جلسه چهارم از دوره سوم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صالحی ۲ به استادی همسفر سمیرا، نگهبانی همسفر زهره و دبیری همسفر هاجر با دستور جلسه «وادی هفتم (رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم) و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۱۶ شهریورماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه وادی هفتم میباشد. رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم. زمانیکه به این دستور جلسه فکر میکردم تا ارتباطش را با لژیون سردار بیابم نکتهای ذهنم را بسیار مشغول کرد. در ابتدای ورود خود به کنگره، تصور میکردم هر شخصی که در کنگره خدمت میکند حقوق میگیرد. آیا امکان دارد شخصی بدون حقوق خدمت کند؟ آیا در این کره زمین شخصی وجود دارد که بدون حقوق و مزایا در مکانی زمان زیادی صرف کند؟ پیوندی برقرار میشود به نام پیوند محبت که فراتر از پیوند خونی است.
کسانی در کنار هم قرار میگیرند که یکدیگر را نمیشناسند و هیچ سودی در نگاه ظاهری برایشان ندارد. از جان و دل مایه میگذارند و کمک میکنند. وقتی وارد سفر دوم شدم، متوجه شدم که حقیقت است. در واقعیت حقوقی وجود ندارد. پیوند محبت برقرار شده است. یک راز به نام لژیون سردار برای من باز شد. رمز عبور هم شرکت در لژیون و پرداخت ۶ میلیون بود. چه شد که من پرداخت کردم و به این نقطه رسیدم که میتوانم شرکت کنم؟ چه رمز و رازی برای من باز شد؟ متوجه شدم وقتی وارد لژیون سردار شدم دیگر نیاز به آن مبلغ نداشتم. برکت چیزی که بخشیده بودم، هزاران برابر بازگشت. چیزی به نام اینکه شاید نتوانم پرداخت کنم نبود. در وادی قناعت کردن و پسانداز را آموزش دیدم. چراغی که اینجا روشن است، توسط این اعضا انجام میشود. چرخه کنگره ۶۰ ادامه پیدا کرده است.
هرکس وارد بازی و چرخه کنگره میشود، به مرور رمزها برایش باز میشود. حتی گاهی از یک کودک چیزی میشنویم که منتظر شنیدن آن قضیه بودیم. منتظر این بودیم که مشکل خود را به چه نحوی حل کنیم؟ این داستان به چه شکلی رفع میشود؟ پردهها و رازها در پس صحبتهایی است که به انسان میرسد. این قضیه به دو بخش تقسیم میشود. بخشی به من احیا میشود و میشنوم، بخشی دیگر به آن عمل میکنم. گاهی هم نتیجه نمیگیرم و عمل هم نمیکنم. رمز و رازها برای انسان گشوده میشوند. انسانی از آن بهترین استفاده را میکند و دیگری رها میکند. برای او مهم نیست. احیاها را متوجه نمیشود. حال یا واقعاً نمیفهمد یا تصور میکند که نمیفهمد. به عقیده من رمز و رازها گشوده میشوند به این شرط که انسان خودش بخواهد.
وقتی انسان خودش را با سال پیش مقایسه میکند، در مییابد که یک دنیا تفاوت وجود دارد. شاید اگر من در کنج خانه نشسته بودم و کنار مسافرم نبودم، این آموزشها را دریافت نمیکردم. در پس تلاشهای یک همسفر رمز و رازها گشوده میشود و میتواند به جلو قدم بردارد. خرجهای فانی نمیکنید و در جایی این عمل خرج کردن را انجام میدهید که بتوانید با خودتان ببرید و ماندگار باشد. آقای مهندس میفرمایند که این جماعت مانند یک کاروانسرا میماند. هر آن چیزی که ما در درونش هستیم و با آن زندگی میکنیم از جمله مادیات، کاملاً به صورت امانت در دست ما قرار دارد. ما هم باید به نسلهای بعد تقدیم کنیم. روشی که از آنها استفاده میکنیم، باعث میشود رمز و رازهایی که در این جهان هستی وجود دارد برای ما باز شود و عروج پیدا کنیم. یک پله بالاتر میرویم و به چیزهای دیگر دست پیدا میکنیم.

تایپیست: همسفر پرنیا رهجوی راهنما همسفر شهره(لژیون اول)
عکاس: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر شهره(لژیون اول)
ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر شهره (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صالحی ۲
- تعداد بازدید از این مطلب :
334