اولین جلسه از دوره دوازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی جهانبین شهرکرد؛ به استادی پهلوان محترم مسافر بهنام، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر کاظم، با دستور جلسه «وادی نهم: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود» در تاریخ ۱۳ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان، بهنام هستم یک مسافر.
خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم به خاطر این نعمت بزرگ امنیت و سلامت که از کنگره ۶۰ به دست آوردم. قبل از هر چیزی از خداوند بزرگ و از آقای مهندس و خانواده محترمشان، ایجنت و گروه مرزبانی و تمام خدمتگزاران شعبه جهانبین سپاسگزارم.
اما دستور جلسه وادی نهم: «وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتر برسد، نقطه تحمل به وجود میآید.» قبل از اینکه این وادی را کار کنیم، هشت وادی باید کار کرده باشیم. باید پیمان در وادی هشتم را انجام داده باشیم تا بفهمیم وادی نهم چه چیزی میخواهد به ما بگوید؟ وادی اول: «با تفکر ساختارها آغاز میگردد و بدون تفکر هر آنچه هست رو به زوال است.» منِ بهنام، اگر وادی یک در کنگره ۶۰ نبود، یک ساعت هم در کنگره نمیماندم. اول میگوید: تفکر. هرجا و در هر NGO تجربه و آموزش باشد، شستوشوی مغزی میشود ولی کنگره ۶۰ میگوید نه! اول باید تفکر کنی، بعد بدانی که در آن مسیر به چه چیزی میخواهی برسی و بعد شروع کن. وقتی میآییم جلوتر به ناامیدی میرسیم. در وادی دوم، دوباره سر راه شما قرار میگیرد که «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به زمین نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.» این وادی من را یواشیواش به امید سوق میدهد.
وادی سوم میگوید: «اگر شما با تمام کاوشگرهای جهان همنشین باشید ولی خود حرکت نکنید، به موضوع واقعی نمیرسید.» وادی سوم را من باید یواشیواش حرکت کنم. در وادی چهارم میگوید: مسئولیتها را گردن خداوند نیندازیم، خداوند غول چراغ جادو نیست. در وادی پنجم میگوید: یواشیواش از تفکر خارج شو. در وادی ششم مطرح میشود که شما چیزی دارید به نام عقل. عقل در تکامل مانند ماشین تابع خود میباشد و روح که از خداوند است با لطافت منحصربهفرد خود، تحت امر عقل راهبری میشود. یعنی من هرچه به سمت عقل و کارهای عقلانی حرکت کنم، قطعاً در مسیر قرار میگیرم. وقتی به وادی هشتم میرسیم این است که «با حرکت راه نمایان میشود.» آقای مهندس میفرمایند: «شما کارها را انجام بدهید، یواشیواش راه برای شما باز میشود.» آقای مهندس مواد خودش را به ۵ قسمت مساوی تقسیم کرد و بعد از آن، راه یواشیواش به او نمایش داده شد ولی وقتی میخواست پله کم کند، یک ترسی داشت. وقتی میخواست پله را کم کند، ۵۳ روز روی یک ایستگاه ماند و بعد ترس او ریخت.
و اما وادی نهم: «وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتر برسد، نقطه تحمل به وجود میآید.» که پیام برای کسانیست که به دنیای تازه قدم نهادهاند و به خویشِ خویشتن توجه مینمایند. وقتی فرد مصرفکنندهای که تازه وارد کنگره ۶۰ میشود، از مصرف مواد و اعتیاد خسته شده است و وارد کنگره ۶۰ میشود، واقعاً میخواهد به یک دنیای تازه قدم بگذارد. بر شما واجب و ضروریست که از نقطهی سخن به عمل حرکت کنید. وقتی من میخواهم درمان بشوم و موادم را کم نکنم و به حرف راهنمایم گوش ندهم و با سر خودم حرکت کنم، قطعاً به درمان نمیرسم. و اگر ما با اندیشیدن و اعتقاد خودمان به رحمت ماورای کنگره ایمان راسخ داشته باشیم، هم در بعدهای بعدی یک انرژی میگیریم و هم راهنما میشویم و یک سری دیگر را هم به درمان میرسانیم. «پس آن کنید که فرمان است.» تقوا چه چیزی را به ما میگوید؟ دزدی نکن، رشوه نگیر، چیزهایی که در وادی نهم نوشته شده است. چرا؟ آقای مهندس در سیدی چالش میفرمایند: استاد، این حرفها و ارتباطاتی که بین من و شما رد و بدل میشود، چیزی فراتر از اعتیاد و درمان اعتیاد است. چه چیزی میخواهی به من بگویی؟ برای انتقال به بعد بعدی، قرار گرفتن در آن و مدت زمان آن، از کجا بفهمیم در بعد بعدی چه مدت زمانی قرار میگیریم؟ برای کاهش رنج و درد بدن چه کاری انجام میدهیم؟
وقتی ما وارد کنگره ۶۰ میشویم، باید در راستای کاهش درد بدن که الآن یک راهنما دارد زحمت میکشد و من سفر اولی را از اعتیاد بیرون میآورد، این طرز قرار گرفتن و انتقال به بعد بعدی را خودش در این جهان خاکی دارد تعیین میکند. پس کنگره ۶۰ کار عظیمی دارد. بعد در وادی، دو تا راه به ما نشان داده میشود که وقتی انسان به این زمین آمد، دو تا راه برایش باز شد: یکی راه فسق و فجور و یکی راه تقوا. این دو با هم فرق میکنند. اگر بخواهم در راه فسق و فجور قرار بگیرم، همان لحظه مزد من را آنی میدهند. من وقتی مواد مصرف کردم، همان لحظه نشئگی را به من میدهد. ولی وقتی خواستم در مسیر ارزش و تقوا قرار بگیرم، ۱۱ ماه بعد مزد من را میدهد. مثل کارگریست که میخواهی از سر فلکه بیاوری، اول باید ۵۰۰ هزار تومان بدهی و بگویی بیا برای من کار کن. ولی کارگری هم هست که اول شروع به کار میکند، ولی آخر دستمزدش را میگیرد. نیروهای الهی و نیروهای شیطانی فرقشان در این است که نیروهای شیطانی مزد را میدهد، بعد از تو کار میخواهد؛ ولی نیروهای الهی باید مطمئن شوند که تو در صراط مستقیم قرار گرفتهای و بعد مزد شما را بدهند.
من در لژیون سردار بودم و هنگام مشارکت دست نمیگرفتم چون ترس در وجود من بود. یکی میخواست پهلوان بشود، نمیتوانست دست بگیرد و مشارکت کند. یک مثال میزنم و جلسه را تحویل میدهم. حضرت علی میفرماید: «بزرگترین گناه، ترس است.» ترس یک عامل بازدارنده است برای اینکه من به تکامل نرسم. دو تا گندم در کنار یک باغچه با هم درد و دل میکردند. گندم اولی به دومی گفت: من دوست داشتم درون این خاک بیفتم و خاک روی من ریخته شود، بعد آب به من برسد و دل زمین را بشکافم، جوانه بزنم، از خاک بیرون بیایم، آفتاب به من بتابد و از یک دانه گندم، ۷۰ دانه گندم به وجود بیاید. گندم دومی گفت: من هم دوست دارم به درون خاک بیفتم، ولی ترس از این دارم که خاک روی من ریخته نشود. میترسم خاک روی من ریخته شود، ولی آب به من نرسد. میترسم آب به من برسد، ولی نتوانم جوانه بزنم. میترسم جوانه بزنم، ولی نتوانم دل خاک را بشکافم و بیرون بیایم. میترسم دل خاک را بشکافم و بالا بیایم، ولی آفتاب به من نتابد. میترسم آفتاب به من بتابد، ولی یک دانهی من نشود ۷۰ دانه. و در یک لحظه، مرغی رد شد و دانهی گندم دوم را خورد. هفتهی دیگر که ما جشن گلریزان را در پیش داریم، باید در دل ترسهایمان برویم. من روز اول که میخواستم در کنگره ۶۰ مشارکت داشته باشم، پشت صندلیها قایم شدم. اصلاً نمیتوانستم صحبت کنم، ولی امروز میتوانم بهراحتی بین ۱۵ تا ۳۰ دقیقه برای ۵۰۰ نفر صحبت کنم. چرا؟ چون تو دل ترسهایم رفتم.
در لژیون سردار هم گفتم: یکی از چیزهایی که تمام ثروتمندان دنیا میدانند و ما مردم عادی نمیدانیم، «ثروت علت بخشش است نه نتیجهی بخشش». اینطور نیست که من داشته باشم بعد ببخشم، باید ببخشم تا بعد به من بدهد. چون هستی هوشمند است. وقتی من در مسیر بخشش قرار گرفتم، ظرف من بزرگتر میشود و ثروت بیشتری در اختیار من قرار میگیرد و بعد من میتوانم ببخشم. خیلی کسانی که در این هستی فقیر هستند، فقط پول دارند. اما ما خدا را شکر، راهنما در اختیارمان هست، آقای مهندس با آن علم و درایتشان در اختیار ما قرار دارند، ایجنت، شعبه و همهچیز در اختیار منِ بهنام قرار دارد تا من به آن هدفم برسم.
شخص مصرفکنندهای که وارد کنگره میشود، هدفی دارد: یا میخواهد ترک کند یا میخواهد درمان بشود یا میخواهد به تکامل و تعادل برسد. اگر میخواهید به تکامل و تعادل برسید، هدف و برنامهریزیتان یک چیز دیگر است. در مسیر بخشش و خدمت قرار بگیرید. ولی اگر میخواهی فقط ترک کنی و بروی، همین شربت OT و روش DST را اجرا کنی، به ترک میرسی. ولی اگر میخواهی به درمان برسی، باید تمام جزوات جهانبینی و کتاب ۱۴ مقاله، کتاب ۶۰ درجه زیر صفر را بخوانی، حرف راهنما را گوش بدهی و یواشیواش با آن به درمان برسید.
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/ بگشای لب که قند فراوانم آرزوست/ ای آفتاب حسن برون آدمی ز ابر/ که آن چهرهی مشعشع تابانم آرزوست/ گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا، برو/ آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست/ زین همراهان سستعنصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست/ دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

نگارنده: مسافر محمدرضا لژیون ۱۱
عکاس: مسافر عارف لژیون ۱۶
تنظیم: مسافر مهدی لژیون ۶
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید
نمایندگی جهانبین شهرکرد/مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
148