English Version
This Site Is Available In English

بخشش نقطه‌تحمل را افزایش می‌دهد

بخشش نقطه‌تحمل را افزایش می‌دهد

جلسه‌ ششم از دوره‌ی دوازدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی حافظ شهریار با استادی پهلوان همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر اکرم و دبیری‌ همسفر مهسا با دستور جلسه‌ «وادی نهم و تاثیر آن روی من» روز سه‌شنبه مورخ ۱۳ آبان ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به‌ کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دستور‌جلسه وادی نهم است، یعنی نقطه‌ تحمل، نیرویی که از کم شروع شود و به درجه‌ بالا و بالاتری برسد نقطه‌ تحمل به وجود می‌آید. در سی‌دی تعادل استاد امین‌دژاکام می‌فرمایند: انسان یا متعادل است یا تعادل او غیر پایدار است و یا خنثی است و تعادلی ندارد. کسی که خنثی است کاری با او نداریم؛ زیرا مانند گوشی موبایل روی یک میز است که اگر آن را جابه‌جا کنیم، تغییری درون او به‌وجود نمی‌آید و فقط جابه‌جا می‌شود.

به انسان خنثی می‌گویی زیارت برویم، گردش برویم،غیبت کنیم، هیچ مانعی در ذهن ندارد، یعنی نه فکر می‌کند و نه اندیشه‌ای در سر دارد؛ اما انسانی ‌که نقطه‌ تحمل پایداری دارد در برابر مسائل نقطه‌ تحمل او افزایش پیدا می‌کند، یعنی می‌تواند خودش را در آن مرحله‌ حفظ کند. آیا به مهمانی می‌آیی؟ خیر من در این مورد نقطه‌ تحملم بالا می‌باشد و به خودم اجازه نمی‌دهم در این مهمانی‌ شرکت کنم، آیا با هر کسی رفت‌وآمد می‌کنی؟ خیر؛ زیرا آگاهی دارم، آموزش گرفتم‌ و تجربه کسب کردم و در هر جمعی شرکت نمی‌کنم؛ زیرا اگر شرکت کنم مشکل و مسئله برای خودم پیش می‌آید.

انسان برای این‌که نقطه‌ تحمل خود را در مسائل منفی افزایش بدهد به آموزش نیازی ندارد؛ اما در مسائل مثبت متفاوت است و باید آموزش ببیند، سختی بکشد و از تجربه‌ خود و دیگران استفاده کند، به قول معروف باید آن سنگ زیرین آسیاب باشد و ساییده شود تا بتواند مانند طبیعت ذره ذره تغییر کند.

برای این‌که بخواهم خدمت کنم، باید از چیدن صندلی‌ها آغاز کنم، خدمت‌ کردن انسان را در کنگره ماندگار می‌کند، من یک‌مرتبه دلم می‌خواهد مرزبان شوم یا راهنمای تازه‌واردین شوم، امکان‌پذیر نیست؛ زیرا همه این عزیزان این تجربه‌ها را آرام‌آرام با صبر و تحمل کسب کردند و در برابر مشکلات ایستادگی کردند تا به این مرحله برسند.

اگر می‌خواهم وارد لژیون سردار شوم، آرام‌آرام از هر مبلغی که دارم شروع کنم، از ترس‌های خود بگذرم. شخصی گفتند که خواسته‌ دارم، درست است خواسته‌ بسیار مهم است؛ اما وادی هشتم به ما می‌گوید: باید حرکت کنم برای خواسته‌ خود و باید در اولویت خود بدانم کدام خواسته‌ام قوی‌تر ومهم‌تراست، ۶۰میلیون که می‌خواهم پرداخت کنم را پرداخت‌کنم یا برای خانه‌ خود مبل بخرم یا گوشی موبایل بخرم؟ انسان خواسته دارد و این امری طبیعی است؛ اما خواسته‌ من در مکانی خرج می‌شود که حال من و مسافرم در آن خوب شده‌است.

من از زمانی که وارد کنگره شدم، من، مسافرم و کنگره، ضلعی هستیم که همچنان می‌چرخیم‌، خدایا من چی بودم و اکنون چی‌ شدم؟چقدر تغییر کردم؟ کنگره من را از قرص‌های ضدافسردگی و تیمارستان یا قبرستان نجات داد، واقعا هم اینطور بود من تا زمانی که قرص آرام‌بخش‌ نمی‌خوردم نمی‌توانستم بخوابم با دو مسافر حال‌خراب! کسانی که مصرف شیشه و کمیکال داشتند که انشاالله شما نداشته باشید، بسیار دشوار است، به نظر من کسانی که مصرف‌کننده‌ شیره‌ و تریاک دارند، پادشاهی می‌کنند؛ زیرا این مصرف‌کنندگان به دیگران آسیب نمی‌زنند و شاید از نظرمالی آسیب ببینند؛ اما مصرف کنندگان شیشه، کمیکال‌ و الکل هیچ تعادلی ندارند.

اکنون من ماندم و و مسافرانم، حال‌خوش‌، انرژی، ادب، جهان‌بینی و کنگره آنقدر به من دریافتی داده است که نهایت ندارد و قابل وصف نیست. کنگره به من راهنماداد، مرزبان داد، کنگره برای‌ من صندلی آماده کرد و مکانی امن و مقدس که ما همسفران در کنار مسافران آموزش بگیریم، مسافرانی‌ که هر کدام از آن‌ها می‌توانستند یک محله را به‌هم بریزند؛ اما اکنون چقدر آرام در کنار ما آموزش می‌گیرند و کنگره مکانی امن است؛ بنابراین کمک من برای خودم است؛ زیرا دیگران کاشتند و من برداشت کردم و زمانی که من آمدم همه چیز آماده بود، راهنما آماده بود، صندلی‌ها آماده بودند، همه‌چیز برای من آماده بود و همه به دست هم دادند تا حال من خوب شد، اکنون من باید چکار کنم، اکنون که حال‌ من خوب است بگذارم بروم؟

روزهای چهارشنبه اگر نزد آقای مهندس رفته باشید، ایشان آنقدر پاهایشان ورم دارد که کفش نمی‌پوشند و پای برهنه خود را روی فرش زیر پایشان می‌گذارند، چرا آقای مهندس خسته نمی‌شوند؟ باید بگویند من این‌ همه خدمت برای کنگره انجام دادم؛ اما می‌گویند که هنوز هیچ کاری برای کنگره انجام ندادم، اکنون زمان استراحت آقای مهندس است؛ اما صبح زود به آکادمی می‌آیند، رهایی می‌دهند، درد و دل گوش می‌کند، مقاله ارائه می‌دهد و به عنوان محقق نیز فعالیت می‌کند. من نیز از خداوند می‌خواهم‌ تا آخرین قطره‌ خونی‌ که در وجودم جریان دارد، کمک کند تا من خدمت‌گزار بمانم.

نباید خدمت کردن را موکول کنیم به فرداها، شاید فردا دیر شود، شاید سال آینده لژیون سردار جمع شود و نیازی به لژیون سردار نباشد، گذشته با ۵میلیون سردار می‌شدیم، امروز با ۶میلیون، گذشته با ۵۰ میلیون دنور می‌شدیم، امروز با ۶۰میلیون و با ۵۰۰میلیون پهلوان می‌شدیم که اکنون با ۶۰۰میلیون! باید از فرصت‌ها استفاده کنم، نقطه‌ تحمل خود را در بخشش مالی و هم بخشش عاطفی افزایش بدهم، از کسانی که من را اذیت کردند بگذرم و ببخشم.

ما آموزش گرفتیم که پول معادل انرژی است و از بین نمی‌رود، فقط از حالتی به حالت دیگر تبدیل می‌شود، این را کسانی که در لژیون سردار بودند تجربه کردند، پول می‌دهی، صاحب خانه می‌شوی، پول می‌دهی طلا می‌خری و زمانی که کمک می‌کنید‌ به شما برمی‌گردد، کائنات هوشیار است و حواسش به شما است که مبلغ چقدر است و همان اندازه به شما برمی‌‌گرداند.

فقط من می‌دانم که صد من چقدر است، باید با وجدان خودم صد خودم را بگذارم و در مکانی که آرامش گرفتم صد خودم را خرج کنم، چه جانی باشد و چه مالی‌ که راهنمایان بسیار زیبا این خدمت را انجام می‌دهند. امیدوارم که گلریزان بسیار خوبی داشته باشید و امیدوارم در جشن گلریزان استاد سردار همراه شما باشد؛ با لوح تقدیر سرداری، لوح‌ دنوری و لوح پهلوانی شما را مشاهده کنیم. امیدوارم همه شما صد خود را بگذارید که در آینده نگویید کاش من نیز می‌توانستم سردار باشم.

مرزبان کشیک: همسفر ربابه و مسافر شاهرخ
تایپیست: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر سکینه (لژیون پنجم)
عکس و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر خدیجه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی حافظ

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .