همسفر سمیه از لژیون پنجم نمایندگی رودکی در برداشت از سیدی «دانایی و دانایی موثر» چنین نوشت:
در سیدی دانایی و دانایی موثر و سواد یاد گرفتم که هر شخصی که وارد کنگره میشود برای مسئله اعتیاد از نظر تحصیلات چه در سطح بالا باشد چه بی سواد، همه در یک رده هستیم و آمدهایم که تفکر و دانایی خود را در زمینه اعتیاد بالا ببریم و خودمان را بهتر بشناسیم و ساختار درونی خود را بهتر کنیم و موفق باشیم. کسانی بودند که در جایگاه دکتر و مهندس؛ ولی راه را اشتباه رفتند و به دام اعتیاد افتادند و نتوانستند در مراحل درمان خود موفق باشند و یا برعکس در کتاب ۶۰ درجه زیر صفر دانایی را این چنین بیان میکند که (دانایی به سواد نیست به تمدن نیست ) این شعر سعدی که میفرماید: (تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست است نشان آدمیت) وضعیت ظاهری، لباس پوشیدن خوب و مهم است؛ ولی نشانه دانایی نیست، درست است که لباس یک ارزش است و همه آراسته بودن را دوست دارند، خود خدا هم خوش پوش بودن و معطر بودن را هم دوست دارد، انسان زیبایی و صداقت و یک رنگی را دوست دارد خداوند هم دوست دارد. انسان فقر، دروغ و نفرت را دوست ندارد، خداوند هم دوست ندارد. انسان نباید فخر و دروغ و نفرت را در خودش پرورش بدهد؛ باید انسانی باشد که به دانایی رسیده باشد که منیت، دروغ و نفرت را از خودش دور کند، انسان زمانی که به این دانایی در وجود خودش چه در صور پنهان و چه در صور آشکار خود رسیده باشد هیچ وقت این کارها را انجام نمیدهد که خودش را بالاتر از همه ببیند و فخر بفروشد، هر چه انسان داناییش بیشتر باشد سکوت بیشتری میکند (مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید) این هم یک نمونه بارز انسان دانا است که اگر بخواهد حرفی بزند از رفتار و اعمالش معلوم میشود، نه اینکه بخواهد داد و بیداد یا همیشه خودش را در بهترین و بالاترین مقام ببیند و به دیگران تحمیل کند. سواد همیشه این نیست که انسان همه چیز را میفهمد یا بی سواد هیچ چیزی نمیفهمد، سواد را باید به آن عمل کرد با آموزش صحیح و در راه صحیح. خداوند انسان را آفرید که آموزشپذیر باشد وگرنه الاغ که تعریفی از دانایی ندارد و در خلقت آن گنجانده نشده که آموزش بگیرد، هرچقدر هم به او آموزش بدهیم یاد نمیگیرد. در مسیر رسیدن به دانایی اول باید به آن برسیم بعد آرام آرام به دانایی موثر تبدیل بشود و زمانی ارزش پیدا میکند که به آن عمل کنیم؛ اگر به باورها و ارزشها عمل نکنیم هیچ ارزشی ندارد و فرقی بین دانستن و ندانستن نیست، انتخاب کردن راه که چه راهی را انتخاب کنیم سطح دانایی ما است؛ اگر مثلث دانایی ما با هم برابر نباشد یا کوچک و بزرگ باشد به دانایی و دانایی موثر نمیرسیم، مثلث دانایی عبارت است از تجربه، تفکر، آموزش؛ اگر یکی از این اضلاع نباشد ما نمیتوانیم بگوییم که دانا هستیم؛ باید هر سه ضلع با هم برابر باشد آن وقت به دانایی رسیدیم. بعد از دانایی که داریم باید به آن عمل کنیم، فقط دانستن مهم نیست؛ اگر عمل نکنیم به دانایی موثر نمیرسیم؛ مثل ترازو که اگه یک کفه سنگین باشد و یک کفه سبک نمیشود گفت که برابر هست و عمل کردن به دانستهها و علم و دانش ارزش دارد، انسان دانا انسانی است که خواستههایش را با تفکر و دانش و عقل انتخاب میکند و به مرحله اجرا میگذارد و نگهبان دانایی قلعه عقل است که مثل یک فیلتر عمل میکند و اجازه ورود خواسته نامعقول به قلعه عقل نمیدهد و اگر دانایی کم باشد در تشخیص خواستهها دچار اشتباه میشود و این امر همان نادانی است. نفس، خواستهای معقول و نامعقول و نادرست را به بهترین شکل تشخیص میدهد؛ اگر دانایی ضعیف باشد نمیتواند تشخیص بدهد و این خواسته نامعقول میشود و درست نمیتواند عمل کند. در کنگره ۶۰ ما به خوبی با این درسها و ارزشها آشنا میشویم که بتوانیم به بهترین شکل آموزش ببینیم و عمل کنیم و به دانایی برسیم و ضد ارزشیها را از خود دور کنیم و کمک کنیم به خودمان و بعد به مسافر. امیدوارم که به بهترین شکل ممکن بتوانم آموزش بگیرم و عمل کنم.
رابط خبری: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر زهرا 《لژیون پنجم》
عکاس: همسفر مریم رهجو راهنما همسفر فریبا 《لژیون سوم》
ارسال، ویرایش وتنظیم مطلب: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر لیلا 《لژیون چهاردهم》دبیر سایت
همسفران نمایندگی رودکی
- تعداد بازدید از این مطلب :
59