مثلث حس تمام هستی را به هم وصل میکند، یک ضلع مثلث نور، یک ضلع صوت و ضلع دیگر آن حس است. حس یک گیرنده است و اگر چیزی در هستی بخواهد حیات داشته باشد، باید دارای این گیرنده باشد. پنج حس اصلی ما شامل بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه و چشایی هستند. ما و همه موجودات هستی این پنج حس را داریم. مثلاً شکوفه دادن یا برگریزان درختان به این دلیل است که درخت، هوا را حس میکند. حیوانات نیز برای اینکه زندگی کنند باید بتوانند دریافت داشته باشند. اگر ما حس بویایی نداشتیم، از کجا میتوانستیم بفهمیم غذا سالم، یا ناسالم است؟ خوراکیهای تلخ مثل قهوه برای بدن و برای سیستم گوارش ضرر و زیان بسیار بالایی دارد و اعتیادآور است. حس؛ یعنی دریافت اگر حس نباشد، دریافتی هم وجود ندارد.
نور مسئلهای بسیار مهم است. اگر چشممان را ببندیم، نوری وجود ندارد و نمیتوانیم چیزی را ببینیم. نور و صوت میتوانند مخرب یا مفید باشند. تمیز لباس پوشیدن نقش مهمی دارد، اینکه ما افراد را چگونه میبینیم. ما از طریق حس بینایی و شنوایی، طرف مقابل را دریافت و بیان میکنیم. نحوه برخورد ما با دیگران بسیار مهم است. احساساتی که افراد نسبت به ما دارند، از طریق بینایی و از طریق بیان است. زیبایی صورت به تنهایی ملاک نیست، وقتی ما مرتب و آراسته نباشیم، نمیتوانیم حس خوبی در دیگران ایجاد کنیم. گاهی نیز تصورات واهی و خیالی داریم؛ تصورات شکاکانه و بدبینانه، و یا این که طرف مقابل ما حسود هست یا نه، همه این موارد در حس نقش مؤثری دارند. پس دریافت بستگی به حواس ما، برداشت، تخیل و تفکر ما دارد. حسهای پنهان؛ یعنی آنچه هنگام خواب فعال هستند و آن دسته از حواسی که بعد از مرگ کلید میخورند و روشن میشوند؛ باید به مقوله حس بسیار بها داد.
بسیاری از مطالب هنوز راهشان بسته است. در علم پزشکی معتقدند وقتی تومور جایی را درگیر کند، باید کل آن قسمت برداشته شود وگرنه مجدد پخش میشود؛ در حالی که این درست نیست، آنچه موجب به وجود آمدن تومور شده، مهمتر است. اعتیاد هم قرنها راهی برای درمان نداشت. پس علمی ارزشمند است که بتواند جواب همه سؤالات را بهصورت صحیح و منطقی بدهد. اگر از ما بپرسند، برای همه پرسشها پاسخی داریم. مثلاً میپرسند: درماناعتیاد چقدر طول میکشد؟ میگوییم ده ماه و در تعریف اعتیاد میگوییم: اعتیاد؛ یعنی جایگزینی روان خراب جایگزین روان درست، تفکر خراب جایگزین تفکر سالم، فیزیولوژی خراب جایگزین فیزیولوژی سالم، پس علمی بهتر است که پاسخ همه پرسشها را بدهد. فردی که مصرفکننده است، وقتی تحت فشار قرار میگیرد، میفهمد و درک میکند که حالش خوب نیست؛ اما راهحل نمییابد. ممکن است بیست سال اعتیاد را ترک کرده باشد، اما هنوز میگوید: خدا را شکر امروز هم سالمم و باید خودم را به جلسه برسانم؛ یعنی هنوز هم خمار است. برای انجام هر کار، راههای مختلفی وجود دارد و انتخاب راه بستگی به تفکر و اندیشه ما دارد. گاهی ما میاندیشیم؛ اما اندیشه ما درست نیست.
هر چیزی بهایی دارد؛ عشق و محبت هم بهایی دارند. ما باید همه کارها را روی برنامه و بهصورت ادامهدار انجام دهیم. اگر برای کاهش وزن اقدام کردیم، باید نیم ساعت قبل از غذا سالاد بخوریم و این برنامه را همیشه اجرا کنیم. قطعاً به کاهش وزن خواهیم رسید، نه اینکه یک روز انجام بدهیم و ده روز انجام ندهیم. اگر روی برنامه اقدام کنیم، امکان ندارد نتیجه نگیریم.
در جهان فیزیکی ما، همه کارها دو جهت دارند؛ یک جهت خوب و یک جهت منفی و نامطلوب است. آفت به درختی میزند که ضعیف باشد؛ انسان ضعیف نیز دچار آفت میشود. ما میخواهیم زندگی پارکینگی داشته باشیم، یعنی همیشه همه چیز در جای خودش باشد؛ اما زندگی هرگز اینگونه نمیشود. زندگی به شکل جنگل است؛ یعنی همیشه تغییرات در آن وجود دارد. در تقاطع زندگی، خطر در کمین است. اگر بخواهیم همه چیز ثابت باشد، مرتکب ضدارزشها میشویم.
اگر حس قوی شود، بسیاری از مسائل را قبل از وقوع میتوانیم درک و پیشبینی کنیم. مثل زمانی که پیشبینی کردیم اگر بخواهیم کنگره ادامهدار باشد، نیاز داریم به مکانی مختص خودمان، پس لژیون مالی تشکیل دادیم و همه اینها روی حس پیشبینی، انجام شد و موفقیتآمیز بود. امتحانات زندگی همیشه در جریان است تا آزموده شویم. در زندگی خدمت کردن مقام خیلی مهمی است و خداوند به آسانی اجازه خدمت کردن به بندگانش را نمیدهد. اگر فرصت و موقعیت خدمت به ما داده میشود خیلی مهم است.
احساس از دریافت و ادراک تشکیل شده است. ادراک به وسیله پنج حس به دست میآید. ادراک همان تفکر، تخیل و ذهن ما است. اگر جایی علف یونجه باشد یا گل رز، خودش میگوید من چه هستم، یونجه احساس خودش، و گل رز هم احساس خودش را دارد. به عبارتی، اسانس هر چیزی تعیینکننده صفات آن است. در واقع، ما خودمان تعیینکننده خودمان هستیم.
برداشت من از سیدی احساسات، برای تغییر حسهای منفی؛ باید علمم را افزایش دهم؛ باید در مسیری قدم بگذارم و علمی را بیاموزم که برای همه سوالاتم پاسخ صحیح و منطقی داشته باشد و کنگره چه مسیر زیبایی است، مسیری که حسهای به خواب رفته را بیدار کرد؛ باید خود واقعیمان را بشناسیم، لباس پوشیدنم، نحوه برخوردم با اطرافیان تاثیر مستقیم بر احساسات طرف مقابل دارد بیانگر صفات و شخصیت من است. از طریق حس میتوانیم با همنوع ارتباط برقرار کنیم. اضداد؛ باید باشند زمانی تاریکی معنا و مفهوم میگیرد که نور وجود داشته باشد. حسهای منفی و مثبت برای تکامل ما است. و این من هستم که باید با دانایی، حسهای وجودم را زنده کنم که مرا به یاس و ناامیدی نکشاند. خدمت به خلق بهترین اجری است که خداوند به هر کسی نمیدهد.
رابطخبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
عکس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون پانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
84