English Version
This Site Is Available In English

روزنه امید من کنگره۶۰ بود

روزنه امید من کنگره۶۰ بود

تمام زندگیم تاریک شده بود. من انسانی شده بودم که گویا هیچ‌ فردی دردم را لمس نمی‌کرد، رنجم را احساس نمی‌کرد، حرفم را نمی‌فهمید و من فقط با خدایم درد و دل می‌کردم. هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتاد به جز این که جسمم روز به روز بیمارتر می‌شد و روحم که با گذشت زمان به مرز دیوانگی نزدیک می‌شد.

خداوند روزنه امیدی برای‌ من گشود، بعد از تمام راه‌‌هایی که رفتم و به بن‌بست ختم شد، آن روزنه امید، کنگره۶۰ بود. من هم‌مسیر شدم با انسان‌هایی از جنس خودم، با دردی مشترک که با محبت آن‌ها و آموزش گرفتن در کنارشان، روز به روز زخم‌هایم را التیام بخشیدم و یاد گرفتم که ایستادگی کنم، اهدافم را در ذهنم متصور شوم و روزهای شاد رهایی را در ذهنم تصور کنم و به هم‌دردهای خودم خدمت نمایم.

سفر اولی بودن راه خدمت را برای من سد کرده است؛ اما امیدوارم که با تلاش و امید و یاری خداوند از این مرحله بگذرم و به روزنه نور نزدیک شوم تا بتوانم رهایی را تجربه کنم و عشق را در زندگیم بار دیگر پیدا کنم. ان‌شاءالله روزی برسد که بتوانم از ته دل لبخند بزنم و دین این رهایی را به کنگره۶۰ با خدمت کردن ادا کنم.

در حال حاضر امید، تنها واژه‌ای است که به من انگیزه‌ حرکت کردن، بودن و ماندن در کنگره۶۰ را می‌دهد. دست در دست راهنمایم و دوستانی که این مسیر سخت را با ایستادگی پشت سر گذاشته‌اند و برای من و سفرم مشوق شده‌اند به راهم ادامه می‌دهم، می‌دانم که پایان راه روشن است و روزهای سخت می‌گذرد.

دنیا!
منم آنکه آخرش می‌خندد
روزی به غم پشت سرش می‌خندد

نویسنده: همسفر مریم (ر) رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر شیرین رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مریم (ص) رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .