English Version
This Site Is Available In English

به‌طور ذاتی یکی از خواست‌های درونی انسان، فرماندهی است

به‌طور ذاتی یکی از خواست‌های درونی انسان، فرماندهی است

هفتمین جلسه از دوره هشتاد و نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی شادآباد، با استادی راهنمای محترم مسافر روح الله، نگهبانیِ مسافر محمد و دبیری مسافر حسین، با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» شنبه ۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.



خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان روح‌الله هستم مسافر. از ایجنت محترم و گروه مرزبانی سپاسگزارم که فرصت دادند من در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. قطعاً تمامی دستور جلسات هفتگی ارتباط معناداری با همدیگر دارند. در طی دو هفته قبل در خصوص فرماندهی عقل؛ دانایی و دانایی مؤثر صحبت شد. دستور جلسه امروز (از فرمانبرداری تا فرماندهی) که مطرح می‌شود من باید از خودم سؤال کنم فرماندهی چه مفهومی دارد؟ فرماندهی می‌تواند مراحل مختلفی داشته باشد، اما برداشت من این است که در اینجا منظور از فرماندهی یعنی انسان در جایگاهی قرار بگیرد که اختیار صدور و اجرای فرمان‌ها چه در صور پنهان و چه در صور آشکار را داشته باشد. یعنی من از خودم سؤال بپرسم که من در دوران بیماری اعتیاد و مصرف مواد مخدر، آیا فرمانی که از عقل صادر می‌شود اجرا می‌گردد؟ آیا من هر زمان که می‌خواهم می‌توانم بخوابم؟ کیفیت خواب من چگونه است؟ آیا می‌توانم مسافرت بروم؟ می‌توانم آنچه را که دوست دارم بخورم؟ آیا سیستم گوارش من در اختیار خودم هست؟ آیا می‌توانم به خانواده و دوستانم آنطور که شایسته است محبت کنم و عشق بورزم؟ آیا فرمان‌ها واقعاً اجرا می‌شوند؟ با این سؤال‌ها ما به اهمیت این دستور جلسه پی خواهیم برد. موضوع فرماندهی برای من روح‌الله که در عمق تاریکی به سر می‌بردم و در جهالت و نادانی قدم برمی‌داشتم به یک حقه برای من مبدل شد یعنی من برای آنکه بتوانم توانایی خودم را افزایش بدهم و به فرمان‌های بیشتری برسم، به مصرف مواد روی آوردم. البته این امر می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد اما آنچه به‌شخصه برای من روی داد این بود که من با مصرف مواد اعتماد به نفس بالایی به دست آوردم، بهتر قادر بودم احساسات خودم را بیان کنم، قدرت جسمانی بیشتری به دست آوردم (مثلاً در بازی فوتبال توان دویدن بیشتری داشتم)، یعنی به‌نوعی باعث شده بود دایره توانمندی من افزایش پیدا کند. این امر برای من مصادف بود با فرماندهی بیشتر چون به‌طور ذاتی یکی از خواست‌های درونی انسان، فرماندهی است. بچه کوچکی که شروع به راه رفتن می‌کند، شور و شعفی که در او شکل می‌گیرد به این دلیل است که احساس می‌کند فرماندهی جسم خود را در اختیار گرفته است. وقتی صحبت می‌کند، ادا درمی‌آورد، بازیگوشی می‌کند، همه نشان از آن دارند که این کودک نوپا به یک نوع فرماندهی رسیده است.
من پس از آنکه مصرف مواد را ادامه دادم، در تاریکی فرو رفتم و اجبار به مصرف شدم؛ دیگر آن فرماندهی روز اول دیگر برای من وجود نداشت. من که با چند دود به حالت اشباع می‌رسیدم به‌جایی رسیدم که مصرفم به یک گرم، سه گرم و سپس هروئین و سورچه رسید. شاید اگر روز اول هروئین در جیبم می‌گذاشتم از ترس به رعشه می‌افتادم، اما چه می‌شود که یک مصرف‌کننده تریاک به مواد سنگین‌تر روی می‌آورد؟ درواقع او تلاش می‌کند و به هر دری می‌زند تا فرماندهی خود را مجدداً به دست آورد.
اما رابطه فرماندهی با فرمان‌برداری چیست؟ وقتی‌که من می‌پذیرم در تاریکی فرو رفته‌ام، به مرز بیچارگی و حس بازندگی رسیده‌ام و قدم به کنگره می‌گذارم و یک راهنما و استادی را به‌عنوان مربی خود برمی‌گزینم؛ باید فرمانبردار باشم به‌نوعی که در آن اطاعت وجود داشته باشد. این اطاعت از جنس تبدیل‌شدن افکار به اعمال است، از جنس دانایی مؤثر است چون راهنما قطعاً به دانایی مؤثر رسیده است که توانسته درمان شود، به رهایی برسد و توفیق خدمتگزاری در کسوت راهنمایی را به او محول کرده‌اند. پس در اینجا اطاعت از راهنما یعنی همان فرمانبرداری.
فرمانبرداری باید عبودی باشد. نقل است که سلطان محمود و وزرای او در حال گشت و گذار بودند که کاروانی را دیدند. سلطان به یکی از وزرا گفت که ببین بار آن کاروان چیست؟ به عیاض هم همین دستور را داد. وقتی آن دو برگشتند وزیر گفت بار آنها حریر است، عیاض گفت بار آنها حریر است، از چین می‌آیند، قرار است ۱۰ روز در شهر ما بمانند و سپس به سمت فلان شهر حرکت کنند. کیفیت اجرای فرمان را در این مثال مشاهده می‌کنید؟ رهجویی که وارد کنگره می‌شود هم همینطور است. برخی افراد پس از گذشت مدت کوتاهی که از ورودشان به کنگره می‌گذرد و با قوانین و حرمت‌ها آشنا می‌شوند، عمیقاً درگیر در فرمانی می‌شوند که برای آنها صادر شده است. رهجوی دیگری ممکن است پس از گذشت پنج یا شش ماه آنقدر سطحی به فرمان‌ها نگاه کند که هنوز نیاز باشد به او تذکر داده شود که سی‌دی بنویس، به‌موقع بیا و غیره. شخصی که اینقدر سطحی‌نگرانه به این فرامین نگاه کند قطعاً به رهایی و حال خوش نخواهد رسید. شخصی به رهایی می‌رسد که به دانایی مؤثر دست پیدا کند و دانایی مؤثر از فرمانبرداری حاصل می‌شود.
قسمت دوم دستور جلسه امروز تولد یک سالگی آقا رحمان و همسفر محترمشان است. به ایشان تبریک می‌گویم و امیدوارم که این رهایی برای آنها مستدام باشد و به کسوت راهنمایی برسند. رحمان عزیز هم از قاعده فرمانبرداری مستثنی نیست. رحمان در سال ۹۴ از شعبه سعادت آباد قدیم یا شمس فعلی با کنگره آشنا شد. شش ماه سفر کرده بود اما از آنجایی که فرمانبردار نبوده است از راه خارج شد. مجدداً در سال ۱۴۰۰ در خدمت آقای میرزایی مشغول به سفر می‌شوند و سپس به شهر رشت انتقالی می‌گیرند و آنجا رها می‌شوند، ولی چون به دانایی مؤثر نرسیده بود دوباره برگشت می‌خورند و برای بار سوم مجدداً خدمت آقای میرزایی رسیدند ولی این بار به‌خوبی سفر خود را انجام می‌دهند، به خدمت مشغول می‌شوند و تبدیل به یکی از خدمتگزاران درجه یک کنگره می‌شود و در حال حاضر مبسر کلینیک هستند. خوب به خاطر دارم که در این سفر اخیر همیشه مرتب بودند، همواره در جلسات به‌طور مرتب حضور پیدا کردند و همه این‌ها حاکی از سفر خوب ایشان بود. البته باید این نکته را ذکر کنم که خداوند، رحمان را خیلی دوست داشته که سه بار فرصت سفر را به او عطا کرده است. این موضوع پیامی برای رحمان دارد که قطعاً او مأموریت و رسالت ویژه‌ای دارد که باید آن را به انجام برساند. درواقع او باید به کسی تبدیل شود که می‌تواند به همنوعان خود خدمت کند. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید، ممنونم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:

سلام دوستان فهیمه هستم یک همسفر.خداوند را شاکر و سپاسگزارم که برای اولین بار این فرصت به من داده شد تا در این جایگاه ارزشمند قرار بگیرم. عرض تبریک و خدا قوت دارم خدمت راهنمای محترم آقای انوری و خانم نوشین و خانم مرضیه که این عزیزان نقش اصلی را در خلق این تولد داشته‌اند، انشاالله بازتاب خدمتشان در زندگی آنها جاری و ساری باشد، در ادامه به مسافر آقا رحمان و خانم خدیجه عزیز تبریک می‌گویم واقعا جای شکرگزاری دارد که یک خانواده دیگر به واسطه کنگره ۶۰ در مسیر خوشبختی قرار گرفته است. خانم خدیجه حدود دو ماه است که بعد از تجلیل راهنمایشان وارد لژیون من شدند، بسیار زلال و بی‌ریا هستند و وجودشان پر از انرژی و برکت می‌باشد. ایشان بسیار فعال و فرمانبردار هستند که الان در کنار مسافرش قرار دارد نه در مقابل او، ما در شروع سفر از ناچاری و درماندگی شروع به فرمانبرداری می‌کنیم ولی در ادامه راه با رشد دانایی متوجه می‌شویم که فرمانبرداری در کنگره ۶۰ نشانه شجاعت است و این قدرت را به من می‌دهد که بر نفس خودم غلبه کنم و انتخاب‌های درست داشته باشم. فرمانبرداری از راهنما یا کسی که به او اعتماد می‌کنم مرا در مسیر یاری خواهد کرد، این ها برای این است که یک ندای درونی که همان صدای روح من است به واسطه در گیر بودن با تاریکی‌های اعتیاد خاموش شده بود، آن را تقویت کنم تا آن بتواند من را به طرف صراط مستقیم هدایت کند. با فرمانبرداری من به عنوان یک همسفر، زمانی که مسافرم ناامید می‌شود می توانم امیدوارتر قدم بردارم و اگر مسافرم نقض فرمان می‌کند من بیشتر فرمانبرداری کنم و آن را به حد اعلا برسانم و با صبر و گذشت کافی بال پروازش باشم و این مسیر را ادامه دهم، تا تبدیل رقم بخورد و من فرمانده نفس خود باشم نه اینکه روی دیگران تسلط پیدا کنم و بخواهم آنها را تغییر دهم بلکه بتوانم بحران‌های زندگیم را درست مدیریت کنم تا همیشه در طوفان‌ها آرام و قوی باشم. در آخر باز هم به این خانواده تبریک می‌گویم و بهترین‌ها را برایشان آرزومندم. از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما ممنون و سپاسگزارم.

 

سخنان مسافر رحمان

سلام دوستان رحمان هستم یک مسافر. اول از همه خدای خودم را شاکر هستم که این رهایی شامل حال من هم شد البته همانطور که استاد عزیز فرمودند با فراز و فرود خیلی زیاد. از این بابت خیلی خرسندم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را برای ما فراهم کردند تا ما به درمان و حال خوش برسیم. از آقای میرزایی راهنمای سفر اولم که خیلی برای من زحمت کشیدند سپاسگزارم. خیلی به من لطف کردند و من از ایشان آموزش‌های زیادی گرفتم. از ایجنت محترمو گروه مرزبانی هم تشکر می‌کنم.
از راهنمای محترم همسفرم خانم فهیمه و همچنیناز خانم مرضیه و نوشین تشکر می‌کنم. از همسفرم تشکر می‌کنم که به من خیلی کمک و یاری رساند. از کلیه عزیزانی که در این راه همراه و همیار من بودند صمیمانه سپاسگزارم. آقای انوری تا حدود زیادی به گذشته من اشاره کردند. واقعاً خیلی سختی و زحمت کشیدم تا به اینجا برسم. همان دو دفعه قبل که سفر کردم هم نسبتاً رهجوی منظمی بودم. به هرحال گویا اذن و اجازه رهایی برای من صادر نشده بود. چیزهای زیادی در کنگره یاد گرفتم. آموختم که حتماً باید فرمانبردار باشی تا فرمانده خوبی باشی. دفعه قبل که به رهایی رسیدم فرمانبردار خوبی نبودم، به حرف راهنمایم گوش ندادم و انتقالی گرفتم. هرقدر راهنما گفت نرو من گوش نکردم و نتیجه‌اش هم این شد که برگشت کردم. سی‌دی‌های من موقع رهایی تکمیل نبودند و آقای مهندس به من دستور قطع مصرف دادند تا سی‌دی‌هایم را تکمیل کنم و برای رهایی خدمت ایشان بروم ولی این کار را نکردم و برگشت کردم. کاملاً ایمان دارم فقط و فقط باید گوش به فرمان باشم وگرنه به مقصد نمی‌رسم. اگر هم برسم نصف نیمه است و یک جایی کارم گیر پیدا خواهد کرد.کنگره جایی نیست که بخوای زیر و رو بکشی باید صاف و صادق باشی؛ اول با خودت و دوم با راهنمایت صادق باشی. من باید گوش به فرمان راهنما و قوانین کنگره باشم و خودم را با آنها وفق دهم.

راهنما از زندگی، از زن و بچه، از وقتش می‌زند و رایگان به من خدمت می‌کند. راهنماها فرشتگان نجات هستند و من دست تک تک راهنماهای کنگره ۶۰ را با افتخار می‌بوسم و در مقابل آنها سر تعظیم فرود می‌آورم. سفر اخیری که داشتم به راهنما فقط و فقط چشم گفتم و حرفهای او را اجرا کردم تا به درمان رسیدم. به خاطر این عمل عظیم واقعا سپاسگزارم که خداوند اجازه داد اعتیاد را در همین بعد از زندگی درمان کنم. از تک تک شما عزیزان که در جشن ما شرکت نمودید سپاسگزارم.


 

خلاصه سخنان همسفر
سلام دوستان خدیجه هستم یک همسفر. خیلی خوشحال هستم که در این جایگاه حضور دارم و این جایگاه رو تجربه می‌کنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم. من خیلی به کنگره باور نداشتم و به خاطر همین مدت کوتاهی است که وارد کنگره شدم. من قبل از اینکه وارد کنگره بشوم فکر می‌کردم که خیلی صبور هستم ولی بعد از اینکه وارد کنگره شدم فهمیدم که اصلاً صبر ندارم. از مسافرم خیلی تشکر می‌کنم برای اینکه به این جایگاه برسد خیلی تلاش کرد، خیلی جنگید، با اینکه سفرش طولانی شد و دو بار برگشت خورد ولی همیشه وقتی که در کنگره حضور داشت فرمانبردار خوبی بود، من از کنگره خیلی تشکر می‌کنم و سپاسگزارم که به من آرامش بخشید، به من صبر کردن را یاد داد. امیدوارم که این جایگاه رو همه شما عزیزان تجربه کنید. ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

رهایی های هفته

 

 

نفرات برتر آزمون داخلی

تایپ و ویراستاری: خدمتگزاران سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .