چهاردهمین جلسه از دوره نهم کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی ارکیده کرمان، با استادی راهنما مسافر پریسا، نگهبانی مسافر الهام و دبیری همسفر حدیث، با دستور جلسه «دانایی، دانایی مؤثر و سواد» در روز چهارشنبه ۵ شهریور ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، پریسا هستم یک مسافر.
در وهلهی اول از خداوند مهربان و استاد عزیزم، آقای مهندس سپاسگزارم. همچنین از ایجنت محترم، خانم رَملهی عزیز و گروه مرزبانی تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسهی این هفته در مورد «دانایی، دانایی مؤثر و سواد» است. وقتی این سه مؤلفه در کنار یکدیگر قرار میگیرند، هر کدام معنا و مفهوم خاص خود را دارند و ما باید به رابطهی بین آنها پی ببریم.
استاد امین در جزوهی جهانبینی، انسان را به دو بخش تقسیم کردهاند: صور آشکار و صور پنهان. صور آشکار، اجزایی از انسان هستند که قابل مشاهدهاند؛ مانند دست، پا، گوش، چشم و... اما صور پنهان شامل مواردیست که قابل مشاهده نیستند؛ مانند عقل، نفس، روح، جن و...
هر انسان دارای یک نفس است که تعریفش، «آن چیزی که تعیین موجودیت میکند، در صور آشکار و پنهان، و دارای خواسته است». اما چرا گفته میشود "چیزی"؟ چون هنوز ماهیت آن بهطور کامل در این هستی کشف نشده است.
نفس دارای دو نوع خواسته است: خواستههای معقول مانند وفاداری، محبت، خدمت، صداقت، درمان اعتیاد و... خواستههای نامعقول مانند مصرف مواد مخدر، دروغگویی، خیانت، پیمانشکنی و... اگر انسان به درجهای از آگاهی برسد، میتواند فرق بین این دو نوع خواسته را تشخیص دهد.
دانایی یعنی بتوانم خواستههای نفس خود را، در هر رنگ، لباس و شکلی که هستند، تشخیص دهم. به عبارتی، دانایی همان سربازان قلعه عقل هستند که از آن محافظت میکنند و مانند یک فیلتر عمل مینمایند و اجازهی ورود خواستههای نامعقول را نمیدهند. بنابراین، دانایی مسیریست بیانتها. هیچکس نمیتواند ادعا کند که همهچیز را میداند، چراکه این خود، نشانهای از جهل و نادانی است.
در مقابلِ مثلث دانایی، مثلث جهالت قرار دارد که اضلاع آن عبارتاند از: ترس، ناامیدی و منیت. ترس، تفکر را از بین میبرد؛ و ترسی که به ذهن راه یافته، مانند غذای فاسد عمل میکند و مانع رشد انسان میشود. برای غلبه بر ترس باید با آن روبهرو شد و تنها راه غلبه، داشتن ایمان است. منیت، مانع یادگیری میشود. انسان دچار منیت، احساس میکند نیازی به آموزش ندارد و خود را برتر از دیگران میبیند. ناامیدی نیز، اعتماد به نفس انسان را هدف قرار داده و اجازهی کسب تجربه را از او میگیرد، حسهایش را میبندد و انگیزهی حرکت را از او سلب میکند.
فقط از طریق تزکیه و پالایش میتوان از این ضد ارزشها فاصله گرفت. آقای مهندس در یکی از سیدیها میفرمایند: «توانا بود هر که دانا بود، ز دانش دل پیر برنا بود.» در اینجا سؤال پیش میآید: آیا فرد توانا کسیست که صرفاً باسواد باشد؟
پاسخ این است که دانایی به معنای یادگیری قوانین صحیح زندگی است؛ و تصمیمات درست یا غلطی که در زندگی میگیریم، نشاندهندهی سطح دانایی ماست.
در کتاب ۶۰ درجه زیر صفر، استاد سردار میفرمایند: «دانایی به سواد نیست، به تمدن نیست، مثل انسان به لباس پوشیدن نیست؛ بلکه باید انسانی اندیشید.»
سواد یکی از ابزارهای دانستن است، اما کافی نیست. چه بسیارند افرادی با سواد بالا که آرامش و تعادل ندارند. مثلاً فردی با تحصیلات عالی، ممکن است دروغ بگوید؛ اما یک کشاورز در منطقهای دورافتاده، ممکن است از دروغگویی بپرهیزد و این یعنی رسیدن به دانایی مؤثر.
استفاده از آموزشهای ناب کنگره، از طریق نوشتن سیدیها، مطالعهی کتاب عشق، کتاب ۶۰ درجه، جزوات آقای مهندس و استاد امین، به ما کمک میکند تا در مسیر اهداف و خواستههایمان به دانایی مؤثر برسیم.
در جزوهی جهانبینی، استاد امین مثلث دانایی را متشکل از سه ضلع تفکر، تجربه و آموزش معرفی کردهاند. زمانی دانایی ما به دانایی مؤثر تبدیل میشود که این اضلاع با هم متوازن باشند. مثلاً اگر فقط تجربه داشته باشم ولی تفکر و آموزش را جدی نگرفته باشم، نتیجهی مطلوبی به دست نمیآید.
همانطور که در دعای کنگره میخوانیم: «خداوندا، ما در پی هم روان شدهایم تا بدانیم آنچه را که نمیدانیم، از هستی و نیستی.» یعنی همهی ما، مسافران و همسفران، در این جلسات شرکت میکنیم تا به رهایی، درمان، آرامش و تعادل برسیم.
اعتیاد محصول جهل و نادانی انسان است. باید چشمها را شست و به مقولهی اعتیاد، نگاهی نو داشت.
برای جنگیدن با غول بیشاخودم اعتیاد، که قدرت شیطان در صور پنهان آن نهفته است، باید سلاح داشت؛ و آن سلاح، چیزی نیست جز دانایی. حضرت علی (ع) میفرمایند: «کسی که دو روزش مثل هم باشد و به داناییاش اضافه نکند، زیان کرده است.»
در پایان، سخنانم را با اشاره به لژیون سردار به اتمام میرسانم: اگر من دانایی مؤثر را در کنگره یاد گرفته باشم، به این نتیجه میرسم که شخصی در کنگره برای من دانهای کاشت و چراغی روشن کرد تا من به درمان برسم. اکنون نوبت من است که آن دانه را برای آیندگان بکارم.
تایپ: مسافر افسانه، لژیون هفتم، نمایندگی ارکیده کرمان
ویرایش: مسافر فرزانه، لژیون چهارم، نمایندگی ارکیده کرمان
بازبینی و ارسال: راهنما همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
47