English Version
This Site Is Available In English

سفر دوباره، تولدی دیگر

سفر دوباره، تولدی دیگر

سلام دوستان آرمین هستم یک مسافر. من یک‌بار تجربه‌ سفر در کنگره را داشته‌ام، اما به خاطر اینکه بعضی چیزها را جاگذاشته بودم، مجبور شدم دوباره برگردم و سفر مجدد را شروع کنم. الآن حدود یک ماه است که سفرم را شروع کرده‌ام. وقتی شروع به نوشتن وادی‌های اول، دوم و سوم کردم، دیدم چقدر قشنگ و پر از معنا هستند و خواستم تجربیاتم را با شما به اشتراک بگذارم.
وادی اول: با تفکر، ساختارها آغاز می‌گردد، این وادی برای من مثل یک چراغ بود، یاد گرفتم برای هر کار یا هر حرفی اول باید تفکر کنم. فهمیدم زندگی ما مثل یک نقاشی است که خودمان می‌کشیم. قبل از این، بیشتر سیاهی و مشکل برای خودم تصویر می‌کردم، اما حالا می‌دانم با تفکر و کوشش می‌توانم درونم را آباد کنم. اگر تعادل نداشته باشم و تفکر نکنم، حتی مشکلات کوچک هم من را از مسیر دور می‌کند. یاد گرفتم انسان می‌تواند خوبی‌ها و زیبایی‌های دیگران را ببیند، نه زشتی‌ها را. فهمیدم اگر به درون خودمان سفر کنیم، قدرتی بزرگ در ما هست که می‌تواند زندگی‌مان را تغییر دهد، پس تیشه به دست گرفتم تا درون خودم را بتراشم و دوباره بسازم.
وادی دوم: هیچ مخلوقی بیهوده آفریده نشده است این وادی به من امید تازه‌ای داد. قبل‌تر فکر می‌کردم بی‌فایده‌ام و چیزی از من باقی نمانده، اما فهمیدم هیچ‌کس بیهوده به دنیا نیامده. امروز باور دارم که خداوند همه‌چیز به من داده و می‌توانم موفق باشم، دو راه پیش رو دارم: یا مثل گذشته سمت ضد ارزش‌ها بروم که تجربه کردم و دیدم جز تاریکی چیزی ندارد؛ یا راه صراط مستقیم را انتخاب کنم و به درون خودم بروم تا خود واقعی‌ام را پیدا کنم.
وادی سوم: هیچ موجودی به‌اندازه‌ خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند، این وادی به من یاد داد که مسئولیت زندگی‌ام با خودم است. قبل‌تر همیشه دنبال مقصر می‌گشتم؛ چرا کسی به من نگفت این راه اشتباه است؟ چرا کسی نجاتم نداد؟ اما الآن می‌دانم من خودم انتخاب کرده‌ام و خودم باید تاوانش را بدهم. وقتی اشتباهاتم را پذیرفتم، تازه یاد گرفتم اگر بخواهم می‌توانم مسیر را عوض کنم. یاد گرفتم شیطان همیشه در قشنگ‌ترین لباس ظاهر می‌شود و باید حواسم باشد. برای همین امروز دیگر سؤال نمی‌کنم که چرا باید تغییر کنم؟ چون تاریکی را تجربه کرده‌ام و الآن فقط آرامش می‌خواهم، آرامش در زندگی، کار و خانواده.
درنهایت من امروز الگوی خودم را طبیعت قراردادم، فهمیدم اگر بذر سالم نکارم، محصول خوبی هم برداشت نمی‌کنم. یاد گرفتم کلید مسیر زندگی‌ام را پیدا کنم. باید صبور باشم و پله‌ به پله مشکلاتم را حل کنم و از مسیر لذت ببرم. همچنین یاد گرفتم که اگر قرار باشد من فرمانده خوبی باشم باید قبلاً فرمان‌برداری را تمرین کنم، یعنی بتوانم رهجویی باشم که از راهنمای خودم فرمان‌بردار باشم. وقتی یاد گرفتم می‌توانم فرمانده خوبی باشم حتی برای خانواده‌ام. از راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم که صبوری و دوست داشتن خودم را به من یاد داد. از اینکه به صحبت‌های من توجه نمودید، سپاسگزارم.

ارسال مطلب: مسافر مجید لژیون یازدهم

مرزبان خبری: مسافر رامین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .