هیچ چیز با هم جور در نمیآمد، هر چه تلاش میکردم آن چیزی که میخواستم نمیشد، آدم تنبل و بیفکری نبودم از بچگی یاد گرفته بودم دست به زانوی خود بگیرم و به کسی متکی نباشم؛ پس چرا سالهای زیبای کودکیام اینگونه گذشت؟ برای اینکه با ادب و خوب به چشم بیایم هیچ وقت بچگی نکردم.
با بزرگتر شدنم این حس در من تقویت شد تا جایی که با مسئولیتپذیری سعی کردم در همه مراسمها همه کاره باشم، دیگران هم از این مسئله راضی بودند؛ ولی در مورد خودم فرق داشت هر روز بیشتر در تاریکی خودبینی و غرور فرو میرفتم.
همیشه نجمه، فداکار و پرتلاش برای دیگران بودم؛ اما در صورپنهان هیچ رضایتی نداشتم، فقط دنبال کسب انرژی از تأیید دیگران بودم و اگر این مسئله کمرنگ یا بیرنگ میشد، کلاً تهی میشدم.
تاریکیهای درونم با ورود اعتیاد به زندگی من، توسط مسافرم بیشتر و بیشتر شد و به جایی رسید که دیگر توانم را برای کسب رضایت دیگران کمرنگ کرد، کمکم از جمع فاصله گرفتم، برای فرار از موقعیتی که داشتم به تحصیل در دانشگاه پناه آوردم و دوره لیسانس و ارشد را به لطف مسافرم پشت سر گذاشتم؛ اما باز هم از خودم راضی نبودم؛ چون قدرت دفاع از افکارم را نداشتم در بحثها یا عصبانی میشدم و همه چیز را به هم میریختم یا کوتاه آمده و آن را روی غمهای درونم انباشته میکردم.
سال ۹۹ به واسطه خواهرم با جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰ آشنا شدم، به لطف آموزشهای این مکان امن یاد گرفتم برای اینکه بتوانم از خودم و افکارم دفاع کنم؛ باید اول یاد بگیرم شنونده خوبی باشم و در ادامه قدرت چشم گفتن را بیاموزم.
در سفر اول در ظاهر همه چیز خوب بود؛ بهخاطر اینکه تظاهر کردن را خوب بلد بودم، در باطن هیچ چیز را قبول نداشتم و سعی میکردم از کتاب عبور از منطقه ۶۰درجه زیر صفر ایراد پیدا کنم تا تأیید راهنما را طبق عادتم داشته باشم.
در ادامه راه با آموزشهای ناب کنگره، سخنان آقای مهندس حسین دژاکام و درسهای ارزشمند استاد امین دژاکام با گذر زمان در خودم حسهای جدیدی را شناختم، نجمه قدیم و جدید را با هم ادغام کردم و با فرمانبرداری قلبی از راهنما، ایجنت، مرزبانان، نگهبان و دیگر خدمتگزاران کنگره توانستم ارزشهای واقعی را بشناسم و راه شاد زیستن را فرا بگیرم.
یاد گرفتم گاهی اوقات نبینم و نشنوم، فرمانبر خوبی باشم، در زمان حال زندگی کنم و انرژی مورد نیازم را خودم تولید کنم. الان تقریباً به فرماندهی عقل نزدیکتر شدم و سعی میکنم فرمانده خوبی برای دوستان لژیون پنجم باشم.
نویسنده: راهنما همسفر نجمه (لژیون سردار)
رابطخبری: همسفر فرانک (لژیون سردار)
عکاس: همسفر نصیبه (لژیون سردار)
ویرایش و ارسال: همسفر محدثه رهجو راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
132