مطلبی که امروز برای شما میخوانم مربوط به تاریخ ۱۳۸۷/۰۳/۱۷ است. استاد اینجا میگوید؛ ما میدانیم که چگونه میگذرد شاید اکنون کاملاً به این مطلب رسیده باشید که درمان و مداوای این ناخوشی اگر به حرف و حتی عمل آسان بوده انجام میپذیرفت و اینقدر طولانی یا اصلاً تاکنون به حساب آورده نمیشد. شاگرد میگوید؛ آری از بیماری اعتیاد و روش درمان آن سخن میگویید که تاکنون مجهول مانده بود. استاد میگوید؛ بله همانطور که میدانید ما هم در این حلقه منتظر بودیم تا شرایط برای عمل سهگانه که همان مثلث است مهیا گردد؛ یافتن، انجام آن به طریقی که در جریان است و احیاء اعتقادات، پیامهای مکتوب شده و تدوین و تدریس آن به صور ساده. حال میدانیم که در این راستا آنچه که برای شما بیان نمودیم به سبب گشودن و هموار نمودن راه است. شاید به این مطلب رسیده باشید که درمان و مداوای ناخوشی اعتیاد، هیچ راهی برای درمانش نبود؛ یعنی ما همین الان هیچ راهی نداریم گاهی اوقات فاصله ما با بعضی از اساتید که در این رشته تدریس میکنند ممکن است دهها سال باشد. نزدیک ۲۸ سال است مسیر DST باز شد.
کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر صورت مسئله اعتیاد را مطرح کرد و هماکنون چاپ ۷۲ است سالی دو یا سه بار باید کتاب را چاپ کنیم، آنجا صورت مسئله اعتیاد کاملاً شکافته شد؛ ولی هنوز جهان نمیداند؛ یعنی در حقیقت این ناخوشی واقعاً هیچ راه حل و درمانی ما راجع به آن نداشتیم. بین ترک و درمان فرق است، ما ترک زیاد داشتیم؛ ولی درمان نداشتیم باز من سال ۷۷ اعتیاد را به سه قسمت تقسیم کردم. کسانی که به اعتیاد علاقهمند هستند و مواد مصرف میکنند، کسانی که میخواهند درمان شوند و کسانی که نامزد اعتیاد هستند، آنجا برای کسانی که علاقهمند مصرف مواد هستند مهار اعتیاد را مطرح میکند. چند سال بعد نگهدارنده میآید که یک شروع است، پایان ندارد؛ پس درمان نگهدارنده برای خودش آغاز است و پایانی برای ما نیست. شخص شروع به مصرف متادون میکند، این مصرف چه زمانی تمام میشود؟ هیچوقت، آغازی است که پایان ندارد. روشDST یک متد نیست یک کشف است، یک راه حل برای مجهول است؛ مجهول را معلوم کرد، تکلیف اعتیاد را مشخص کرد که اعتیاد جایگزینی است، بعد از دروازه درمان هم گذشت متد DST گفت، ما یک ترک داریم و یک درمان؛ درمان فوق ترک است باز میگوید، درمان کافی نیست و تعادل فوق درمان است؛ یعنی درمان انجام میدهد.
یکی از روانپزشکان آمریکایی میگفت من جرأت نمیکنم از لغت کیور (cure) استفاده کنم از لغت بهبودی یا نگهدارنده استفاده میکنم، بنابراین روشی که ما داریم انجام میدهیم باید خیلی برای آن ارزش قائل باشیم و بتوانیم آن را با مقالات، نوشتهها، حرکتها و با توسعه کنگره۶۰ گسترش دهیم. مرتب برای ازدیاد شعب در سراسر کشور پیشنهاد میشود، مراجع علمی هم وارد این قضیه میشوند، اگر مداوای این ناخوشی به حرف و عمل آسان بود انجام میشد. یکی از اشعار مولانا راجع به همین است میگوید؛ من مست و تو دیوانه، ما را که بَرد خانه، من بیخود و تو بیخود، ما را کی بَرَد خانه. مست؛ یعنی الکلی را در نظر بگیریم، ممکن است چهرهها مفاهیم پنهان عرفانی هم داشته باشد؛ ولی مفاهیم ظاهری اعتیاد هم دارد. میگوید؛ من مستم تو هم معتاد، این همه سال این همه الکلی و معتاد، چه کسی میخواهد اینها را درمان کند، بعد میبینیم الکلی برنده جایزه اسکار هم هست؛ ولی نمیتواند خودش را درمان کند، خودکشی میکند؛ چون راه پیدا نشد این شوخی نیست، خیلی جدی است واقعاً الان در شهر یکی را هوشیار نمیبینم، این را حدود ۷۰۰ سال پیش میگوید یکسری عرقی، الکلی یا مصرف مواد دارند، یکسری مصرف قرص دارند حتی مصرف قرص خیلی بدتر است، یک تریاکی یا هروئینی موادی میزند به حساب خودش نشئه میشود، بیچاره قرص میخورد منگ میشود اصلاً از سیستم خارج میشود.
شما به آمریکا بروید پیشرفتهترین شهرها را میبینیم پر از معتاد است. هر گوشه یکی مستی دستی زِ بَرِ دستی، وان ساقی هر هستی با ساغر شاهانه؛ هر گوشه نگاه کنیم میبینیم یکی افتاده، یکی معتاد است سرش پایین میرود و در حال چرت زدن است، در شهر خودمان در همه جا همینطور است. تو وقف خراباتی دخلت مِی و خرجت مِی، زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه؛ میگوید تو وقف خراباتی خودت را به هوشیاران نسپار. از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد، در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه؛ مستی به پیشم آمد از هر نظر پنهان بود. چون کشتی بیلنگر کژ میشد و مژ میشد، وز حسرت او مُرده صد عاقل و فرزانه؛ کشتی روی آب است با لنگر یک جایی خودش را نگه میدارد، وقتی لنگر نداشته باشد چپ و راست و سرگردان است، نگاه میکنیم معتاد است مدام کج میشود و صد عاقل و فرزانه از حسرت او میمیرند. گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت، گفتا که بِنَشناسم من خویش ز بیگانه؛ به مصرفکننده میگوید من از خودت هستم، پدر یا مادرت هستم، خوبی تو را میخواهم، میگوید من خودم را اصلاً تشخیص نمیدهم.
اعتیاد مسئلهای نیست که امروز مُد شده باشد از قدیم بوده و اکثراً هم الکلی بودند، انسانهایی بودند که چه زندگی و کارهایی داشتند، در چه جایگاهی بودند؛ اما کارتنخواب شدهاند. اعتیاد یک گرفتاری است که وقتی خمار هستید خویش را از بیگانه تشخیص نمیدهید. بالاترین و بدترین درد روزگار خماری است خیلی درد بدی است. آن الکلی یا مصرفکننده درگیر مسائلی است که پدر، مادر یا همسر خود را تشخیص نمیدهد، روی خودپرستی و منیت نیست؛ چون گرفتار است که میگوید یا ترک کن یا طلاق من را بده یا از کار اخراجت میکنم و جالب اینجاست همه خیال میکنند بلد هستند؛ یعنی هیچ راه حلی برای درمان اعتیاد نیست تاکنون نبوده، ترک بوده بعضی از کمپها با موسیقی ترک میدهند، بعضی در اردوگاه ترک میدهند خیال میکنند بلد هستند در صورتیکه هیچکدام هم بلد نیستند. وقتی میخواهی آن را حل کنی باید مثل خودش باشی، باید درکش کنی تا بتوانی عمل را انجام بدهی. در سوره غاشیه هم به این بحث اشاره کرده؛ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ، غاشیه؛ یعنی فراگیرنده که یکی از حدیثهای فراگیرنده همین اعتیاد است که میگوید؛ ایشان را خوراکی نیست مگر گیاهی خار و خاشاک که نه فربه کند و نه رفع گرسنگی، خار و خاشاکی که نه چاق میکند و نه رفع گرسنگی چیست؟ حشیش، تریاک، کوکائین و ... است.
مسئلهای که به کمک هم حل کردیم متد DST است که اصلاً روش نیست، چه چیزی باعث میشود که درمان به تعادل برسد؟ وادیها و آموزشهای جهانبینی که داریم میبینیم. اول چه بود؟ یافتن راه حل، اولین قدم این است که راه را پیدا کنید، اصلاً راه درمان اعتیاد چیست، خود اعتیاد چیست؟ اعتیاد را گفتند؛ مسمومیت مزمن است، گفتم اگر بخواهد مسمومیت باشد باید مواد مخدر هم سم باشد، هیچکدام از مواد مخدر سم نیستند که بعد گفتند وابستگی دارویی است تا اینکه کنگره آمد گفت اعتیاد؛ یعنی جایگزینی، پس اولین کاری که باید انجام میگرفت یافتن بود و این یافتن هزاران سال طول کشید. باز هم میگویم درمان یعنی هروئینی را درمان کنیم برود در لابراتورهای هروئینسازی کار کند. اعتیاد حتی روی ژنها اثر میگذارد، بیان آنها را تغییر میدهد، اعتیاد سیستم ایمنی را از کار میاندازد. در آمریکا میگویند؛ اعتیاد درمان ندارد و فرد معتاد تا آخر عمرش باید معتاد باشد این حقیقت است پس تاکنون مجهول بودیم برای ما مشخص شد که راه و روش آن چگونه است. بله یافتیم که اعتیاد جایگزینی است، بیان ژنها از تعادل خارج شده، به قول امروزیها اکثر ژنها از تنظیم خارج شدهاند این را ۲۰ یا ۳۰ سال پیش گفتیم؛ ولی الان داریم روی نمونههای جانوری هر گروه روی چندین موش انجام میدهیم حتی روی فنتالین که در آمریکا مثل برگ بهار دارد میکُشد و مرگ خیلی وحشتناکی در اثر اعتیاد است ما مشخص کردیم که اعتیاد دقیقاً کدام بیان ژنها را از تعادل خارج میکند، این مسمومیت کجا تعریف شده، تعریف سمزدایی یک چیز خندهداری است، ما سم را از بدنش خارج میکنیم چه فجایعی انجام شد، گفتیم بیان ژنها از تعادل خارج شده است امیدوارم مقاله آن به زودی چاپ شود.
اگر کسی سرطان میگیرد مربوط به بیان ژنها است، سرطان سینه یا اماس هم مربوط به بیان ژنهاست، پس اول یافتن بود موقعی راه اعتیاد یافت شد راه خیلی چیزهای دیگر هم یافت شد، اول باید راه را پیدا کنید وقتی راه پیدا شد، دوم انجام آن به طریقی که در جریان است. وقتی یافت شد به طریقی کنگره۶۰ بهوجود آمد تا به اینجا رسید باید میگفتیم که تریاکی با تریاک، هروئینی با تریاک درمان شود که حرف خیلی خطرناکی بود میگفتند بازی درآوردی؛ ولی چون روش درست بود گسترش کار را میبینید، پس برای این کار همه ما باید راه را هموار کنیم چطوری ۲۸ سال هموار کردهایم، هموار کنیم برای چه؟ برای دیگران؛ چون ما یک کالای باارزشی داریم باید آن را منتقل کنیم. بسیاری از انسانها به آن نیاز دارند، نمیخواهیم بفروشیم، میخواهیم رایگان انجام بدهیم. چقدر خانمهای مسافر هستند در سراسر کشور در رنج دائم به سر میبرند باید به آنها اگر توانش را داریم کمک کنیم. به شهرهای مختلف برویم سر بزنیم، شعب مختلف را بهوجود بیاوریم؛ کاری کنیم خانمهای مسافر شرایط خوبی داشته باشند، شخصیت آنها حفظ شود؛ چون خانم بوده با همسر یا خانوادهاش مصرفکننده شده نباید به او برچسب بزنیم، مصرف کرده به این درگیری افتاده، باید یک شرایطی باشد که بتواند خود را درمان کند. در بلوچستان شعبه نداریم وقتی یک خانم مصرفکننده است چه کار باید کند، کجا برود، چه روشی استفاده کند؟ پس وقتی مسئول یک کاری میشویم، راهنما، ایجنت یا مرزبان میشویم، اگر میخواهیم خدمت کنیم، برای خدمت کردن بهترین شرایط هست، خداوند اجازه خدمت کردن به همه بندگانش را نمیدهد؛ ولی برای ما مهیا است و باید با تفکر خوب، این کار را انجام بدهیم. میدانیم و میشنویم از ماوراء که این زمین همیشه بستر نیکیها و بدیها است چنانکه از آنچه ما میبینیم از بستر مرداب گل به زایش درمیآید که انسان را متحیر میگرداند و باز ممکن است عکس این هم باشد.
در اثر همین نیکیها و بدیها است که حیات و زندگی شکل میگیرد و بارها گفته شده جهان بر پایه اضداد است، گله و شکایت نکنید، اگر شب نباشد روز معنی ندارد و گنج در ویرانههاست. میبینیم از بستر مرداب زیباترینها بهوجود میآید. آنچه خداوند مقدر میگرداند که غیر ممکنها را ممکن و به ظاهر ممکنها را کاملاً غیر ممکن مینماید. خداوند دو جا از کار بنده خندهاش میگیرد؛ یکی اینکه انسانها میخواهند کاری انجام بدهند او موافق نیست، یک موقع نمیخواهند انجام دهند؛ ولی او موافق است انجام شود، آن چه مقدر است به انجام میرسد. بیرون آمدن از مرداب اعتیاد و شکوفا شدن در پهنه گیتی یکی از آن غیرممکنها بود که به یاری الله به وقوع پیوست. آری برادر! نابرده رنج گنج میسر نمیشود. در نشستها با اعضاء مثلث میدانیم و راه را همانگونه که بارها گفته شد پستیها و بلندیها، هموار و ناهمواریها را دارد. همانطور که درمان اعتیاد غیرممکن بود ممکن شد، راه همیشه مشکلات را دارد و قشنگی زندگی به همین یکنواخت نبودن زندگی است.
میدانیم همه در تلاش میباشند، مستحکم کردن پایههای مالی در این راستا همیشه مدنظر میباشد. استحکام بخشیدن به مسائل مالی مورد نظر بوده، ما باید گنج درون خود را پیدا کنیم، مهم نیست شما چه دارید مهم این است شما چه فکر میکنید، فکری که هم میکنید ذرهذره باید عمل شود. گاهی میدانید اسب را نمیتوانیم بدون علوفه راه برد، اسب و سوارکار هر دو و گاهی زمین زیر پا هم به همان اندازه هر دو مهم است. آیا کنگره۶۰ را بدون پول میشود راه بُرد، آیا بدون پول میشود زندگی کرد؟ اسب علوفه میخواهد و سوارکار غذا، جز این دو زمین هم مهم است؛ یعنی بستر و شرایط زندگی هم مهم است. فرد آمادگی کامل برای درمان اعتیاد دارد و همه چیز مهیاست؛ ولی آیا راهش هم هست؟ برای ما در همه دورانها این مسائل پیش آمده، پیش از همه ما تقدیر چه بود؟ مسئله فرمان است که گاهی قدم با قلم است، گاهی به نوع دیگر پنهان شدن و یا آنچه برای انسان انجام میگرفت تا بدانجا که ما داستان را طی نمودیم اینگونه بود، فرمانهای الهی گاهی اوقات قدم با قلم است، ما با قلم حرکت و عمل میکنیم، قلم باید در راستا سازندگی باشد، بعضی از افراد قلمشان زهر است، از قلم ناامیدی، بدبختی و سیاهی تراوش میکند، در صورتی که از قلم باید امیدواری، کمک به دیگران و راه زندگی صحیح تراوش کند. خداوند همیشه راه را برای پیشگامان دوران هموار میسازد، دوست ما میگوید؛ اگر با تغییر در ظاهر بتوانیم حیوانی را یک آدم مهم جلوه دهیم، آنگاه در ظاهر و باطن هم میتوانیم آنچه نیست، بگوییم هست، من نمیدانم حتماً حرف ایشان را متوجه شدید؛ از مردان و زنان بزرگ که کارهایشان نیمه تمام ماند و برای اینکه بتوانند انسانهایی به ظاهر انسان را به درجه تعالی برسانند و یا چراغ راه آنان باشند زیاد است. آسمان به آبی و زمین به سبزی و کوهها به قلههای پربرف و درختان بلند و استوار منتظر بازگشت و یا طلوع خورشید بودند که بیایند.
رابط خبری: همسفر اشرف رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون هفتم)
عکس: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
109