English Version
This Site Is Available In English

سلاح درمان اعتیاد دانایی است

سلاح درمان اعتیاد دانایی است

دوازدهمین جلسه از دوره نودم کارگاه‌های آموزش خصوصی کنگره ۶۰، ویژه مسافران آقا نمایندگی شادآباد، با استادی مسافر سعید، نگهبانیِ مسافر معراج و دبیریِ مسافر عباس  با دستور جلسه «دانایی،دانایی‌موثر،سواد» روز دوشنبه 3 شهریور ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان سعید هستم یک مسافرخدا را شکر می‌کنم که یک‌بار دیگر توانستم در این جایگاه باشم تا آموزش بگیرم از شما عزیزان از نگهبان جلسه آقا معراج سپاسگزارم که من را دعوت کردند و استادی و مسئولیت جلسه را به من واگذار کردند.دستور جلسه: دانایی، دانایی مؤثر، سوادابتدا تعریف دانایی را می‌گویم، قدرت تشخیص ماهیت خواسته‌هادانایی مؤثر؛ قدرت به اجرا درآوردن خواسته‌ها، سواد هم که در کنگره برایش تعریف خاصی نداریم.من حرف‌هایم را به این صورت شروع می‌کنم؛ شیشه، شما اگر ۵ کیلوگرم شیشه داشته باشید برای خراب کردن جوان‌های یک منطقه کافی است یعنی به‌قدری قدرت تخریب شیشه بالاست که جوان‌های یک منطقه را با آن می‌توانیم خراب کنیم، حالا یک‌چیزی هست که ۵ کیلو شیشه را کاملاً از بین می‌برد و آن‌یک قطره آب است یعنی اگر شما در یک پک ۵ کیلویی یک قطره آب درون آن بریزید دیگر فردا شیشه ندارید در ادامه جمع‌بندی خواهم کرد صحبت‌هایم را تا متوجه عرایض بنده بشوید حالا همان شیشه را اگر من نیم گرم مصرف کنم بعد از ۱۲ سال رهایی قطعاً نشئه می‌شوم، آیا می‌توانم نشئه نشوم؟ آیا می‌توانم جوری مقاومت کنم در برابر این مواد تا ژ نشوم؟ می‌شود؟

 

امکان ندارد، قطعاً نعشه می‌شوم و شب و تا صبح خوابم نمی‌برد، پس امکان ندارد بتوانم کاری کنم که کسی متوجه نعشه بودن من نشود، بنده سال ۷۶ رسماً مصرف‌کننده تریاک شدم ولی از تریاک متنفر و بیزار بودم تریاک را در دستم می‌گرفتم می‌گفتم من ازت متنفرم، بیزارم تو می‌خواهی زن و بچه من را از من بگیری؟ من امکان ندارد تو را مصرف کنم، بعد می‌خوردمش!
من با کینه، خشم، نفرت می‌خواستم بروم به جنگ کسی که کینه خشم و نفرت ابزار خودش بود، می‌رفتم به جنگش همیشه شکست می‌خوردم.
من می‌خواستم تغییر کنم و از یک مصرف‌کننده تبدیل به یک فرد عادی شوم، می‌خواستم که نکشم و مقاومت می‌کردم مثل همان مصرف کردن شیشه که بعدازآن مقاومت می‌کردم که زن و بچه‌ام متوجه نشوند ولی متوجه می‌شدند چون نعشه می‌شدم، حالا این هم می‌خواستم در برابر مصرف نکردن تریاک با کینه خشم و نفرت ترک کنم و مقاومت کنم تا آن تغییر انجام شود اما این اتفاق نمی‌افتاد، هر بار به مواد برمی‌گشتم و با تخریب بالاتر زیرا از ابزاری استفاده می‌کردم که ابزار خود نیروهای منفی بود و آنها من را شکست می‌دادند و من برمی‌گشتم.
تغییر بدون آموزش امکان‌پذیر نیست زیرا آموزش یکی از اضلاع مثلث دانایی است و دستور جلسه امروز ما دانایی است.
حالا چیزی تعریف کنم این خیلی به دلم می‌نشیند ما بچه که بودیم کارتونی نشان می‌داد که فکر می‌کنم ژاپنی یا کره‌ای بود که در آن‌یک مسابقه‌ای بود و پهلوانان شهر جمع می‌شوند که یک پر را از روی دیوار پرت کنند آن‌طرف، در کنار آن پهلوانان قدرتمند یک جوان ۱۳ ساله هم می‌آید، همه پهلوانان می‌رفتند عقب با تمام قدرت می‌دویدند و پر را با تمام زور پرت می‌کردند بعد پر می‌رفت بالا یکم جلوتر باد برمیگرداند می‌خورد به زمین، نمی‌توانستند این کار را انجام دهند بعد آن نوجوان ۱۳ ساله می‌آید جهت وزش باد را می‌سنجد و رو به جهت وزش باد با یک فوت ساده این پر را فوت می‌کند و از دیوار رد می‌شود یعنی چه‌کار می‌کند که موفق می‌شود در این مسئله؟ فکر می‌کند.
تفکر می‌کند، تفکر ضلع دیگر مثلث دانایی است. پس این شد دومین ضلع آموزش و تفکر یعنی منی که می‌خواستم با کینه نفرت و خشم مواد را ترک کنم و نمی‌توانستم آنها هم می‌خواستند بازور بازو پر را از دیوار رد کنند و نمی‌توانستند.
حالا ما در زندگی برای اینکه تمام‌کارها را بتوانیم انجام دهیم مخصوصاً درمان اعتیاد جدای اینکه باید فوت‌وفن آن را بلد باشیم و جز اینکه باید قدرت بدنی آن را داشته باشیم یک سلاح باید داشته باشیم در زندگی و اسم این سلاح دانایی است، در درمان اعتیاد سلاح ما کینه نیست نفرت نیست خشم نیست که من قسم می‌خورم که دیگر مصرف نکنم یا توبه می‌کنم که دیگر نکشم، من به امام رضا دخیل می‌بندم که دیگر مصرف نکنم به این چیزها نیست امکان ندارد کسی به این صورت ترک کند این سلاح‌ها سلاحی برای درمان اعتیاد نیست؛ سلاح درمان اعتیاد دانایی است، حالا آن یه قطره آب درونِ پک ۵ کیلو شیشه را که گفتم در نظر بگیرید؛ اگر خروارها خروار نیروی منفی داشته باشید خروارها خروار مصرف مواد داشته باشید، یک قطره دانایی در طول زمان حکم همان یک قطره آب در پک شیشه را دارد البته دانایی به‌تنهایی به درد نمی‌خورد،یک قطره  دانایی در برابر یک خروار نیروی منفی از هر نوع آن نه‌فقط مصرف مواد مخدر، ما در کنگره مصرف مواد مخدر را درمان می‌کنیم تا راه پیدا کنیم به کارهای دیگر برسیم، پس یک قطره دانایی کافی است تا با نیروهای منفی مقابله کنیم حالا یک سؤال؛ من نوعی می‌دانم که اعتیاد خانمان‌سوز است و چیز خوبی نیست یعنی دانا هستم در این مقوله کسانی که الآن در حال مصرف مواد مخدر هستند مخصوصاً موادهای صنعتی ‌می‌دانند که درنهایت خانواده خود را از دست می‌دهند اما بازهم مصرف می‌کنند چرا؟ من خودم زمانی که شیشه مصرف می‌کردم به خود می‌گفتم این چیه که داری مصرف می‌کنی بوی نفتالین می‌دهد ولی بازمصرف می‌کردم، حالا اینجا سؤال پیش می‌آید که پس این دانایی به چه دردی می‌خورد؟ زیرا من الآن گفتم یک قطره دانایی در برابر خروارها نیروی منفی، این دانایی که من در این زمینه‌دارم دانستن در حد اطلاعات عمومی است و این دانایی اصلاً به درد من نمی‌خورد و می‌شود گفت این دانستن با ندانستن فرقی ندارد، زمانی که فهمیدی اعتیاد خانمان‌سوز است، سیگار ضرر می‌زند و باعث مرگ می‌شود و آن‌وقت مصرف نکردی آن موقع وارد مرحله جدیدی از دانایی می‌شوی که به آن می‌گویند دانای مؤثر یعنی قدرت به اجرا درآوردن زمانی که ماهیت خواسته را شناختی زمانی که فهمیدی مواد بد است سیگار بد است و مصرف نکردی یعنی تو قدرت به اجرا درآوردن را کسب کرده‌ای به آن می‌گویند دانایی مؤثر، آن موقع می‌توانی در درمان اعتیاد موفق شوی حتی در تمام‌کارها موفق شوی.

در مورد سواد من در لژیون مسئله‌ای را به بچه‌ها گفتم حالا اینجا هم می‌گویم، در جهان این‌طور جاافتاده است که اگر کسی سواد بالایی دارد و علم بالایی دارد حتماً فرد دانایی است اما گاهی با انسان‌هایی روبرو می‌شویم که علم و دانش بالایی دارند اما دانا نیستند گاهی اوقات کارهایی انجام می‌دهند که واقعاً خارج از تعادل است و در حال خرابی این کار را انجام می‌دهند و برعکس ما انسان‌هایی را می‌بینیم که حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارند اما انسان‌های کاملاً دانا و متعادلی هستند.
چند وقت پیش یک آقایی می‌خواست سوار ماشین من شود که در حال سیگار کشیدن بود، کت‌شلواری و خیلی رسمی لباس پوشیده بود و حدود ۷۵ سال سن داشت من بعداً فهمیدم که این آقا پزشک است به او گفتم که امکان دارد سیگار را خاموش‌کنید؟ خاموش کرد و سوار ماشین شد من درراه با او صحبت کردم و از مضرات سیگار گفتم این حرف، حرف را باز کرد و او گفت که من پزشک هستم ولی مصرف‌کننده متادون هستم و می‌گفت متادون خیلی خوب است، اما من باتجربه خودم می‌گویم بدترین ماده روی زمین متادون است من می‌گویم بدتر از متادون نیست به‌نوعی برای درمانش، اصلاً نمی‌دانید چی کار می‌کرد سیگار از شیشه پرت می‌کرد بیرون و... پس این از انسان باسوادش،
یک‌بار هم یک آقای حدوداً ۷۵ ساله را سوار کردم که اتفاقاً تبعه بود اهل افغانستان و سواد نداشت، اما هفت‌تا پسر داشت هر هفت پسر او قاری قرآن بودند و فوق تخصص جراحی بودند بی‌نهایت انسان متعادل و موجب بودند وقتی داشت از ماشین پیاده می‌شد به او گفتم از هم‌نشینی با شما بسیار لذت بردم، البته این آدم بااینکه سواد نداشت تاجر خشکبار در آلمان بود.
در انتهای صحبت‌هایم به قول استاد سردار میگویم که میزان دانایی به سواد نیست تمدن نیست مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست بلکه بایستی انسانی زیست.
از این‌که به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما عزیزان ممنونم.

تایپ ویراستاری:خدمت گزاران سایت
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .