English Version
This Site Is Available In English

ارزشِ دانستن به عمل کردن است

ارزشِ دانستن به عمل کردن است

قبل و بعد از آمدنم به کنگره‌‌۶۰، همسفری بودم که قدم در مسیری گذاشتم و زندگی‌ام را به ۲ نیمه پیش از روشنایی و پس از آن تقسیم نمودم.

روزگاری، دانایی را در انبوهی از کاغذ‌ها جست‌وجو می‌کردم، در قاب‌های طلایی مدارک‌ تحصیلی و گمان می‌بردم که هر چه این قاب‌ها بلند‌تر باشد، آدمی بر بلندای زندگی نیز خواهد ایستاد. برای همین در جاده‌های پر پیچ‌‌وخم زندگی تا دلتان بخواهد دویدم و خسته شدم؛ اما هرچه بیشتر می‌دویدم، مقصدم دور‌تر می‌شد و تنها توشه‌ام، خستگی و نتیجه‌ای وارونه بود؛ ولی غرور کور من (منیت)، اجازه اعتراف به ناتوانی را به من نمی‌داد، گویی در چاهی عمیق افتاده و خودم حفار آن بودم.

تا این‌که سیاهی اعتیاد؛ چون طوفانی سهمگین، بر پیکره زندگی‌ام کوبید، آخرین ذره‌های امید را از جانم ربود، دست از تلاش برداشتم، تسلیم شده بودم و نا‌امیدی هم‌خانه همیشگی من شده بود؛ اما گاهی یک شعاع نور، از یک روزنه کوچک می‌تابد و همه چیز را دگرگون می‌کند. برای من، آن نور، مسافرم بود که برای درمان خود راهی کنگره۶۰ شد. او که خودش به روشنی رسید، چراغ راه من شد؛ پس از او نیز قدم به این سرزمین دانایی گذاشتم. این‌جا بود که فهمیدم گوهر واقعی، آگاهی است، نه انباشته معلومات. دانایی که ۳ پایه استوار دارد: تفکر، تجربه و آموزش، مثلثی که اگر ۱ ضلعش ناقص باشد، بنای زندگی لنگ می‌زند.

در این لحظه باور دارم که همه چیز از آموزش آغاز می‌شود. کنگره برای من، بر‌ترین دانشگاه جهان است، دانشگاهی که در آن درس زندگی می‌آموزم؛ تعلیم چگونه دیدن، اندیشیدن و زیستن. این‌جا یاد گرفتم که سواد واقعی، فروتنی است و منیت، تنها سدی است در برابر جریان زلال آموختن. دریافتم که می‌توان از تجربه رهروان راه، چراغی برای راه خود ساخت. آموختم که پیش از هر حرکت باید ایستاد و تفکر کرد سپس با بینش گام برداشت، در همین هنگام دانایی موثر متولد می‌شود.

امروز می‌دانم که دانایی واقعی، آن نیست که انباشته‌ کنی؛ بلکه آن است که به کار بندی و ارزش دانستن به عمل کردن است. در تشخیص درست از نادرست، انتخاب مسیر ارزش‌ها، به جای غلتیدن در ورطه منیت، ناامیدی و ترس که ۳ ضلع مثلث جهالت هستند.

حضور در کارگاه‌های کنگره۶۰، شنیدن سخنان ناب آقای مهندس حسین دژاکام از دل سی‌دی‌ها، دریافت آموزش‌های صبورانه و عاشقانه استاد گرانقدرم خانم نجمه، نه تنها نگرش من بلکه جهان‌بینی را دگرگون کرد. آن عینک تیره بد‌بینی را از چشمانم برداشت و به من یاد داد که چگونه به جهان با نگاهی نو و پر از امید بنگرم.

در کنگره آموختم که هدف نهایی این آموزش‌ها، رسیدن به تعادل است تا در سایه‌‌سار آن، حال خوش را تجربه کنم. بزرگ‌ترین درس را نیز اینجا فرا گرفتم: که در این جهان هیچ‌کس دشمن من نیست؛ حتی آنان که چالش می‌‌آفرینند، معلم من هستند تا درس‌های بزرگ زندگی را بیاموزم.

خدا را بی‌نهایت شاکرم که این توفیق را به من داد تا در پناه این خانه امن قرار بگیرم. امروز تنها خواسته‌ام از ایزد، این فرصت ناب است: که بتوانم خدمتگزار کوچکی برای این جمع باشم و آن‌چه که دریافتم به دیگران نیز هدیه کنم.

نویسنده: همسفر لیلا رهجو راهنما همسفر نجمه (لژیون پنجم)
رابط‌خبری: همسفر طاهره رهجو راهنما همسفر نجمه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر نصیبه رهجو راهنما همسفر شهلا (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر محدثه رهجو راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی امیر اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .