English Version
This Site Is Available In English

زمانی که مصرف‌کننده بودم، فرماندهی جسم من در اختیار نیروهای منفی و افیونی بود. (نمایندگی میخک مشهد)

زمانی که مصرف‌کننده بودم، فرماندهی جسم من در اختیار نیروهای منفی و افیونی بود. (نمایندگی میخک مشهد)

دومین جلسه از دوره نوزدهم سری کارگاه‌های آموزشی_ خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی میخک مشهد، با استادی راهنما مسافر فاطمه، نگهبانی مسافر فاطمه و دبیری مسافر سمیرا، با دستور جلسه‌ «از فرمان‌برداری تا فرماندهی»، روز شنبه ۸ شهریورماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، فاطمه هستم یک مسافر.

دستور جلسه امروز «از فرمان‌برداری تا فرماندهی» است و در ادامه، جشن یک سال رهایی خانم مهناز را نیز در کنار هم برگزار خواهیم کرد.

ابتدا حضور اسیستانت محترم OT و فالوآپ، خانم مینا را به همراه خانم اکرم، در نمایندگی میخک خیر مقدم عرض می‌کنم و خوشحالم که امروز در جمع ما حضور دارند.

همه ما انسان‌ها فرماندهی را دوست داریم و لذت می‌بریم که افرادی تحت فرمان ما باشند؛ اما برای رسیدن به این مرحله، باید فرمان‌بردار خوبی باشیم. سپس باید ببینیم که آیا می‌توانیم دانایی‌مان را به دانایی مؤثر تبدیل کنیم؟ برای این کار، نیاز به آموزش داریم و باید بررسی کنیم که آیا توانایی انتقال این آموزش‌ها به دیگران را داریم یا خیر.

در گذشته، زمانی که مصرف‌کننده بودم، فرماندهی جسم من در اختیار نیروهای منفی و افیونی بود؛ اما بعد از درمان، تا حدودی موفق شدم فرماندهی جسم و روان را در اختیار بگیرم.

شاید بپرسید چگونه؟ با رعایت قوانین. یعنی سی‌دی‌هایم را به‌موقع گوش کنم و بنویسم؛ دارویم را سر وقت مصرف کنم؛ پایین آمدن پله‌ها را جدی بگیرم؛ به هر بهانه‌ای از برنامه خارج نشوم؛ شرکت در کارگاه و لژیون را در اولویت امورم قرار دهم.

اگر دخانیات مصرف می‌کنم، حتماً در لژیون ویلیام شرکت کنم و به این باور برسم که مصرف سیگار من را به نقطه صفر خواهد رساند و سفر درمانی‌ام با داروی OT را دچار مشکل خواهد کرد و نتیجه‌ای معکوس خواهد داشت. همچنین داشتن اضافه‌وزن، باعث بروز بیماری‌های زیادی می‌شود و در مسیر درمان با سختی‌های زیادی مواجه خواهم شد، و حتی ممکن است از خدمت در کنگره محروم شوم.

من بارها دیده‌ام که شاید نیم ساعت از شروع کارگاه گذشته باشد، اما برخی تازه وارد شعبه می‌شوند. اصلاً برایشان مهم نیست. حتی افرادی را می‌شناسم که چندین ماه از سفرشان گذشته، ولی حتی یک‌بار هم در کارگاه و لژیون مشارکت نکرده‌اند.

این یعنی من به آن فرمان‌برداری نرسیده‌ام و آن را درک نکرده‌ام. من به کنگره نمی‌آیم که فقط وقتم را پر کنم و مواد مصرف نکنم؛ بلکه حضور پیدا می‌کنم تا با آموزش به این دیدگاه برسم که نباید برگشت کنم.

باید به نقطه‌ای از تفکر و حرکت در مسیر دانایی برسم تا بتوانم این راهکارها را کاربردی کرده و از فرمان‌برداری به فرماندهی برسم.

من قبل از آموزش دیدن، نمی‌توانم دست کسی را بگیرم، زیرا دانایی و آگاهی آن کار را ندارم و هنوز فرمان‌برداری را نیاموخته‌ام. پس چگونه می‌توانم فرماندهی لایق باشم؟

صحبت‌های استاد در مورد جشن یک سال رهایی مسافر مهناز:

ابتدا این جشن را خدمت جناب مهندس تبریک عرض می‌کنم و از ایشان بابت فراهم نمودن این بستر، سپاسگزارم.

من که اکنون به‌عنوان یک راهنما در این جایگاه قرار دارم، روزی در تاریک‌ترین نقطه بودم. تاریکی‌ای که تنها خودم از اعماق آن آگاه بودم. وارد کنگره شدم و با اطاعت و فرمان‌برداری، اکنون در این جایگاه قرار گرفته‌ام.

تمام افرادی که امروز در اینجا مشغول خدمت هستند، روزی سفر اولی بوده‌اند و با فرمان‌برداری از راهنما، مرزبان و ایجنت، امروز خدمت‌گزار شده‌اند و باعث شده‌اند که درب شعبه باز باشد تا عزیزان مصرف‌کننده بیایند و به حال خوش برسند.

دستور جلسه امروز به‌نوعی با خانم مهناز نیز تطابق دارد. ایشان در طول سفر، فرمان‌بردار بودند و امیدوارم پرقدرت‌تر از گذشته در این مسیر گام بردارند و به یک فرمانده لایق تبدیل شوند و بتوانند عده‌ای دیگر را از تاریکی نجات دهند.

من همیشه گفته‌ام: سفر اول سختی‌های خاص خود را دارد، اما در ادامه، شیرینی‌های آن برای همیشه باقی خواهد ماند.

اعلام سفر:

نام راهنما: مسافر فاطمه_ مدت تخریب: ۱۵ سال_ آخرین آنتی‌ایکس_ مصرفی: تریاک کشیدنی_ مدت سفر: ۱۱ ماه و ۸ روز_ متد درمان: DST_ داروی درمان: OT_ مدت رهایی: یک سال و ۳ ماه_ ورزش: ایروبیک

خواسته‌ها:

خواسته اول: در دل بیان شد.
خواسته دوم: امیدوارم هیچ مصرف‌کننده‌ای ناامید و پشت درب کنگره نماند.

صحبت‌های مسافر مهناز:

سلام دوستان، مهناز هستم یک مسافر.

از لطف همه شما عزیزان سپاسگزارم که این‌قدر به من انرژی دادید. امیدوارم شما هم بتوانید این لحظه زیبا را تجربه کنید.

من با ۱۵ سال تخریب وارد کنگره شدم و پیش از آن، هیچ راهی را برای ترک امتحان نکرده بودم. خودم را معتاد نمی‌دانستم، چون می‌گفتم هفته‌ای یک‌بار یا ماهی یک‌بار، یا مصرف در دورهمی‌ها که اعتیاد نیست!

تا اینکه روزی راهنمایم گفتند: "۲۰ سال تخریب." گفتم: مگر شما چند سال دارید که می‌گویید ۲۰ سال؟ ایشان گفتند: «اولین دود یعنی شروع تخریب». و من آنجا متوجه شدم که سال‌هاست درگیر اعتیاد بوده‌ام؛ چون حتی در مسافرت هم مجبور به مصرف قرص B2 بودم، و این یعنی من معتاد بودم، اما خودم خبر نداشتم.

در اینجا دیدم مادرانی را که باردار بودند و سفر می‌کردند و فرزندشان از دوران جنینی با آن‌ها هم‌سفر بود. من در اینجا حس خوبی دارم و حاضر نیستم این حس را با هیچ چیزی در دنیا عوض کنم.

دوستانم می‌گویند: چرا با ما ارتباطت را قطع کردی؟ قول می‌دهیم جلوی تو مصرف نکنیم. اما برای من دیگر کشیدن آن‌ها حتی در حضور من، موضوع مهمی نیست. بلکه از جنبه‌های دیگر نمی‌توانم کنارشان باشم، چون فکر می‌کنم اختلاف در تفکر و مسیر داریم.

این از معجزه‌های کنگره است که حتی افرادی که سر راه ما قرار می‌گیرند، با ما هم‌فاز هستند؛ زیرا تفکرمان تغییر کرده است.

راهنمای عزیزم، خانم فاطمه، در مورد من بسیار صبوری کردند و من نیز سعی کردم که غیبت نکنم؛ البته دو مورد خاص بود که بیمار بودم. تلاش می‌کردم فرمان‌بردار باشم، زیرا خودم شهد شیرینش را می‌چشیدم.

از جناب مهندس و استاد امین تشکر می‌کنم. من با گوش کردن به سی‌دی‌ها آرامش می‌گیرم. سی‌دی گوش‌دادن کمک بزرگی در تربیت فرزندانم برایم داشته است.

در پایان، از ایجنت، مرزبانان و خدمت‌گزارانی که باعث شدند من امروز این جایگاه و حال خوش را تجربه کنم، سپاسگزارم. امیدوارم همه مسافران عزیز با قدرت حرکت کنند، به رهایی برسند و خدمت بگیرند، تا چراغ کنگره همیشه روشن بماند و عزیزان مصرف‌کننده پشت درهای بسته نمانند و بتوانند از این امکانات استفاده کنند تا روزی آن‌ها نیز به درمان و تعادل برسند.

تایپ: مسافر مهناز – لژیون سوم نمایندگی میخک مشهد
ویرایش: مسافر زهره – لژیون دوم نمایندگی میخک مشهد
بازبینی و ارسال: راهنما همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .