سیزدهمین جلسه از دوره هشتاد و دوم کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا نمایندگی شادآباد به استادی مسافر حمیدرضا، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر بهنام با دستور جلسه «وادی پنجم و تأثیر آن روی من» در روز چهارشنبه مورخ 1 مردادماه سال ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا میخواهم از راهنمای خوبم آقای میرزایی تشکر کنم که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه حاضر شوم و آموزش ببینم. همچنین از نگهبان محترم و دبیر جلسه قدردانی میکنم.
دستور جلسه امروز درباره وادی پنجم است که میگوید: «در جهان ما تفکر؛ قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل میکند». به نظر من وادیها مانند چاشنیهای زندگی هستند که میتوانیم در تمام جنبههای زندگی از آنها استفاده کنیم تا به نتایج بهتری برسیم. قبل از آشنایی با کنگره، فکر میکردم طرز تفکر درستی دارم. هر وقت به نتیجهای میرسیدم، تصور میکردم چون درست فکر کردهام و بر اساس آن عمل کردهام، پس حتماً نتیجهگیری من هم درست بوده است؛ اما آیا واقعاً چنین بود؟ آیا تصمیم من برای مصرف مواد و تبدیل شدن به یک معتاد، انتخاب درستی بود؟ آیا نتایجی که گرفتم مطلوب بودند؟
پس از ورود به کنگره فهمیدم که نباید سطحینگر باشم. وقتی اطلاعاتی دریافت میکنم، نباید فوراً واکنش نشان دهم. باید پیش از عمل، دقیق فکر کنم و همه جوانب را بسنجم. آقای مهندس در چهار وادی اول به زیبایی درباره اهمیت تفکر صحبت کردهاند. اگر بتوانم از این آموزهها بهدرستی استفاده کنم، میتوانم تفکر سالمی داشته باشم، در مسیر درست گام بردارم و در نهایت به نتایج مطلوب دست یابم.
در دوران اعتیاد، ویژگیهای منفی خاصی داشتم که آنها را ذاتی و ژنتیکی میپنداشتم، اما در واقع همین ویژگیها مرا به سمت مواد مخدر کشاند که به شرح زیر بودند:
تصمیمگیری عجولانه: بدون تأمل حرف میزدم و هرچه به ذهنم میرسید، بلافاصله بیان میکردم. سپس چون فکر میکردم «حرف، حرف من است»، بر اشتباهاتم پافشاری میکردم و این باعث مشکلات زیادی در زندگیام شد.
ناتمام گذاشتن کارها: همیشه کارها را نیمهکاره رها میکردم و برخلاف آنچه وادی چهارم عنوان میکند من همه چیز را به تقدیر و خدا واگذار میکردم. یک بار از پدرم به خاطر هزینه کردن برای حل مشکل سند خانه انتقاد کردم. با خود میگفتم چرا خودش شخصاً پیگیر کارها نیست. سالها بعد، وقتی خودم در همان موقعیت قرار گرفتم، دقیقاً همان کار را تکرار کردم.
زود عصبانی شدن: اکنون برای زمانم برنامهریزی میکنم و تمام کارهایم را به موقع انجام میدهم؛ اما در دوران اعتیاد، همیشه وقت کم میآوردم. ساعتها مشغول مصرف مواد بودم و اگر کاری داشتم، هفتهها طول میکشید تا انجامش دهم. بعد هم تقصیر را به گردن دیگران میانداختم. همیشه تصور میکردم حق با من است و با سماجت بر حرفم پافشاری میکردم.
یادم میآید آقای مهندس مثال جالبی زدند: «یک قاضی با سالها تحصیل و تجربه، ممکن است حکم اعدام صادر کند، اما سالها بعد ثابت شود متهم بیگناه بوده است. اگر چنین فردی ممکن است اشتباه کند، چطور من بهعنوان یک مصرفکننده، فکر میکنم همیشه حق با من است؟»
در آن دوران به این مسائل توجهی نداشتم. خوشحالم که به کنگره آمدم و یاد میگیرم چگونه با خانواده و اطرافیانم رفتار کنم. هر روز که به جلسات میآیم، سعی میکنم این آموزهها را در زندگی عملی کنم.
نکتهای که در پایان میخواهم به آن اشاره کنم این است که در آستانه تعطیلات تابستانی هستیم. قبلاً در چنین مواقعی به خودم استراحت میدادم، اما حالا میدانم که فاصله گرفتن از برنامه درمانی، تعادل بدنم را به هم میزند و روند بهبودی را مختل میکند. تجربه به من نشان داده که در این دو هفته باید ارتباطم را با کنگره حفظ کنم، از سایت دیدن کنم، از مطالب آموزشی استفاده کنم و به هر شکل ممکن این پیوند را نگه دارم.
ممنونم که به صحبتهایم گوش دادید.
تایپ، ویراستاری و ارسال: خدمتگزاران سایت شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
205