دوازدهمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی - خصوصی ویژه خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی لاله کرج، با استادی راهنما همسفر فاطمه، نگهبانی مسافر حوریه و دبیری مسافر نرگس، با دستور جلسه «وادی پنجم و تأثیر آن روی من» روز شنبه ۲۸ تیرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
بسیار خوشحالم که امروز خداوند توفیق داد یکبار دیگر در خدمتتان باشم و در مورد دستور جلسه که وادی پنجم و تأثیر آن روی من است، مشارکت کنیم.همانطور که آقای مهندس مطرح کردند؛ در مشارکتها هر کدام از ما تجربیات خودمان را میگوییم و از طرف خودمان صحبت میکنیم و در مورد مشارکت فرد دیگری اظهارنظر نمیکنیم و یا جواب فرد دیگری که مشارکت کرده است را، نمیدهیم.
پیام وادی پنجم میگوید؛ «در جهان ما تفکر قدرت مطلق هر نیست، توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل میکند» خود وادی به قشنگی این دستور جلسه را توضیح میدهد. از وادی اول، تفکر آموزش داده میشود و به من یاد میدهند که از همین ابتدا ساختارهایم را تغییر بدهم و ساختارهای غلطی که داشتم را با آموزشهایی که میگیرم، به ساختارهای مثبت تبدیل کنم.
اگر من امروز در جایگاهی که میخواهم نیستم و زندگیام بر آنچه که دوست دارم استوار نیست، حتماً تفکرات درستی در آن زمینه نداشتهام و به همین دلیل ساختارهای اشتباهی را رقم زدهام. اگر هر کسی، هر چه را که به من میگفت اجرا میکردم، چون تفکرکردن و یا نه گفتن را بلد نبودم.
همانطور که در کنگره آموختهایم، تفکر با فکرکردن متفاوت است. فکرکردن آن چیزی است که از ذهنم عبور میکند و همینجا که نشستهام، در مورد کارهایی که باید انجام بدهم فکر میکنم. مانند خریدکردن، چه غذایی درست کنم، به مدرسه فرزندم باید بروم و مواردی ازاینقبیل، اما تفکرکردن، مبدأ، مقصد و هدفی دارد؛ مانند تفکر در مورد رسیدن به رهایی، و در کنگره به من آموختند که باید تفکرم را درست کنم.
در ادامه یاد میگیرم که من بیهوده نیستم و برای انجام کاری به این جهان آمدهام و خودم را دستکم نگیرم. شاید گاهی با خودم فکر کنم بهدنیاآمدن من و وجودم در این جهان چه لزومی داشت؟ کاشکی وجود نداشتم، مگر بین میلیاردها انسان، من نباشم چه اتفاقی میافتد؟من این کشور، خانواده یا شوهر و... را نمیخواستم، و این وادی به من یادآوری میکند که؛ تو برای کاری آمدهای، حتی اگر خودت ندانی، اما در ادامه با آموزشهایی که میگیری به آن مطلب پی میبری و هرکدام از این افراد معلم تو هستند.
در ادامه مسئولیتپذیری را به من یادآوری میکند و اینکه هر اتفاقی در زندگیام میافتد، دنبال راه گریزگاه هستم؛ اما زمانی میتوانم تغییر کنم که متوجه اشتباهاتم بشوم؛ چون بر مبنای آن اشتباهات، تصمیمهای غلطی گرفتهام و حال با مسئولیتپذیری به حل آنها اقدام نمایم.
در این چهار وادی، مدام تفکر را آموزش میدهد؛ اما وقتی که به وادی پنجم میرسم، میگوید؛ دیگر هر آنچه که آموختی و هر آنچه که تفکر کردی، باید به مرحله اجرایی درآوری. دانشی که به درد من نخورد، فایدهای ندارد.
ما یک دانایی داریم و یک دانایی مؤثر، یک دانش عملی و یک دانش نظری داریم. بل از کنگره، من اطلاعات و دانشی داشتم و آموزشهایی دیده بودم، اما آیا آن آموزشها در حیطه اعتیاد به دردم خورد؟ خیر، من علمی را در اینجا یاد میگیرم که همان علم اعتیاد و همینطور شناخت انسان است و یکعمر به دنبال یافتن حقیقتی بودم که در کنگره به آنها پی بردم.
حال باید این آموزشها را کاربردی کنم، به طور مثال؛ از سیدی که ۴۵ دقیقه تا یک ساعت است و مینویسم، بهاندازه دو دقیقه از آن را عملیاتی کنم و میبینیم که در طول سال کلی مطلب آموختهام و اجرایی کردهام و تغییراتی درونم ایجاد میشود. پس رسیدن به پارامتر عملیکردن آموختهها، بسیار مهم است.
در هنگام اجراییکردن تفکراتم، پیش میآید که به بنبست بخورم و مسیرم را اشتباه بروم، این امر طبیعی است و اشکالی ندارد و ممکن است بارها این مسئله اتفاق بیفتد، اما کسی که خواست قوی داشته باشد، خداوند او را میبیند و حتماً کمکش میکند و مسیر برایش باز میشود، اما هر کس زمانی دارد. در رسیدن به خواستهها، وقتی که پروسه زمان همراه با تلاش را طی کنیم، حتماً به آن خواستهمان دست پیدا میکنیم.
در این وادی به سه جهان اشاره شده است. یکی جهان فیزیکی که در آن زندگی میکنیم و مسئله تفکر در آن بسیار مهم است و در این وادی هم اشاره میکند؛ در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست. شاید در جهانهای دیگر تفکر قدرت مطلق حل باشد، اما ما نمیدانیم.
دیگری جهان ذهنی است که در آن قدرت کنفیکون داریم و از خداوند ذرهای به ما داده شده است و در جهان ذهنی این مسئله را تمرین میکنیم. کنفیکون یعنی؛ شو شود یعنی، به هر آنچه که فکر میکنم، میرسم و به قول آقای مهندس؛ حتی اگر چیزی وجود ندارد و به آن فکر کنیم، در ذهنمان شکل میگیرد. مثلاً الان اگر بگویم یک فیل شاخدار دقیقاً همه ما آن را در ذهنمان میبینیم.
جهان ذهنی بسیار قدرتمند است؛ زیرا از جهان ذهنی، من به کلام میرسم و کلام من به کردار و عمل تبدیل میشود. پس باید بسیار روی آن کار کنم که جهان ذهنیام، جهانی سرشار از امید و زندگی باشد که مرا به کلام خوب و در نهایت به حرکتهای درست برساند.
جهان دیگر؛ همان جهان خواب است که در آن اتفاقهای بسیاری را تجربه میکنیم. اگر در جهان خواب کابوس میبینم و در جهنم هستم، این مربوط به اعمال من در این جهان است که آن را در عالم خواب نشان میدهد و این میتواند برعکس هم باشد که در خواب اگر در بهشت هستم، در بیداری کردار و عمل خوبی دارم.
در وادی پنجم مطالب بسیاری از جمله هفت پله را طرح میکند که در مسیر حرکت بسیار کمککننده هستند. اولین پارامتر بازگشت از ضد ارزشها است. آقای مهندس برای این پارامتر کلمه توبه را نگذاشتند تا در ذهن ما مسئلهای را تداعی نکند.
هر جایی که متوجه شدم مسیرم را اشتباه آمدهام و از همان جا برگردم، موفق هستم. مثالی هست که میگوییم؛ چاه تاریکی انسانها با هم متفاوت است. اگر من نیم متر در تاریکی رفته باشم، خیلی راحت دستم را بلند میکنم و بیرون میآیم و خیلی راحتتر است تا زمانی که اجازه دهم با ضدارزشها، عمق این تاریکی زیاد شود. البته امکان اینکه بتوانیم نجات پیدا کنیم هست و هیچ جایی نباید ناامید شویم.
امیدوارم به جایی برسیم که تسلیم قدرت مطلق باشیم و راضی به رضای او،و از این وادی، در مورد صبر، قناعت، پسانداز، تجسس، توکل و... آموزشهای لازم را بگیریم. مشارکت در مورد پلههای دیگر را، از زبان شما میشنویم. متشکرم که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ: راهنما فاطمه همسفر - لژیون سوم نمایندگی لاله کرج
عکس: مسافر مریم، مرزبان خبری نمایندگی لاله کرج
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
7