وادی هفتم یکی از آن وادیهایی بود که وقتی برای اولینبار شنیدم با خودم گفتم «این دقیقاً چیزی است که همیشه دنبال آن بودم؛ ولی بلد نبودم چهطور آن را بازگو کنم.» رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت میکنیم. چهقدر ساده و چهقدر عمیق است. ما بیشتر وقتها فقط دنبال جواب هستیم.
دنبال راهحل و دنبال یک مسیر آماده هستیم؛ اما هیچ وقت از خودمان نمیپرسیم: «آیا راهی که دارم میروم درست است؟ خودم آن را پیدا کردم یا از سر اجبار و تقلید در این راه افتادم؟» من در تاریکی اعتیاد، بارها به راههایی رفتم که فکر میکردم نجاتم میدهد، اما هر بار که شکست خوردم، بیشتر در خودم فرو رفتم تا اینکه کمکم فهمیدم مشکل این نیست که راهی نیست؛ مشکل این است که من هنوز یاد نگرفتهام چهطور راه درست را پیدا کنم. وادی هفتم به من یاد داد که تا وقتی خودم نخواهم تا وقتی خودم دنبال آن نروم، هیچ راهی خودش را نشانم نمیدهد.
راه پیدا کردن، یعنی قبول کنم که باید تغییر کنم، باید یاد بگیرم و باید بگردم؛ یعنی مسئولیت خودم را بپذیرم، اما فقط پیدا کردن راه کافی نیست. خیلیها راه درست را پیدا میکنند؛ ولی چون خوب برداشت نمیکنند، باز شکست میخورند؛ یعنی یا صبر ندارند یا عجله میکنند یا از سختیهای راه میترسند؛ ولی کسیکه راه را پیدا کرده و درست برداشت میکند، حتی اگر زمین بخورد بلند میشود؛ چون میداند این زمین خوردن هم بخشی از مسیرش است نه پایان آن.
الآن که به عقب نگاه میکنم، میبینم آن روزی که اولین بار وادی هفتم را شنیدم، نقطه شروع یک تحول در زندگی من بود. یاد گرفتم به جای اینکه بگویم چرا این بلا سر من آمد؟ بپرسم از این اتفاق چه یاد گرفتهام؟ و این یعنی رشد. وادی هفتم مثل یک چراغ راه برایم شد. یاد داد اگر دنبال حقیقتی باید راهت را پیدا کنی، باید حرکت کنی و باید برداشت کنی. وقتی این دو را کنار هم بگذاری، کمکم به آرامش میرسی به رهایی، به درک عمیق از خودت و به نوری که همیشه درونت بوده؛ ولی آن را نمیدیدی.
نویسنده: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
165