشگاه هر سه برای من خوب هستند ولی در این حال من باید تشخیص بدهم که کنگره از هر چیز دیگری برای من مفیدتر است.
یک موضوع جالبی وجود دارد مسافر یا همسفری که تازه وارد کنگره میشوند تازه یادشان میافتد که در کلاس زبان شرکت کنند، آیا هنوز به این تشخیص نرسیدهاند که کنگره از هر چیزی برای آنها واجبتر میباشد اینها نیروهای منفی هستند که سر ما کلاه میگذارند به ما القا میکنند که باید الان به کلاس زبان برویم و زبان انگلیسی یاد بگیریم.
به این موضوع توجه نمیکنیم که تو هنوز وضعیت نامناسبی داری و کلاس زبان دردی از تو دوا نمیکند، چند سال مواد مصرف کردهای و اکنون باید فقط به درمان فکر کنیم بعد از درمان وقت برای هر کلاس و هر کار دیگری بسیار است ممنونم که به حرفهای من توجه کردید.
تایپ و ارسال: خدمتگزاران سایت شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
101