زندگی کردن برای دیگران یک جور باخت است
چند سالی بود درگیر سیاهیها بودم. اطرافم پر از تلاطمهایی بود که مدام مرا به سمت خودش میکشید. قدمهایم خسته، نفسهایم به شمارش افتاده و روحم آزرده بود. بوی لباسهایم لطمهای به زیبایی زنانگیام میزد و هر لحظه مرا بیشتر در تاریکی فرو میبرد.
مسافر من از بند اعتیاد رها شده بود؛ اما خودم در سیاهی دیگری پنهان شده بودم. آنجا بود که نیروی الهی قدمهایم را به سمت کنگره کشاند. هرگز به رهایی از سیگار فکر نمیکردم، تا اینکه راهنمایم همسفر لیلا، وقتی فهمید من در قعر تاریکی گرفتارم، با تشویقها و صحبتهای دلسوزانه مرا به لژیون سیگار راهنمایی کرد.
خدای مهربان تقدیری زیبا برای من نوشت؛ طوری که با کمک و همراهی راهنما همسفر زهرا توانستم خودِ گمشدهام را دوباره پیدا کنم. من بعد از ۲۴ سال مصرف سیگار، ۱۳ماه و ۲۵روز سفر کردم، سفری که پر از آموزش، حس خوب و تجربههای تازه بود.
اوایل سفر، قصد واقعی برای رهایی در من شکل نگرفته بود. استرس زیادی داشتم و نمیخواستم کسی بفهمد مصرفکننده هستم؛ همین باعث میشد قدمهایم را محکم برندارم و همیشه هراسان باشم؛ اما آموختم که نباید برای قضاوت دیگران زندگی کنیم. اگر زمان و فرصت خود را صرف قضاوت دیگران کنیم، میبازیم.
خواستهی مادر و فرزندانم، بال پرواز من برای ادامهی مسیر شد. روز رهایی، درست شبیه کودکی بودم که در کلاس اول، هم ذوق رسیدن و هم دلهره دارد. حضور دخترم در کنارم (با همه مشغلههایی که داشت) هیجانم را چند برابر کرد.
خدای بزرگ را شاکرم که مرا لایق دانست تا این حس ناب را تجربه کنم. امروز اعتماد بهنفسم بیشتر شده و توان انجام کارهایم را با قدرت بیشتری در خودم میبینم. رهایی برای من تنها ترک سیگار نبود؛ بلکه تولدی دوباره بود.
.jpg)
نویسنده: همسفر زیبا مسافر نیکوتین
تایپ: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
64