من همیشه جمعهها را با عشق و ورزش کردن در پارک شروع میکنم. از همان لحظهای که از خانه بیرون میروم و نسیم صبحگاهی به صورتم میخورد، یک حس خوب و خاصی به سراغم میآید، انگار خداوند با من صحبت میکند و میگوید: «بلند شو، حرکت کن، زندگی همین است»؛ وقتی به پارک میرسم با دیدن چهرههای زیبا و پرانرژی با گفتن خدا قوت، یک حس زندهبودن در رگهایم جاری میشود. در آنجا دیگر خبری از غم و نگرانی نیست. همه هم هدف، همدل و از یک جنس هستیم و ورزش برای من یک تجدیدقوا و بیداری دوباره شده است. رشته ورزشی من دارت است و هر بار که بازی میکنم؛ حس تمرکز و آرامش عجیبی دارم؛ گویا یاد میگیرم که چطور روی هدفم در بازی و همینطور در زندگی دقیقتر باشم؛ وقتی تیرم به هدف میخورد خوشحال میشوم؛ وقتی هم نمیخورد یاد میگیرم که بیشتر تمرکز کنم؛ این دقیقاً همان جهانبینی در ورزش است؛ اینکه من شکست را با نگاه رشد؛ نه با ناامیدی ببینم.
جهانبینی، یعنی نوع نگاه من به خودم و به اطرافم است. ورزش به من کمک کرده است که نگاهم زیباتر، صبورتر و مهربانتر شود. یاد گرفتم رقابت واقعی فقط با دیگران نیست با خودم نیز میتواند باشد؛ یعنی هر بار از دیروزم یکقدم جلوتر باشم. ورزش جمعهها برای من فقط عرق ریختن نیست؛ بلکه یکجور پالایش است؛ گویا همه افکار منفی و خستگیهای هفته را روی زمین میریزم. خدا را هزار بار شکر میکنم که در کنگره هستم و حتی از ورزش کردن هم آموزش صبر، نظم، همکاری و عشق میگیرم. هر جمعه وقتی از پارک برمیگردم احساس میکنم یک باتری تازه، پر از انرژی و پر از لبخند و آرامش شدهام و در دلم همیشه یک جمله تکرار میشود که ما در کنگره «یا میبریم، یا میآموزیم.» من یاد گرفتم؛ حتی در ورزش هم چیزی جز یادگیری وجود ندارد. خدا قوت به همه دوستان ورزشکار، راهنمایان و مرزبانان که با عشق مسیر حال خوش را برای ما هموار میکنند.
نویسنده: راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر اکرم
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
127