English Version
This Site Is Available In English

بدترین تاریکی، تاریکی اعتیاد است

بدترین تاریکی، تاریکی اعتیاد است

جلسه هشتم از دوره چهارم سری کارگاه‌های آموزشی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی سنایی نیشابور، با استادی مسافر محمد، نگهبانی مسافر اسماعیل، و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه‌ی   «وادی نهم و تولد آزادمردی مسافر مهدی» در روز پنج‌شنبه، پانزدهم  آبان‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.


خلاصه سخنان استاد:
سلام و احترام به همه دوستان و عزیزانی که گرد هم آمده‌اند تا محبتشان را از سرچشمه‌ی محبت بیکران نشان دهند. سلام دوستان، محمد هستم؛ یک مسافر. تشکر می‌کنم از نگهبان محترم جلسه، آقای اسماعیل، و همچنین دبیر جلسه، آقای محمود، که امروز اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. خوش‌آمد می‌گویم به عزیزانی که از شعب عطار و خیام تشریف آوردند و قدردانی می‌کنم از دوستانی که در مشهد آبروداری کردند و در جلسه سردار نمایندگی شفا حضور داشتند.
جلسه امروز که امیدوارم برای همه مفید باشد، از دو بخش تشکیل شده است: نخست تولد آزادمردیِ مهدی عزیز، راهنمای تازه‌واردان شعبه سنایی؛ و دوم، بررسی وادی نهم که در جلسات یکشنبه و سه‌شنبه درباره آن صحبت شد. من هم چند نکته‌ای را در این‌باره عرض می‌کنم. وادی نهم می‌گوید: «اگر نیرویی از کم آغاز شود و به بالاتر رود، نقطه تحمل ایجاد می‌شود.» وقتی می‌خواهی درباره وادی نهم صحبت کنی، لازم است پیمان وادی هشتم را اجرا کرده باشی؛ زیرا این پیام برای کسانی است که به دنیای تازه قدم گذاشته‌اند. یعنی از وادی اول تا هشتم، هرچه در توان داری باید در زندگی کاربردی کرده باشی. وقتی در وادی هفتم راه را پیدا می‌کنی، در وادی هشتم حرکت را می‌آموزی و آن‌جاست که باید نقطه تحمل انسان بالا برود؛ چون سختی‌ها و مشکلات همیشه هستند. وقتی نقطه تحمل بالا می‌رود، صفات منفی گذشته دیگر در انسان صادق نیست.
به‌قول استاد زرکش: «تحملِ نقطه‌تحمل خودش خیلی سخت است.» برای من هم وادی نهم روزی معنایی نداشت، چون واقعاً نقطه تحملم پایین بود. وادی نهم مقدمه فهم وادی‌های پس از خودش است؛ بدون عبور از آن نه به چشمه خروشان می‌رسیم، نه امر اول در آخر برایمان جاری می‌شود و نه به وادی عشق. اگر امروز این‌همه طلاق، خشونت، قتل یا زندانی هست، ریشه بسیاری از آنها ضعف در همین وادی نهم است. اگر در زندگی زود به‌هم می‌ریزی، اگر سر یک موضوع کوچک عصبی می‌شوی، اگر نمی‌توانی با همسر، فرزند، پدر و مادرت ارتباط درست برقرار کنی، اگر خشمت را روی وسایل خالی می‌کنی، اگر ذهنت مثل مته یا مثل سوهان مدام کار می‌کند، همه‌اش به همین وادی برمی‌گردد. وقتی نقطه تحمل پایین باشد، انسان در آستانه آشوب قرار می‌گیرد؛ مثل خانه‌ای که آتش گرفته و دودش همه ساکنان را گرفتار می‌کند.
نقطه تحمل در افراد مختلف متفاوت است: یکی با یک حرف تند به‌هم می‌ریزد، یکی با یک ضربه، یکی توان دیدن سر بریدن یک مرغ را ندارد، اما دیگری جان انسان را هم می‌گیرد. همه این‌ها به نقطه تحمل برمی‌گردد. وادی پیام دارد برای کسانی که به دنیای تازه قدم می‌گذارند. دنیای تازه یعنی: تفکر تازه، چشم تازه، خواستنِ کمتر برای خود، زندگی بدون مواد، بدون غیبت و قضاوت، بدون تجسس؛ یعنی دنیای حالِ خوش. دنیای تازه یعنی بی‌قراری کمتر، صبح زود بیدار شدن، کمک‌کردن به همسر، عشق‌ورزیدن و بخشیدن. اگر کسی با تو بدرفتاری کرد یا درباره‌ات حرف زد، بگذار پای ناآگاهیش؛ چه خواهرشوهرت باشد چه برادرت یا هرکس دیگر. دنیای تازه یعنی گلریزان؛ یعنی ثروتمند زندگی‌کردن و فهمیدن این نکته که باید اول به خویش و سپس به دیگران بیندیشی. بعضی‌ها شاید بگویند: «ما چندتا دود می‌زدیم، این حرف‌ها چیه؟»
اما همین چند دود، خیلی چیزها را از ما گرفت؛ پدر، مادر، همسر، آرامش… باعث شد دخترمان در خانه بماند و ازدواج نکند، پسرمان آواره پارک و خیابان شود. پس باید برای شخصیت ترک‌خورده خودمان کاری کنیم. پول داشتن معیار نیست؛ همه ما در تاریکی شبیه هم بودیم. اگر ما هم خمار می‌شدیم و پول نداشتیم شاید دست به دزدی می‌زدیم. ما همه راه‌ها را امتحان کرده‌ایم و می‌دانیم روش DST روشی کارآمد و کنگره جای مناسبی برای اجرای آن است. در هفته گلریزان باید به یاد داشته باشیم «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من».
همه شعب کشور در این هفته جشن دارند و ما هم باید برای خودمان گلریزان بگیریم. شعبه ما نوپاست؛ باید چند برابر همت کنیم، چراغ این خانه را روشن نگه داریم. ما فرزندان انفاقیم؛ اگر ده سال قبل آن بچه‌ها در پارک انفاق نمی‌کردند، ما امروز زیر این سقف نبودیم. با بخشش است که انسان ماندگار می‌شود. امروز پهلوان مرتضی در مشهد اعلام کرد ده میلیارد تومان پرداخت کرده و گفت: «من برای خودم گلریزان کردم، نه برای کس دیگر.» هدف کنگره نیست، هدف مهندس نیست؛ هدف خودِ ما هستیم. باید زکات رهایی را بپردازیم. اگر وارد کنگره شده‌ای، آیا واقعاً درست شده‌ای؟ یا هنوز در زندگی‌ات پنهانی رفتار می‌کنی؟ برو ببین در زندگی کجای کاری.
در بخشی از وادی می‌گوید:
به زمین و آسمان نگاه کن؛ نگاه کن به برگی که در پاییز زیر پای ما می‌شکند. بدان برگی که امروز زرد شده، روزی سبز بوده. این یعنی زندگی بالا و پایین دارد؛ وقتی بالا هستی مغرور نشو و وقتی پایین هستی دلشکسته نباش. قوی باش؛ در نظام طبیعت، ضعیف پایمال می‌شود.
ما باید در همه زمینه‌ها—آموزشی، مالی، عملی—قوی شویم. باید بذر نیکو بکاریم و خدمت‌گزار انسان‌ها باشیم. همسفر با امید وارد شده؛ ناامیدش نکن. پدر و مادرت امیدوارند؛ آنها را ناامید نکن. وقتی سفر می‌کنی، درست سفر کن. وقتی این‌ها را انجام دهی، آن‌وقت می‌فهمی وعده خدا دروغ نیست؛ کسی را سر راهت می‌گذارد که به آرامش برسی. شاید ابتدا سخت باشد، اما کم‌کم حل می‌شود. کل پیام وادی نهم این است: از تاریکی به روشنایی برسیم. مسافر! با همسفرت کل‌کل و دعوا نکن؛ حرمت‌ها شکسته می‌شود.
بدترین تاریکی، تاریکی اعتیاد است. اگر روزی وسوسه شدی سمت مواد بروی، لحظه‌ای با خودت بگو: «تو همه زندگی‌ام را از من گرفتی، دیگر بس است.» دو بار این را با خودت تکرار کنی، هیچ‌وقت برنمی‌گردی. امیدوارم آموزش بگیریم، نقطه تحملمان در مسیر مثبت بالا برود، قدردان خدمت‌گزاران کنگره باشیم و ان‌شاءالله به رهایی و تعادل برسیم. به هرکس در هر جایگاهی احترام بگذاریم، قضاوت نکنیم و قدر هم را بدانیم؛ شاید فردا نباشیم.
کسی هرگز نمی‌داند چه سازی می‌زند دنیا
نه من می‌دانم امروز، نه تو می‌دانی از فردا
همین یک لحظه را دریاب
که فردا قصه‌اش فرداست
متشکرم از همه عزیزان.


در ادامه جلسه تولد 5 سال رهایی مسافر مهدی و آزادمردی او را جشن گرفتیم


آرزوی مسافر
سلام دوستان، مهدی هستم، مسافر. خدا را شکر می‌کنم. آرزوی دومم این است که ان‌شاءالله هیچ‌کس از این مکان ناامید بیرون نرود و خداوند عمری عطا کند تا بتوانم تا آخر عمر، خدمتگزار شما عزیزان باشم.


سخنان راهنمای مسافر
سلام دوستان، محمد هستم، راهنمای مسافر. خیلی خوشحالم که امروز تولد مهدی عزیز را جشن می‌گیریم اگر می‌بینید مهدی عزیز امروز در این جایگاه قرار گرفته، همسفرش و دو پسر گلش در کنارش هستند، بدانید این مسیر آسانی نبوده است. همه می‌گویند خانم درخشانی همیشه می‌خندد، آقای مهدی هم می‌خندد، اما من گریه‌هایشان را دیده‌ام. این یعنی گذر از دروازه‌های صبر و استقامت. الان به آرامشی رسیده‌اند که نتیجه‌ی همان پایداری‌هاست. پیامی که برای مهدی عزیز نوشته‌ام این است: «مهدی عزیز، تو اکنون پرنده‌ای هستی که آماده‌ی پرواز خویش است؛ پرواز را آموخته‌ای. در این راه کوشا باش. پنجمین سال رهایی‌ات مبارک باد.»
باز هم از همه‌ی مسافران و همسفرانی که از شعبات دیگر تشریف آوردند تشکر می‌کنم. رسیدن به پنج سال رهایی و ورود به مرحله‌ی تازه‌ای از زندگی، کار ساده‌ای نیست. درمان‌شدن یک چیز است، اما در رهایی ماندن و خدمت کردن چیز دیگری است. در کنگره ۶۰ پیامی عمومی و پیامی خصوصی در هر تولدی نهفته است. پیام عمومی این است که در کنگره، اعتیاد قابل درمان است؛ بدون توجه به سن، مذهب، جنسیت، مقدار مصرف یا وضعیت اجتماعی. پیامی جهانی است: کسانی که حتی یک روز نمی‌توانستند بدون مواد زندگی کنند، امروز درمان شده‌اند و به زندگی بازگشته‌اند. اما پیام خصوصی هر تولد مربوط به مسیر خاص آن فرد است؛ و مهدی این مسیر را با تلاش خودش طی کرده است. نه بهترین روش، نه بهترین راهنما، هیچ‌کدام کافی نیست اگر خودِ فرد نخواهد و تلاش نکند.
مهدی شش سال پیش وارد کنگره شد، در حالی که حال خوبی نداشت. اما آنچه باعث موفقیتش شد، سرسپردگی و تسلیم بودنش بود. در مسیر درمانش سخت‌ترین اتفاقات را تجربه کرد، ولی ایستاد. بعد از رهایی، مادرخانم، مادر و برادرش را از دست داد، اما هرگز به سمت مواد بازنگشت؛ و این یعنی درک عمیق از مفهوم رهایی. مهدی انسان مردم‌داری است. در نمایندگی عطار دوره‌های نگهبانی متعددی را گذراند، سپس مرزبان شد و در بخش OT خدمت کرد. خدمت، راز ماندگاری او و حال خوش امروز اوست. من برایش آرزوی موفقیت دارم، اما هنوز از او کاملاً راضی نیستم! وقتی که شال نارنجی راهنمایی را به گردن انداخت، آن وقت از او رضایت کامل خواهم داشت. چون خدمت ضامن رهایی است.


سخنان مسافر
سلام دوستان، مهدی هستم، مسافر. از همه‌ی مسافران و همسفران عزیز شعبه‌ی عطار و سنایی، از گروه مرزبانی محترم و همه‌ی کسانی که در برگزاری این جشن زحمت کشیدند، صمیمانه سپاسگزارم. سال ۱۳۹۸ بعد از سه چهار ماه تلاش و دودلی بلیت پرواز من صادر شد؛ ساعت پنج بعدازظهر. در راه مردد بودم که بروم یا نه، اما دل را به دریا زدم و رفتم. اول پرواز، دلهره و ترس داشتم، اما با صحبت‌های کمک‌راهنماها و خدمت‌گزاران، آرام شدم. این پرواز برای من، پرواز از دنیای اعتیاد به دنیای آرامش بود. زندگی‌ام را دگرگون کرد. من معنای واقعی زندگی را نمی‌دانستم. همان‌طور که آقای زرگران گفتند، شروع سفر برای من آسان نبود. در سفر اول، مادرم در بیمارستان بود، پدرم در خانه، برادرم درگیر بهزیستی... و من در اوج نگرانی و گریه بودم. اما کمک‌راهنماها دستم را گرفتند تا بالا بیایم. در سفر دوم، مادرخانمم و بعد مادرم فوت کردند. اما من توانستم بدون مصرف مواد، کنارشان باشم و شرمنده‌ی مادرم نشوم. آخر عمرش بالا سرش بودم، و این لطف خدا و کنگره بود. بعدتر، برادرم در مشهد از دنیا رفت. باز هم بدون مواد، بدون فرار از واقعیت. فهمیدم که هیچ دلیلی، هیچ بهانه‌ای موجه نیست برای بازگشت به مواد. خدمت در کنگره برای من عشق بود، انرژی بود. اگر به کسی خدمت کردم، برای خودم خدمت کردم، نه برای منّت. از آقای زرگران عزیز سپاسگزارم، چون همه‌ی جایگاه‌ها و حال خوش امروز را مدیون زحمات او هستم. از آقای قاسم قرجه، راهنمای تازه‌واردین، که روز اول همه‌چیز را برایم توضیح داد، و از خانم عفت، راهنمای همسفرم، و همسر عزیزم نیز صمیمانه تشکر می‌کنم.


سخنان راهنمای همسفر
این دومین باری است که به شعبه‌ی سنایی می‌آیم و انرژی بسیار خوبی از این مکان گرفتم. خدا را شاکرم که در هفته‌های پایانی خدمتم در نیشابور، چنین لحظات زیبایی رقم خورد. تولد خانم زهرا در کنار تولد خانم حمیده (که جای‌شان خالی است) برای من یادآور زحمات سفر اول‌هاست. کسانی که سختی‌های بیشتری می‌کشند و بهتر درک می‌کنند. در این یک سالی که با خانم زهرا بودیم، روزهای خوب و پر از آموزش و تجربه‌ای داشتیم. همیشه خندان است، ولی پشت این لبخندها، دردها و غم‌هایی نهفته است. بااین‌حال همیشه سعی کرده انرژی خوبش را به دیگران منتقل کند. امیدوارم در هر جا که هست، حالش خوب باشد، نقطه‌ی تحملش هر روز بالاتر برود و بهترین‌ها در انتظارش باشد.


سخنان همسفر
هزاران مرتبه شکر از آقای مهندس دژاکام. از آقای زرگران هم صمیمانه تشکر می‌کنم و دست‌بوس زحماتشان هستم. یک بار از کوره در رفتم و همین‌جا از ایشان معذرت می‌خواهم. اگر کنگره و آموزش‌های آن نبود، ما امروز این حال خوش را نداشتیم. سفر ما آسان نبود. رنج و عذاب زیادی کشیدیم تا به این نقطه رسیدیم. برای همین از ته دل می‌گویم: سفر اولی‌ها ناامید نشوند! ما هم روزی در سختی بودیم، ولی با صبر، ایمان و خدمت، به این جایگاه رسیدیم. راهنمای عزیزمان سنگ صبور من در تمام این مسیر بود. امیدوارم هر جا که هستند، سالم، شاد و سربلند باشند.

تایپ مسافر بهروز لژیون یکم
ویراستاری مسافر علی لژیون دوم
عکس مسافر مهدی لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .