English Version
This Site Is Available In English

دعای آخر کنگره که به نظر من نقشه و مسیر راه است

دعای آخر کنگره که به نظر من نقشه و مسیر راه است

دوازدهمین جلسه از دوره چهل وچهارم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران نمایندگی ابوریحان با استادی مسافر علی و نگهبانی مسافر وحید و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه " از سایت، فضای مجازی و هوش مصنوعی در کنگره60 چگونه استفاده می کنم" در روز چهارشنبه 2 شهریور ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:


خداوند را به خاطر رهایی از این غول اعتیاد شاکر هستم .  از راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم که به من فرصت  آموزش و خدمت را داده اند.
هفته سایت را به همه اعضای کنگره و به خصوص کسانی که در این جایگاه خدمت می‌کنند تبریک عرض می‌کنم. با احترام گذاشتن به دستور جلسه ترجیح می‌دهم راجع به دعای آخر کنگره که به نظر من نقشه و مسیر راه است و مطلب و مقصد ما را در این راه نشان می‌دهد. ما در پی هم روان شده‌ایم تا بدانیم آنچه نمی‌دانیم از هستی و نیستی خداوندا تاریکی‌ها را تجربه نموده‌ایم ما را با روشنایی‌ها آشنا گردان تا به فرمان عقل نزدیک شویم و به مکانی برسیم که از آنجا انشعاب یافته‌ایم. از خداوند می‌خواهم تا به کلمات من برکت بدهد و برای تمام کسانی که احتیاج به این معجزه کلام دارند این برکت را ساری و جاری گرداند. مادر پی هم روان شده‌ایم تا بدانیم آنچه نمی‌دانیم، معلوم است که ما مطالبی را نمی‌دانیم و به واسطه‌ ندانستن، درگیر مسائل ضدارزشی و اعتیاد شده‌ایم. خداوندا تاریکی‌ها را تجربه نموده‌ایم ما را با روشنایی‌ها آشنا گردان وقتی با روشنایی‌ها آشنا شدیم تازه متوجه می‌شویم که اساس هستی چیست و وقتی که به فرمان عقل نزدیک می‌شویم متوجه خواهیم شد که ما روزی از اصل خویش جدا شده‌ایم. اصل ما خداوند است و ذات اصلی ما به خداوند برمی‌گردد. یک روزی خداوند تصمیم گرفت که زمین، زمان و انسان را خلق کند. انسان تکه‌ای از اصل خداوند روی زمین است. فرشتگان گفتند انسان در زمین فساد می‌کند زیرا فقط صور آشکار انسان را می‌شناختند. خداوند فرمودند: می‌خواهم خلیفه‌ و جانشین برای خودم در زمین قائل بشوم. بذری در زمین بکارم که میوه خداگونه بدهد و به آن مکانی برسیم که از آنجا انشعاب یافته‌ایم. این بذر در زمین کاشته شد و به وسیله الهام و القا به آن آبیاری شد. اما من این بذر را درون شوره‌زار اعتیاد کاشته بودم و در آن هیچ میوه‌ای جز اعتیاد بارور نشد. ولی باز به وسیله همان القا و احیا خداوند یک بار دیگر به من فرصت داد. این بار در مزرعه حاصل‌خیزی به نام کنگره۶۰ کاشته‌ام. من باور دارم که در این سرزمین حاصلخیز، می‌شود راه صد ساله را یک شبه طی کرد. از راه‌های دیگر هم اندیشمندانی بوده‌اند که به مقصود رسیده‌اند ولی من باورم این است که از این مزرعه به مقصد می‌رسم. آن گونه که خرما و نخل در سرزمین‌های گرمسیر رشد و نمو پیدا می‌کند من باور دارم که اگر از وادی‌های ۱۴ گانه عبور کنم، به ایمان و عمل سالم می‌رسم. آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است می‌رسیم. دیگر آنجا تکه‌ای از خداوند روی زمین می‌شویم مثل آئینه‌ای که رو به خورشید می‌گیریم و انعکاس آن را به هر طرف که بخواهیم انتقال می‌دهیم ما زمانی مسیر را اشتباه می‌رفتیم و به اصطلاح، قبله خود را گم کرده بودیم. که مجدد خداوند لطف نمود و راه را به ما نشان داد و با کنگره آشنا شدیم. از این مکان به آغوش خداوند باز می‌گردیم. خداوند عاشق ما است زیرا اصل ما از خداوند است. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید از همه شما سپاس‌گزارم.

مرزبان کشیک مسافر داوود

عکاس: مسافر محمد و مسافر جواد
ضبط صدا: مسافر علی
خلاصه نویس: مسافر منصور
ویراستاری: مسافر مجید
بارگذاری: مسافر امید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .