همسفر یعنی همراه بودن در راهی که گاهی تاریک و پرپیچوخم است، یعنی درک کردن لحظههایی که درد و شکستن، سهم مسیر است؛ اما امید همیشه روشنترین چراغ است. وقتی تو (مسافر) درگیر جنگی سخت هستی من هم میجنگم، نه علیه تو بلکه علیه دیوارهای تنهایی، ناامیدی و ترس. دستهایت گاهی میلرزد؛ اما میدانم پشت این لرزشها ارادهای آهنین خوابیده است، ارادهای که با هم آن را بیدار میکنیم، قویتر میکنیم و به سوی رهایی میرانیم. کنگره۶۰ جایی است که میآموزیم چگونه نفس تازه کنیم، چگونه زخمهایمان را درمان کنیم، بیآنکه رد زخمی بر جا بماند.
من، همسفرت، اینجا ایستادهام تا همراهت باشم؛ وقتی قدمهایت سنگین است، وقتی دلت خسته است، وقتی اشکهایت را فقط من میبینم. این مسیر فقط مسیر تو (مسافر) نیست، مسیر ماست. هر روز که تو قویتر میشوی، من هم قویتر میشوم. هر لبخندی که بر لبت مینشیند، خورشیدی است بر قلب من و هر بار که شکست میخوری، من دستت را میگیرم، دوباره بلند میشویم و ادامه میدهیم. همسفری یعنی ایمان، یعنی صبر، یعنی عشق بیقید و شرط؛ عشقی که نه برای من است و نه برای تو، بلکه برای زندگی نو و پاکی است که در انتظار ماست. این عشق، قصهای است که هر روز در کنگره مینویسیم؛ قصه دلهایی در هم تنیده که پیروزی را با هم جشن میگیرند.
نویسنده: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
رابط: همسفر رومینا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر لیلا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دزفول
- تعداد بازدید از این مطلب :
78