English Version
This Site Is Available In English

ساختار کنگره برمبنای عدالت بنا شده است

ساختار کنگره برمبنای عدالت بنا شده است

عدالت جزو اولین مفاهیمی است که از دوران کودکی با آن درگیر می‌شویم. شاید اولین باری که با خشم و اندوه به جستجوی عدالت برآمده‌ام به زمانی برگردد که مثلاً مادرم با من و خواهر کوچک‌ترم، به‌طور یکسان رفتار نکرده است. ممکن است در آن روز عروسک محبوبم را از من گرفته و در اختیار خواهرم گذاشته یا شاید روزی خوراکی موردعلاقه‌ام را از من دریغ کرده و سهم مرا نیز به خواهرم داده است! نمی‌دانم بعدها که در مدرسه، معلم به هم‌کلاسی من یک نمره اضافه کرده که نوزده او را بیست کند؛ اما نیم نمره به من ارفاق نکرده که نمره قبولی بگیرم، روحیه عدالت‌طلبی من بیشتر تحریک شده یا روزی که متوجه شدم همسر ورزشکار من به سمت اعتیاد رفته؛ درحالی‌که همسر بی‌عرضه دوستم، رئیس اداره‌ شده است! ده‌ و شاید صدها بار در زندگی، خود را در شرایطی یافتم که در مواجهه با بی‌عدالتی‌های گوناگون از فرط خشم، دستانم ‌لرزیده و ضربان دردناکی را در شقیقه‌هایم به‌سختی تاب آورده‌ام! نمی‌دانم دیدن کدام بی‌عدالتی همه قوانین هستی را برایم زیر سؤال برده بود؛ اما یک حقیقت را خوب می‌دانم و آن این است که مفهوم واقعی عدالت را نیز مانند بسیاری از مجهولات زندگی، در این سرزمین اعجاز و شگفتی دریافتم!

روزهای متمادی همچون مردگان متحرک صحنه‌های زندگی را با این تصور طی می‌کردم که مستحق هیچ یک از بلاهایی که بر سرم آوار شده، نیستم. در افکار پریشان آن روزها خود را مبرا از هر عیب و ایرادی می‌دیدم؛ زنی بی‌گناه که علی‌رغم تلاش و کوشش بسیار، در هیچ زمینه‌ای به حق واقعی خود نرسیده است، زنی که عشق خالصانه‌اش پاسخ غلط گرفته و صبورانه بی‌رحمی دنیا و آدم‌هایش را تحمل می‌کند. یکی از فریادهای فروخورده درونم این بود که چرا در این آشفته‌بازار هستی، هیچ‌چیز و هیچ‌کس در جای حقیقی خود قرار نگرفته؟ مثلاً چرا فلان شخصی که می‌شناسم بی‌رنج و زحمت در جایگاه رفیعی جا خوش کرده که در حقیقت، به من تعلق دارد؟! چرا هیچ‌کس سعی و کوشش مرا نمی‌بیند و متوجه گذشت و فداکاری‌های من نیست؟ چرا همسرم که یکی از صادق‌ترین آدم‌هایی است که می‌شناسم، فقط به من دروغ می‌گوید؟ چرا دنیا، دنیا عشق مرا نمی‌بیند و همیشه از من فراری است و این مواد لعنتی را بیشتر از من که عاشقش هستم، دوست دارد و هزاران چرای دیگر که مثل خوره روح مرا می‌خورد و خنده را از چهره‌ام دزدیده و گریه را به جایش نشانده بود!

نمی‌دانم در میان انبوه خطاهای دانسته و ندانسته، به‌پاس کدامین ثواب، خداوند کنگره را جایی از مسیر زندگی من قرار داد تا با ورود به این مکان مقدس، در زمره مردگانی قرار گیرم که زنده شدن دوباره، تقدیر آنها بود! در روزهای آغازین فراگیری دانش زندگی در کنگره، آن روزها که با منیت و تبختر در جمع دوستان لژیون می‌نشستم و در خیال خود از بالا به آنها نگاه می‌کردم، راهنمای عزیزم در مورد عدالت گفت: «هر کس در هر جایگاهی که قرار دارد، دقیق‌ترین و درست‌ترین جایگاهی است که حق مسلم اوست»! از لحظه‌ای که در حلقه رهجویان خانم الهه عزیزم قرار گرفتم، چنان شیفته سخنان و رفتار ایشان شده بودم که با شنیدن آن جملات، گویی تمامی دانش و احساس و تجربه‌ای که از مفهوم عدالت داشتم، به یکباره برهم ریخت! گیج و مبهوت تمام وجودم گوش شده بود برای شنیدن ادامه مطلب! آخر کجای این دنیای بدقواره، عادلانه است؟ کجای تجربه زیسته خود من و هرآنچه به چشم دیده‌ام عادلانه است؟ این عدالت کجاست که من نمی‌بینمش؟

روزها، ما‌ه‌ها و سال‌ها گذشت تا امروز که ایمان دارم «هر کس در هر جایگاهی که قرار دارد، دقیق‌ترین و درست‌ترین جایگاهی است که حق مسلم اوست»! تنها خدا در جایگاهی قرار دارد که قادر است تمامی عدالت را ببیند؛ زیرا اوست که پایه و اساس هستی را بر این مبنا بنیان نهاده است. این‌که افسون چهار‌ساله نفهمد که مادر عروسک را از او گرفته و به خواهر کوچک‌ترش داده که لحظه‌ای گریه آن طفل را آرام کند، اینکه افسون پنج‌ساله نفهمد آن خوراکی برای فلان بیماری‌اش سم بوده عجیب نیست؛ اما زمانی که به یمن دانش کنگره اندک‌اندک به درک متفاوتی از مفاهیم مختلف دست یافتم مدت‌ها از خودم شاکی بودم که چرا با نگاه غلط، سال‌ها زندگی را بر خودم و همسری که اینک نام سحرانگیز مسافر بر جانش نشسته، زهر کردم!

اکنون می‌دانم فرق است بین زنی که با دانش لازم، عزیزش را برای درمان یک بیماری همراهی می‌کند با زنی که در جایگاه طلبکارانه، تمام ناکامی‌های خود را به گردن اعتیاد همسرش می‌اندازد! بدیهی است که علاوه بر حال این دو زن، حال زندگی آنها نیز بسیار متفاوت باشد. اینک دریافته‌ام که برای هر سختی و مشقتی که امروز تحمل می‌کنم، درگذشته‌ای دور یا نزدیک به همان میزان، توان و زمان و امکان خود را هزینه کرده‌ام و حال، نتیجه انتخاب آن روز را به حق، دریافت می‌کنم! چگونه انتظار داشتم به من دروغ نگوید هنگامی که ظرفیت شنیدن حرف‌های صادقانه‌اش را نداشتم؟! در پی ترک‌های بی‌حاصل اگر در جواب سؤال‌های پی‌درپی، به من می‌گفت: جسم و روانم از شدت درد درهم‌پیچیده و طاقت عوارض خماری را ندارم، پس ناچار می‌خواهم مواد مصرف کنم، در بهترین حالت، محکوم بود به شنیدن سخنان مهمل و بیهوده من راجع به عزم و اراده و غیرت و مردانگی! من هم اگر جای او بودم، فرار می‌کردم از آوار سرزنش‌های زنی که هیچ اطلاعی از درد و رنج من ندارد!

در سفر اول دانستم که اگر رنج اندکی بر سر راه سفری که در پیش داریم، قرار گیرد؛ باید سهم خود را تقبل کنم، باید مسئولیت خطاهای خود را به عهده بگیرم؛ اما آنچه تحمل آن رنج‌ها را برای من آسان می‌کرد، آگاهی بود! آگاهی از این حقیقت که من ثمره اعمال خود را باید ذره‌ذره بچشم و این حق من است تا در ادامه راه، روش و رفتار بهتری برگزینم. عادلانه نیست که پاداش انتخاب‌ها و رفتار درست را طلب کنم؛ اما از زیر بار کیفر انتخاب‌ها و اعمال اشتباه خود، شانه خالی کنم!

امروز فهمیده‌ام که هر چه هست‌ونیست، هرچه دارم و ندارم، هرچه به دست آورده و ازدست‌داده‌ام دقیقاً بر اساس خواسته‌های خود جاری شده است، خواسته‌های آگاهانه من یا ناآگاهانه‌ای که به یاد می‌آورم یا فراموش کرده‌ام و نیز بر اساس تقدیر من که آن هم به‌نوعی همان خواهش‌های نفس من بوده در زمان و شاید مکانی دیگر و در نهایت، همه اینها متأثر از فرمان الهی است. فرمان الهی نیز سازوکار مبهمی ندارد؛ زیرا قوانین آن را به صورت‌های مختلف، مثلاً در کتاب آسمانی یا گفته‌های بزرگان شنیده‌ایم و می‌دانیم و اگر مطابق عقل و خرد حرکت کنیم دائماً قدرت تشخیص ما برای انتخاب‌های درست‌تر افزایش می‌یابد و همه اینها یعنی عدالت!

برای من که عضوی از کنگره هستم، این مکان به‌مثابه دانشگاهی است که علوم مختلف را به‌گونه‌ای که در عرصه‌های گوناگون زندگی کارایی داشته باشد آموزش می‌دهد و نگاه مرا نسبت به هستی اصلاح می‌کند، این مکان بخش خاصی از اجتماع است که قوانین حضور و نقش‌آفرینی در اجتماعات گوناگون را به من آموزش می‌دهد. اعضای کنگره مانند سربازی که در زمان صلح، فنون جنگاوری را یاد می‌گیرد، در فضایی نسبتاً کوچک، هدفمندانه نقش‌های مختلفی به عهده می‌گیرند تا ضمن تمرین، خود را بیازمایند و اعتمادبه‌نفس لازم برای ایفای نقش‌های بزرگ‌تر را کسب کنند.

برای مثال، همه با آموختن فرمان‌برداری عزتمندانه در جایگاه سفر اولی تا فرماندهی خاضعانه در جایگاه رفیعی مثل دیده‌بانی، در جهت ایجاد یک محیط آموزشی امن و آرام برای خود و دیگران تلاش می‌کنند. هر عضو کنگره بسته به میزان تلاشی که جهت یادگیری مطالب، خدمت به دیگران و بهره‌برداری درست از آموزش‌ها و در کل، نقش‌هایی که ایفا می‌کند، در جایگاه‌های مختلف قرار می‌گیرد. عدالت را در کنگره نه‌تنها در رأس مثلث این نهاد، بلکه در تمام بخش‌های آن، به عینه می‌بینیم در یک جمله می‌توان گفت امکانات یکسان در اختیار ما گذاشته می‌شود؛ ولی برداشت ما از آن، یکسان نیست پس بدیهی است که حال و جایگاه ما هم یکسان نیست.

از پروردگار عادل و دانای مطلق، نگاهی برای دیدن با چشم جان و بضاعتی برای  فهم این بیان مسئلت دارم و در مقابل بنیان کنگره و آنچه بنیاد نهاده است تعظیم می‌کنم و امیدوارم تا آخرین نفس، بیاموزم و در عمل حق‌شناسی کنم. یا حق.

نویسنده: راهنما همسفر افسون (عضو لژیون سردار)
رابط خبری: همسفر آزاده (عضو لژیون سردار)
ارسال: راهنما همسفر افسون، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نایین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .