English Version
This Site Is Available In English

احیای من، در سایهٔ آموزش و عشق کنگره

احیای من، در سایهٔ آموزش و عشق کنگره

نوشته‌ای که می‌نویسم درباره روزهای خوبی است که در کنار دوستانم بودم. زمان برای من زود گذشت و احساس می‌کردم تازه به دنیا آمده‌ام. آن‌قدر زود گذشت که نفهمیدم ساعت‌ها و دقایق چگونه سپری شدند. انسان وقتی نعمتی را دارد، قدرش را نمی‌داند. به‌سان این آیه از قرآن که می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ»؛ یعنی انسان نعمت‌های خداوند را پنهان می‌کند و قدر آنها را نمی‌داند.

خداوند درهای رحمتش را برای من و مسافرم باز کرد؛ حتی فکرش را هم نمی‌کردم روزی با مسافرم به پارک بروم، ورزش کنم و در کنار همسفران دیگر به فعالیت بپردازم. مسافرم سفر خوبی داشت و من هم بسیار خوشحال بودم، چون از برزخی که خودم برای خودم ساخته بودم بیرون آمده بودم. او گل رهایی را از دستان آقای مهندس گرفت و چند ماه پس از رهایی‌اش هم خوب سفر کرد؛ اما نمی‌دانم چه شد که از کنگره دل‌زده شد.

من از تمام مسافران و همسفران عزیز تقاضا دارم درباره یکدیگر قضاوت نکنند، مخصوصاً مسافران درباره همسفران صحبت نکنند. اینجا مکانی امن است. آقای مهندس نام این مکان را «کنگره» گذاشته‌اند، زیرا از هر قوم و ملتی به اینجا می‌آیند و سفر می‌کنند؛ فارس، ترک، بلوچ، مسلمان و غیرمسلمان، هیچ فرقی نمی‌کند، چون ما به این مکان آمده‌ایم تا آموزش بگیریم و درمان شویم.

پس بیاییم در کنار هم آموزش ببینیم. بعضی از مسافران بسیار حساس‌اند و همین حساسیت باعث می‌شود که نگذارند همسفرانشان به کنگره بیایند. کنگره محل امن است؛ بیاییم این فضای پر از عشق و محبت را مسموم نکنیم تا سفری آرام و پرانرژی داشته باشیم. شاید دیگر این فرصت به دست ما نیاید؛ پس تا فرصت داریم و اجازه خدمت داریم، صادقانه خدمت کنیم.

همسفر و مسافر دو بال پرواز یکدیگرند؛ اگر یکی بشکند، دیگری سخت می‌تواند پرواز کند، مانند پرنده‌ای که بال ندارد. ما زمانی آموزش می‌گیریم که با هم باشیم؛ زیرا دستور جلسات کنگره همگی در مسیر جهان‌بینی است و اگر نتوانیم آموزش‌های جهان‌بینی را دریافت کنیم، دچار مشکل خواهیم شد.

این را ما در کنگره آموخته‌ایم. امیدوارم با آموزش‌هایی که در کنگره گرفته‌ام بتوانم روی مسافرم تأثیر بگذارم و آرامش را به زندگی‌ام بازگردانم. اگر روزی از من بپرسند چند سال داری؟ خواهم گفت: یک سال و نیم؛ زیرا یک سال و نیم است که در کنگره احیا شده‌ام و به من زندگی دوباره بخشیده شده است. زنده شدم، جوانه زدم؛ حتی احساس می‌کنم جوان‌تر هم شده‌ام. اعصابم آرام‌تر است و هنگام حرف زدن دیگر سرم را بی‌اختیار تکان نمی‌دهم. همه این‌ها را مدیون کنگره هستم.

هرکسی که قدم به این مکان مقدس می‌گذارد باید بداند که باید مراقب باشد و آموزش‌های کنگره را ذره‌ذره بر خود پیاده کند. باید تمرین کنیم تا آرام‌آرام از سیاهچال ناامیدی و ترس بیرون بیاییم. و این میسر نمی‌شود مگر با نوشتن سی‌دی‌ها، حضور به‌موقع در جلسات و گوش‌به‌فرمان بودن. منِ همسفر اگر به‌موقع خود را به جلسه نرسانم و فکر کنم چون سفر دومی هستم دیگر نیازی به آموزش ندارم، نه‌تنها حال خودم خراب می‌شود بلکه مسافرم نیز انگیزه‌ای برای سفر کردن نخواهد داشت؛ آن‌هم سفری که هم سخت است و هم سهل. زیرا نیروهای منفی به هر طریق ممکن در ذهن ما القا می‌کنند.

نیروهای اهریمنی بسیار قوی هستند؛ اگر در سفر دوم آموزش جهان‌بینی را ادامه ندهیم، تمام رشته‌های ما پنبه می‌شود و به نقطه آغاز بازمی‌گردیم، حتی بدتر از قبل. اکنون که آموزش دیده‌ایم، آگاهی ما بالا رفته است. در پایان آرزو دارم تمام همسفران و مسافران در کنار یکدیگر سفری خوب و پربار داشته باشند و به حال خوش، که همان خدمت به انسان‌های دردمند است، برسند. همچنین از آقای مهندس و خانواده محترمشان صمیمانه تشکر و قدردانی می‌کنم و امیدوارم همیشه سالم، سربلند و در رسیدن به اهداف بزرگشان موفق باشند.

نویسنده: همسفر صدیقه رهجو راهنما همسفر فهیمه (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر فاطمه.ش رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه.خ رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .