هر رودی که از جایی بیرون میآید، همه تلاشها را میکند و خود را به تخته سنگها و قلوه سنگها میزند تا راهش را هموار نماید، سخت است؛ اما امکانپذیر است که به بحر ملحق شود.
در خدمت همسفر فاطمه هستیم که با نوشتن ۴۰ سیدی گل رهایی را از دست پرتوان آقای مهندس دریافت کردند. همسفر فاطمه و مسافرشان علی با بیش از ۱۰ سال تخریب آنتیایکس مصرفی متادون وارد کنگره شدند. به مدت ۱۱ ماه و ۲۰ روز به راهنمایی مسافر مجید و همسفر راضیه سفر کردند. در حال حاضر به مدت ۲۴ روز است که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان و مسافرشان والیبال است.
حس و حال شما بعد از نوشتن ۴۰ سیدی چگونه است؟
با نوشتن هر سیدی، احساس میکردم یک گره از درون من باز میشود، گرههایی که سالها با خودم حمل میکردم و حتی از وجودشان بیخبر بودم. هر بخش از شخصیت و وجودم که اشتباه شکل گرفته بود یا در رفتار و مسیر زندگیام انحرافی وجود داشت، با نوشتن هر سیدی روشنتر شد و مرا یک پله به خودِ واقعیام یعنی همان چیزی که لایق و شایسته آن هستم نزدیکتر کرد. این تجربه برای من تنها نوشتن نبود؛ بلکه سفری به درون خودم بود، سفری که باعث شد خطاهایم را بهتر بشناسم، زوایای پنهان وجودم را ببینم و بتوانم اصلاح شوم. نوشتن ۴۰ سیدی برای من فرصتی شد تا بخشی از فاصلهای را که بهواسطه ۱۰ سال تاریکی، من، برادرم و خانوادهام تجربه کرده بودیم، جبران کنم. این مسیر به من آموخت که حتی سختترین روزها و تاریکترین لحظات میتوانند مقدمهای برای رسیدن به روشنایی باشد.
کدام سیدی برایتان تأثیر بیشتری داشته است؟
در حقیقت هر کدام از سیدیها در مسیر سفرم چراغ راهی بودند. با نوشتن هر سیدی به دانش و آگاهی من افزوده میشد و همین موضوع باعث میشد با اشتیاق و انگیزه بیشتری ادامه بدهم. هر سیدی مرا یک قدم از تاریکی بیرون میآورد و به روشنایی نزدیکتر میکرد. در اولین هفته حضورم در کنگره، دستور جلسه وادی هشتم و تأثیر آن روی من بود. در این میان، وادی هشتم برای من معنا و مفهوم عمیقتری داشت «با حرکت، راه نمایان میشود» این وادی به من آموخت که هیچ تغییری بدون حرکت و تلاش اتفاق نمیافتد و تنها زمانی مسیر روشن میشود که قدم اول را بردارم. از آن روز تا امروز، همیشه در ذهنم زنده است که اگر قدمی بردارم، حتی کوچک، راه برایم باز خواهد شد و همین امید و حرکت، تفاوت بزرگی در زندگیام ایجاد کرده است.
بهعنوان همسفر چه سختیها و چالشهایی را پشت سر گذاشتهاید؟
مسیر زندگی همیشه پر از فراز و نشیب است و هیچگاه مشکلات و چالشها پایانی ندارند؛ اما در طول یازده ماه سفرم، با پشت سر گذاشتن هر چالش و سختی، دانش و آگاهی من افزایش یافت و توشهای برای ادامه مسیر شد. در این مسیر چیزهای زیادی آموختم که همه از دل همان سختیها و تجربههای دشوار پدیدار شد. صبر و شکیبایی را یاد گرفتم، امید را در دل پروراندم، مهربانی و محبت را که در قلبم مدفون بود، توانستم در کلام و عمل جاری کنم. آموختم که کنترل افکار منفی، مثبتاندیشی و داشتن حس خوب، تصویر سازیهای زیبا بخش مهمی از سفر است. اینها همگی به من کمک کردند تا نه تنها خودم را بهتر بشناسم؛ بلکه رابطهام با مسافرم و اطرافیانم نیز بهبود یابد. این مسیر نشان داد که هر تجربه تلخ، میتواند دریچهای برای رسیدن به آرامش و درک عمیقتر از زندگی باز کند.

نوشتن سیدیها چه تأثیری در روابط شما با مسافر و خانواده گذاشته است؟
در کنگره پشت هر کاری، تفکری عمیق نهفته است. نوشتن سیدیها در وهله اول به خودم کمک کرد تا خودم را بهتر بشناسم و در مرحله بعد این مسیر، به شکل قابل توجهی رابطهام با مسافرم را تقویت کرد. با نوشتن هر سیدی، گامی به سوی نزدیکتر شدن به برادرم برداشتم. پر کردن شکاف عمیقی که طی ۱۰ سال فاصله و تاریکی ایجاد شده بود، آسان نبود؛ اما غیرممکن هم نبود. در طول ۱۱ ماه، هر لحظه شاهد بودم که برادرم به من نزدیکتر میشود. حس میکردم که برادرم دوباره به من بازگشته است. این حس نزدیکی، آرامش و شادی بینظیری به من میبخشید. این تجربه زیبا و پرمعنا، بدون آموزشها، نوشتن سیدیها و راهنماییهای راهنما، هرگز ممکن نمیشد. نوشتن سیدیها به من نشان داد که هر حرکت کوچک در مسیر آموزشها، تأثیر بزرگی بر زندگی و روابطمان دارد و هیچ چیزی به اندازه عمل کردن به آموزشها، توانایی ایجاد تغییر و ترمیم قلبها را ندارد. امروز هر بار که لبخند برادرم را میبینم، میدانم که این بازگشت و این نزدیکی نتیجه صبر، تلاش، آموزش و حرکت در مسیر کنگره است.
چه توصیهای به همسفران عزیز دارید؟
یکی از مهمترین نکاتی که همیشه راهنمای خوبم به من گوشزد میکرد، این بود که از تصویرسازیهای قشنگ دست نکشم. به همه همسفران میگویم که از تصویرسازیهای قشنگ دست نکشید و تسلیم نیروهای منفی و بازدارنده نشوید. مسیر هیچ مسافری بدون دغدغه و چالش نیست؛ اما ما بال پرواز عزیزانمان هستیم، همانهایی که طی سالها ذرهذره از دستشان دادهایم. این عزیزان پس از درمان، دوباره به آغوش خانواده و نزدیکانشان بازمیگردند و هیچ چیزی از این زیباتر و ارزشمندتر نیست. بازگشت مسافران و درمان آنها نتیجه سالها صبوری، امید و تلاش ماست. امیدوار باشید، تسلیم نشوید و همواره تصویر روشن و زیبای زندگی پس از درمان را در ذهن خود حفظ کنید. هر قدم کوچک شما در مسیر آموزشها، گام بزرگی برای بازگرداندن آرامش، محبت و اتحاد به خانوادهتان است.
کلام آخر:
در پایان از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان صمیمانه سپاسگزارم که با فراهم کردن این بستر باعث شدند برادرم و دیگر افراد به درمان برسند. همچنین از تمامی خدمتگزاران نمایندگی سمنان که با خدمت خالصانه خود الگویی ارزشمند برای منِ فاطمه هستند، صمیمانه قدردانی میکنم.
از راهنمای خوبم همسفر راضیه بینهایت سپاسگزارم که با راهنماییهای بینظیر خود، مرا در سفر اول همراهی کردند و کمک کردند تا بتوانم همسفر خوبی برای برادرم باشم. حضور و آموزشهای ایشان برای من همچون چراغی روشن در مسیر سفر بوده و همیشه در قلبم باقی خواهد ماند. امیدوارم من و مسافرم بتوانیم در آینده خدمتگزاران خوبی برای کنگره باشیم و با انجام مسئولیتهایمان، پاسدار آموزشها و ارزشهای این مسیر باشیم.
اگر خداوند آرزویی در دلت نهاد، بدان توانایی رسیدن به آن را در تو دیده است. پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگریست، از صمیم قلب برای حضور گرم شما سپاسگزارم.
رابط خبری: همسفر نازنین مرزبان خبری
عکاس: همسفر مرضیه
مصاحبهکننده: همسفر کلثوم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر طیبه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سمنان
- تعداد بازدید از این مطلب :
768