English Version
This Site Is Available In English

کارگاه‌های آموزشی- نمایندگی رز تهران، با استادی دیده‌بان همسفران خانم آنی

 کارگاه‌های آموزشی- نمایندگی رز تهران، با استادی دیده‌بان همسفران خانم آنی

سومین جلسه از دوره چهاردهم سری کارگاه‌های آموزشی- خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی رز تهران، با استادی دیده‌بان همسفران خانم آنی، نگهبانی مسافر اکرم و دبیری مسافر الهه، با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» روز یکشنبه ۹ شهریور ماه 1404 رأس ساعت 1400 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان آنی هستم راهنما یک همسفر.
خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم و به جلسهٔ خانم‌های مسافر آمده‌ام. دستور جلسه این هفته «از فرمانبرداری تا فرماندهی» است. ابتدا باید بدانیم چرا باید فرمان‌بردار باشیم؟ چگونه است که انسان حتماً باید فرمان‌بردار باشد تا بتواند فرمانده بشود؟ می‌خواهم مقداری در مورد این موضوع صحبت کنم.
خداوند به انسان اختیار داده و نیروهایی را در اختیارش قرار داده است. اگر انسان به این نیروها، تسلط داشته باشد، باعث خوشحالی و شعف او می‌شود، و اگر از این نیروها فاصله بگیرد یا از اختیارش خارج شود، باعث غم و اندوه او می‌گردد.


این نیروها، نیروهایی هستند که هم در درون ما انسان‌ها قرار دارند و هم در بیرون، مثلاً هر زمان که بخواهید، می‌توانید پلک‌هایتان را روی‌هم بگذارید و چشم‌هایتان را باز کنید یا ببندید، یا هر زمان که بخواهید دهانتان را باز و بسته می‌کنید، یا می‌توانید حرکت کنید و آنچه می‌خواهید را با دستان خود بردارید. همچنین شما حافظه دارید، به ذهنتان فرمان می‌دهید برای اینکه مطالب را یاد بگیرد، مثلاً شماره‌ تلفنی را حفظ کند، یا به دستانتان فرمان می‌دهید که یک لیوان را بلند کند.
همهٔ اینها نیروهایی هستند که خداوند به انسان داده و درون انسان وجود دارد. قدرت‌های مختلفی مانند حافظه، یادگیری و مسائل مختلف دیگر. این نیروها می‌توانند درون انسان باشند و ممکن است تسلط آن‌ها در بیرون هم باشد. برای مثال؛ جسم انسان را در نظر بگیرید، همان‌طور که آقای مهندس مطرح می‌کنند، جسم انسان مثل یک جهان، یک کشور، یک شهر یا یک ‌خانه است و بسیار بزرگ می‌باشد. نزدیک به ۴۰۰ هزار میلیارد سلول در بدن انسان وجود دارد که در حال انجام کارهای خودشان هستند و ما اصلاً خبر نداریم که چه کاری انجام می‌دهند.
اگر دنیای درون انسان و دنیای بیرون انسان را در نظر بگیریم، هر دو به این صورت است. زمانی که فردی به جایگاه فرماندهی می‌رسد، برای مثال به درجه گروهبانی، ۴۰ نفر را در اختیارش قرار می‌دهند، یا زمانی که سرگرد می‌شود، ۴۰۰ نفر زیر دستش می‌گذارند تا به آن‌ها فرمان بدهد، وقتی سرهنگ می‌شود، یک هنگ را در اختیار او می‌گذارند، اینها جایگاه‌های متفاوت فرماندهی است.

لذت زندگی در این است؛ آن نیروهایی که خداوند به انسان می‌دهد، در اختیارش باشند و انسان بتواند از آن‌ها استفاده کند. حال اتفاقی که در انواع بیماری‌ها مثل دیابت و به طور مشخص در بیماری اعتیاد می‌افتد، چیست؟ کاری که اعتیاد می‌کند، این است که نیروهای تحت اختیار انسان را از اختیارش خارج می‌کند. شخص وقتی درگیر بیماری اعتیاد می‌شود، اختیار دارد، ولی اختیارش مشروط است. یعنی وقتی شخص مواد مخدر مصرف می‌کند، آن نیروها در اختیارش هستند، وقتی مواد مخدر در دسترس او نیست، خیلی محدود می‌شود. اگر بخواهد به مسافرت یا جایی برود، باید فکر کند که آیا می‌تواند موادش را با خود ببرد؟ اگر موادش را مصرف کرده باشد، حالش خوب است و ذهنش کار می‌کند، اگر مصرف نکرده باشد، حافظه‌اش را از دست می‌دهد. همهٔ اینها همان قدرت و توانایی هستند. مثلاً شخصی حافظه‌اش را از دست ‌داده، یا مجبور است مداوم از سرویس بهداشتی استفاده کند و کنترل سیستم گوارش خود را ندارد. در کل بسیاری از چیزهایی که در کنترلش هستند را از دست‌ داده و اختیارش مشروط می‌شود.



انسان در زمان مصرف مواد مخدر، در مرحلهٔ نفس اماره قرار دارد. یعنی مواد مخدر به او امر می‌کند که مثلاً اگر می‌خواهی فلان کار را انجام بدهی، اول باید مواد مصرف کنی. اینجا اگر شخص بخواهد دوباره آن نیروهای ازدست‌رفته و آن توانایی‌ها را باز پس بگیرد، به‌تنهایی نمی‌تواند به نفس اماره غلبه کند، به دانشی نیاز دارد تا بتواند از آن مرحله خارج شود.
آن دانش را چه کسی به انسان می‌دهد؟ رب انسان، فرمانده، معلم و آموزگار. آموزگاری که خودش دانش درست داشته باشد. در مقولهٔ اعتیاد، شخصی که قبلاً اعتیاد داشته و تاریکی‌های اعتیاد و زوایای مختلفش، سختی‌ها، خماری‌ها و مسائل دیگر آن را با گوشت و پوست خود تجربه کرده و به آن اشراف کامل دارد، می‌تواند به فردی دیگر که در مرحلهٔ نفس اماره قرار دارد کمک کند و او را از تاریکی اعتیاد خارج نماید. پس اینجا وجود یک رب، آموزگار و مربی خیلی مهم و لازم است.



در اینجا لازم است شاگرد کاملاً حرف‌شنوی داشته باشد و حرف مربی خود را گوش دهد تا آن دانش و علم از آموزگار و معلم به شاگرد منتقل شود و فرد به‌آرامی آن توانایی را پیدا کند که در زمینهٔ مصرف مواد بتواند از نفس اماره خارج شود و این امر بسیار مهم است.
به‌طورکلی تمام مسائل این‌گونه است. مثلاً اگر شما بخواهید یک‌زبان یاد بگیرید مثل انگلیسی، فرانسه و یا هر زبان دیگر، به آموزگاری نیاز دارید که آن زبان را بلد بوده و به آن مسلط باشد. وقتی می‌خواهید هنر یا ورزشی را یاد بگیرید، مثل هنرهای رزمی، هنرهای ژیمناستیک و ... باید نزد آموزگاری بروید که آن هنر را بلد باشد تا بتواند به انسان یاد بدهد.
فرمان‌برداری اصلاً کار ساده‌ای نیست و مسئله‌ای بسیار سخت است. ممکن است مربی چیزی به شما بگوید که قبول کردن آن برای شما دشوار باشد، چون نفس اماره می‌خواهد انسان را در آن حالت نگه دارد و اجازه ندهد از آن مرحله خارج شود. ولی اگر انسان منیت خود را کنار گذاشته، پذیرش داشته باشد و سعی کند از آموزگار خود حرف‌شنوی داشته باشد، به‌آرامی از آن مرتبه خارج شده و می‌تواند هر موضوعی را که بخواهد، فرابگیرد و موفق بشود.
متشکرم که به صحبت‌های من گوش دادید.

تایپ: مسافر فاطمه - لژیون شانزدهم - نمایندگی رز تهران
ویرایش: مسافر سمیرا - نمایندگی رز تهران
بازبینی همسفر فاطمه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .