English Version
This Site Is Available In English

وادی‌ها راه حقیقت را به ما نشان می‌دهند

وادی‌ها راه حقیقت را به ما نشان می‌دهند

جلسه چهارم از دوره دوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی سیرجان به استادی پهلوان راهنما همسفر اسماء، نگهبانی دنور همسفر محبوبه و دبیری همسفر آرزو با دستور جلسه «وادی هفتم (رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری؛ آنچه برداشت می‌نمائیم.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۷ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۳۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را سپاسگزارم که فرصتی به من داد تا بتوانم در این نمایندگی خدمت کنم، همچنین از آقای مهندس و خانواده محترمشان که تلاش می‌کنند تا ما آموزش بگیریم و به‌سلامتی و حال خوش برسیم بسیار سپاسگزارم و امیدوارم همه ما از این جلسه بهره لازم را ببریم. تیتر وادی هفتم به ما می‌گوید: «رمز و راز حقیقت دو چیز است، یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می‌نمائیم.» وقتی صحبت از رمز و راز می‌شود؛ یعنی برخی مسائل قفل شده، پنهان‌اند و قابل‌دیدن نیستند، مثل راه درمان اعتیاد یا همان روش DST. آقای مهندس می‌فرمایند: «راه درمان اعتیاد وجود داشت؛ اما پنهان بود.» ایشان آن را آشکار کردند. در واقع، با پیداکردن این رمز و راز، آقای مهندس توانستند بسیاری از بیماری‌ها از جمله سرطان را کشف و درمان کنند.

پیداکردن راه، چه راه‌حل یک مشکل باشد، چه راه پول درآوردن، ازدواج، دوستی یا هر موضوع دیگری، همیشه برای انسان مسئله مهمی بوده است؛ زیرا انسان به‌خاطر اختیار خود، همواره با مسئله یافتن راه سروکار دارد؛ اما دو کلید مهم برای پیداکردن راه به ما داده شده است: اول اینکه برای یافتن راه باید در هستی محرم شویم، مثالی می‌زنم: زمانی که روی گوشی رمز می‌گذاریم، این رمز برای افراد غریبه قابل‌دسترسی نیست و فقط کسانی که محرم ما هستند، می‌توانند به آن دسترسی داشته باشند. هستی هم از همین قانون پیروی می‌کند؛ باید در هستی محرم شد. چگونه در هستی محرم شویم؟ استاد امین می‌گویند: «تا از چیزی محروم نشوی، محرم نخواهی شد.» همه ما به واسطه وجود یک فرد مصرف‌کننده در زندگی‌مان، سال‌ها رنج و سختی کشیدیم و همیشه از خود پرسیده‌ایم چرا؟ ولی وقتی به کنگره آمدیم، دیدمان تغییر کرد و فهمیدیم خدا را شکر که این محرومیت را کشیدیم تا راه برای ما باز شود و بتوانیم آموزش ببینیم؛ البته برداشت هر شخص از این راه متفاوت است، ممکن است شخصی وارد کنگره شود؛ اما تحمل روبروشدن با خودش را نداشته باشد؛ چون کنگره ما را به خودمان می‌شناساند و برخی افراد تحمل این روبروشدن را ندارند و خیلی زود کنگره را ترک می‌کنند، همیشه در حاشیه می‌مانند و از آموزش‌ها دور می‌شوند؛اما در مقابل، برخی دیگر الگوبرداری می‌کنند و این مسیر را به زیبایی طی می‌کنند. آقای مهندس می‌فرمایند: «پیداکردن راه یک طرف قضیه است و اینکه این راه ما را به کجا می‌رساند و چه برداشتی داریم، طرف دیگر قضیه است.»

کلید دوم را با مثالی توضیح می‌دهم: ممکن است شخصی مصرف‌کننده باشد و خانه‌اش نزدیک نمایندگی کنگره۶۰ باشد؛ اما سال‌ها نتواند به کنگره بیاید؛ چون حس‌های منفی در وجودش مانع می‌شود. باید زمانی بگذرد و مشکلاتی پیش بیاید تا راه کنگره برایش باز شود؛ پس کلید دوم این است که اگر می‌خواهی رمز و راه‌ها را پیدا کنی، باید از حس خودت شروع کنی، باید با تزکیه و پالایش و ازبین‌بردن حس‌های منفی درون خود، با انتخاب‌های درست به هدف برسی؛ اما یک مسئله مهم دیگر هم وجود دارد ممکن است راه درست را انتخاب کنیم؛ اما تنها راه درست کافی نیست، ممکن است در آن مسیر دوباره اشتباه کنیم و به بیراهه کشیده شویم، اینجا چه چیزی کمک‌کننده است؟ دانایی من، دانایی؛ یعنی مثلث تفکر، تجربه و آموزش. آموزش‌هایی که نباید لحظه‌ای از آن جدا شویم، تفکری که آقای مهندس توضیح داده‌اند و تجربه‌ای که از اشتباهات قبلی گرفته‌ایم. همه این‌ها باعث می‌شود در مسیر درست بمانیم و به بیراهه نرویم.

خلاصه اینکه، به هر دلیلی راه کنگره برای ما باز شد و آمدیم تا آموزش بگیریم؛ اما آموختن نیازمند پیش‌نیازی به نام بخشش است. بخشش تسکین‌دهنده حس است، چیزی که من با تمام وجود با عضویت در لژیون سردار حس کردم. آقای مهندس معلم راستین ما، همیشه پیش‌قدم هستند و در جشن گلریزان اولین نفر مبلغی را اعلام و پرداخت می‌کنند و این الگو بودن ایشان یک تعریف زیبا از بخشش را برای من روشن کرد، بخشش؛ یعنی نمایشگاه ثروت بیکران عشق که دست‌به‌دست می‌شود و هر دودست برکت می‌دهد؛ یعنی توانایی‌هایی به من افزوده می‌شود و این خیلی مهم است وجود آقای مهندس، شاید چنین تعریفی را برای ما به ارمغان آورده است. من که در لژیون سردار هستم، در واقع آن بخشش را که در درونم بود انجام داده‌‌ام و من را با این صندلی‌ها محرم کرد؛ اما در اینجا اتفاقات خیلی زیبایی رخ می‌دهد؛ چون طرف حساب ما خداوند است. اینجا بحث رقم و اعداد نیست، بحث مبلغ و پول نیست، بحث نیت و توانی است که من برای عضویت در لژیون سردار به کار می‌گیرم.

عضویت در لژیون سردار یعنی؛ اینکه بگویم من سردارم یا فلانی سردار است؟ نه نیست، همه‌چیز برمی‌گردد به نیت و توانی که من در این مسیر به کار می‌برم. در مقابل چیزی که می‌دهم، اتفاقات بسیار زیبایی در درون من رخ می‌دهد، اتفاقاتی که باید بیشتر رویشان فکر کنیم؛ زیرا این تغییرات در صور پنهان و درون من رخ می‌دهند؛ اما نکته‌ای که باید در نظر داشته باشیم این است که وقتی من می‌خواهم کاری انسانی و خوب انجام دهم، نیروهای منفی با تمام وجود مخالفت می‌کنند و مشکلاتی به وجود می‌آورند. مثل موش‌ها و موریانه‌ها که جلوی پای ما سد می‌شوند و یادآوری می‌کنند؛ اگر این کار را انجام بدهی، بدبخت می‌شوی و تمام خواسته‌ها و مشکلات مالی و دغدغه‌های زندگی را جلوی چشممان می‌آورند و می‌گویند نمی‌توانی این کار را بکنی، در این لحظه باید صدای عقل را بشنویم.
ما یک حاکم درون داریم که هیچ‌گاه اشتباه نمی‌کند و ما را به‌خوبی دعوت می‌کند. عقل یک مکانیزم خودکار دارد، وقتی عقل کار می‌کند، روح هم همراه آن می‌شود و این ترکیب بسیار قدرتمند خواهد بود.


آقای مهندس می‌گویند: «انسان زرنگ و باهوش کسی است که دارایی‌هایش را تبدیل کند و بداند ما به این دنیا آمدیم که چیزی شویم، نه اینکه چیزی از این دنیا با خود ببریم؛ چون دنیا مقصد نهایی ما نیست.» از طرف دیگر، فراموش نکنم که از دل تمام آن تاریکی‌هایی که درونشان بودم، تقدیر من تغییر کرد. چیزی که خودم از این وادی یاد گرفتم این است که حقیقت چیزی است که هیچ‌گاه تغییر نمی‌کند، وادی‌ها حقیقت هستند و همه آن‌ها راه حقیقت را به من نشان می‌دهند.
یکی از چیزهایی که به من کمک می‌کند حقیقت را کشف کنم، لژیون سردار است. آقای زرکش هم صحبت زیبایی داشتند که اعضاء کنگره با میزان حال خودشان به لژیون سردار می‌آیند؛ ولی وقتی به درک لازم برسند، همه چیز متفاوت می‌شود.
ما همه در سفر اول قدم برمی‌داریم که بخشنده باشیم؛ اما بخشنده واقعی کسی است که در سفر دوم بهتر و کامل‌تر بتواند قدم بردارد.


از تجربه پارسال خودم بگویم: پارسال مسافرم در کارش ضرر می‌کرد و خیلی ناراحت بودیم، نزدیک جشن گلریزان بود و از ایشان پرسیدم امسال برای گلریزان چه کاری می‌خواهی انجام دهی؟ بدون فکر گفتند امسال استراحت می‌دهیم و سال آینده کاری می‌کنیم. این حرف با ناراحتی همراه بود و باعث شد هر دو حال خوبی نداشته باشیم، بعد از مدتی مسافرم گفتند من فکرهایم را کرده‌ام و می‌خواهم مبلغی پرداخت کنم، من خیلی تعجب کردم و پرسیدم چطور و از کجا؟ گفتند همه‌چیز درست می‌شود و وقتی این را گفتند، آرامش گرفتم و خوشحال شدم. واقعاً همین‌طور شد، کاری که ضرر می‌داد تبدیل به سوددهی شد. می‌خواهم بگویم وقتی می‌گوییم حساب لژیون سردار با خداوند است، هیچ معامله‌ای با لژیون نکرده‌ام؛ بلکه حساب با خداوند است، حسابی که در آسمان است و نه حساب دو، دو تا چهارتا در زمین.
حرف آخرم این است که به شکرانه نعمت‌هایی که در کنگره به ما داده شده و فرصت‌هایی که فراهم شده، به واسطه آن اتفاق‌های قشنگی که برایمان رقم خورده، شکرگزار باشیم، حرکت کنیم و از حرکتمان نهایت بهره را ببریم. آقای زرکش می‌گویند: «شما پول و زمان می‌گذارید؛ پس از این پول و زمان باید نهایت بهره را ببرید و این که فراموش نکنید وقت‌های زمینی دوامی ندارد و در یک‌چشم به‌هم‌زدن تمام می‌شود و فرصت‌ها از دست می‌رود، چیزی که مهم است یکپارچه بودن است.» آقای مهندس می‌گویند: «وقتی شما یک نوت را به‌تنهایی می‌نوازید صدا ندارد و هیچ مفهومی نیست؛ اما وقتی با قراردادن نوت‌ها در کنار هم شما یک موسیقی و اثر هنری خیلی زیبا خلق می‌کنید.» پس در اینجا ما بودن خیلی مهم است و آنجا زندگی معنا پیدا می‌کند که  محبت، محبت واقعی بشود. راه، راه درستی است و چیزی که برداشت می‌شود مطمئناً درست است؛ اما این را یادمان باشد که تنها عشق و عمل نیست، عشق و عمل نیک است که در قلب‌ها ماندگار می‌شود.

تایپیست: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .