شاید با شنیدن واژههای «فرمانبرداری» و «فرماندهی» ناخودآگاه به یاد پادگانها یا سلسلهمراتب نظامی بیفتیم. یا شاید از خود بپرسیم، آیا فرمانبرداری؛ یعنی زیردست بودن؟ آیا فرماندهی؛ یعنی فقط دستور دادن؟ فرماندهی چه ارتباطی با فرمانبرداری دارد؟ آیا باید فرمانبردار باشم تا چیزی به دست بیاورم؟ و اصلاً فرماندهی چه چیزی را قرار است بر عهده بگیرم؟
جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰، مرکزی تحقیقاتی و فعال در حوزه آموزش، پیشگیری، مهار و درمان بیماری اعتیاد است. این نهاد به شناخت کامل این بیماری میپردازد؛ آن هم برای افرادی که اعتیاد را تجربه کردهاند و با تمام وجود، پوست و گوشت، آن را لمس کردهاند. در کنگره۶۰ انسان به عنوان یکی از محورهای اساسی آموزش در نظر گرفته میشود. هدف، شناخت خود، تسلط بر قوانین زندگی، استفاده از نیروهای درونی برای حذف خواستههای نامعقول، دوری از ضدارزشها و پرداختن به ارزشهاست؛ تا فرد به صلح و آرامش درونی برسد و مسیر تکاملی خود را ادامه دهد.
آقای مهندس در سیدی «فرمانروایان زمان» فرماندهی را به یک مثلث تشبیه میکنند: یک ضلع آن فرماندهی ساده است؛ یعنی ما در شهر وجودی خودمان فرماندهی میکنیم. ضلع دیگر، فرماندهی مرکب است؛ که در آن فرد بر انسانهای دیگر فرماندهی دارد و قاعده مثلث، موضوع فرماندهی است. باید بدانیم که اگر فرماندهی در جهت مثبت باشد، به نتایج مثبت نیز منجر خواهد شد. من در کنگره۶۰ آموختم که ابتدا باید فرمانبردار خوبی باشم تا بتوانم به فرماندهی، بهویژه فرماندهی بر جسم خود دست یابم.
استاد امین میگویند: «فرماندهی یک هدف است و مسیری را برای ما مشخص میکند تا بدانیم از کجا به کجا باید حرکت کنیم.» وقتی هدف مشخص باشد و در مسیر درست حرکت کنیم، به مقصد که همان فرماندهی است، میرسیم. بنابراین باید در مسیر ارزشها حرکت کنیم و به نیروهای منفی یا ضد ارزشی اطرافمان بیاعتنا باشیم تا فرماندهی را به بهترین شکل تجربه نماییم. بسیار مهم است که بپذیرم در برخی موارد مشکل، نقص یا نیازی دارم که باید برای رفع آن از کمک نیرویی دیگر بهرهمند شوم تا از نفس اماره خارج گردم. فرمانبرداری پیشنیاز رسیدن به فرماندهی است؛ من باید فرمانبردار خوبی باشم تا بتوانم فرمانده موفقی شوم. باید بتوانم در مواقع نیاز با کمک استاد یا راهنما بدون قضاوت و مقایسه اطاعت کنم.
باید به خودم تفهیم کنم که در برخی مسائل، نیازمند راهنمایی کسی هستم که علم یا تجربه بیشتری در راستای اهدافم دارد. به عنوان مثال، وقتی راهنمای من در کنگره۶۰ تجربه کامل شرایط خوب و بد را داشته و میداند در موقعیتهای مختلف چگونه باید عمل کرد؛ چرا نباید از راهنماییهایش استفاده کنم؟ وقتی میدانم این کمکها برای من حیاتیاند، دیگر جایی برای قیاس، قضاوت یا غرور باقی نمیماند.
من باید بدانم که فرمانبرداری آسان نیست و در عمل بسیار دشوار است. اما برای رسیدن به فرماندهی، باید فرمانبرداری را پذیرفت. همچنین باید عاشق مسیر و هدفم باشم تا بتوانم ابتدا فرمانبردار خوبی و سپس فرماندهای شایسته باشم. با اجرای دستورات راهنمایم، میتوانم نیروهای منفی را از شهر وجودیام خارج کنم و در نهایت به فرمانروایی لایق و مسلط برای شهر وجودی خود تبدیل شوم.
زمانی انسان میتواند فرمان بدهد که توانایی او افزایش یافته باشد. وقتی توانایی انجام کار بیشتری را داشته باشیم، از آن خشنود میشویم و احساس شعف میکنیم. من به عنوان یک همسفر وارد کنگره شدم. برای بهرهمندی از آموزشهای کنگره، باید به آنچه راهنمایم میگوید گوش فرا دهم و فرمانبرداری کنم تا به رهایی برسم. در کنگره کسانی موفقاند که قوانین را رعایت کردهاند، حرمتها را پذیرفتهاند و با ابزارهای موجود در مسیر مثبت حرکت کردهاند. این افراد در مسیر پرخطر زندگی، متوجه دامهای نیروهای اهریمنی شدهاند و از آنها فاصله گرفتهاند.
کلید عبور از مشکلات و قرار گرفتن در مسیر درست، آموزش جهانبینی است. نگرش باید تغییر یابد و در کنار دانستهها و کاربردی کردن آنها، با خدمت کردن، جایگاه خود را پیدا کنیم. در آن جایگاه، باید سه مولفهی معرفت، عدالت و عمل سالم را اجرا کنیم. فرمانبرداری از نیروی مطلق و راهنمایی که چراغ راه ماست، میتواند ما را به سوی ارزشها سوق دهد. امیدوارم همه ما انسانها، به مرحله فرمان عمل رسیده باشیم و فرمانبردار عقل خود باشیم، نه نفسمان.
پس آن کنیم که فرمان است.
منبع: سیدی فرمانروایان زمان
نویسنده: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر فرزانه مرزبان خبری پارک شهدای شهرداری (شعبه وکیلی یزد)، رشته ورزشی بدمینتون
ویرایش و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر الهه از نمایندگی صالحی دبیر سایت، رشته ورزشی
گروه ورزش همسفران کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
84