با توجه به دریافت شال نارنجی چند تن از همسفران نمایندگی گیلان و تبریک مجدد به همه این عزیزان، با یکی از ایشان همسفر مرضیه گفتوگویی صمیمانه برگزار نمودیم که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
همسفر مرضیه و مسافرشان با تخریب بالای ۲۰ سال و آنتی ایکس مصرفی انواع مواد وارد کنگره شدند و به مدت ۱۰ ماه و ۴ روز به روش Dst و داروی درمان ot با راهنمایی همسفر سمیه و مسافر ناصر سفر کردند. در حال حاضر مدت ۴ سال و ۱۱ ماه است که به لطف خدا و به دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان در کنگره بدمینتون است و درضمن همسفر مرضیه مسافر تغذیه سالم هستند. با وزن ۹۲ وارد لژیون جونز شدند، با راهنمایی همسفر منیره و ۱۳ کیلو کاهش وزن داشتند و در جایگاههای خدمتی دبیری، نگهبانی، راهنمای تازهواردین خدمت کردند.
از چه زمانی تصمیم گرفتید وارد مسیر کمکراهنمایی شوید و چه چیزی باعث شد این مسیر رو انتخاب کنید؟
قبل از خدمت راهنمای تازه واردین، این خواسته درمن قوی نبود و به خاطر فرمانبرداری از راهنمای عزیزم در آزمون شرکت کردم و خداوند را شاکرم که توفیق خدمت به بنده داد وتوانستم در این مسیر آموزش بگیرم، اما برای خدمت در راهنمای شال نارنجی آن عشق در من بسیار زیاد بود و احساس مسئولیت میکردم و میگفتم باید به همنوعان خودت خدمت کنی و آموزش بگیری و به انسانی متعادل تبدیل شوی. با خود گفتم تو مسئولی در برابر آموزشهایی دریافت کردی و باید به دیگران منتقل کنی و علم کنگره را گسترش بدهی تا اشخاصی که مانند تو از اعتیاد دررنج هستند بتوانند به آن آرامش دست یابند.
زمانیکه شال نارنجی را گرفتید، چه احساسی داشتید و این جایگاه چه مسئولیتی را برایتان پررنگتر کرد؟
من روزها این لحظه را در ذهن خودم تصویر سازی میکردم زمانی که شال نارنجی را گرفتم حسی از غرور، شکرگذاری و بار سنگین مسئولیت عمیقش را بر روی دوشم حس کردم؛ زیرا این شال فقط یک تکه پارچه نیست و به دلیل تجربه خدمت درجایگاه تازه واردین، این شال برای من نماد مسیری بود که با تمام سختیها، رنجها، تلاشها و تغییرات طی کرده بودم و حسی که بیشتر از همه برای من پررنگ بود مسئولیت خدمت کردن بود و اینکه باید الگوی خوبی باشم و سعی کنم چراغ راهی باشم برای دیگران، همان طور که روزی دیگران برای من بودند.
در مسیر آموزش برای راهنما شدن، کدام بخش از شما بیشتر رشد یا تغییر کرد؟
زمانیکه به مرضیه گذشته مینگرم هزاران بار خداوند را شکر میکنم به خاطر ورودم به کنگره، این رو با تمام وجودم عرض میکنم. کنگره من را شکست و دوباره از نو ساخت و این تغییر همراه با درد و رنج فراوان بود. خدمت در جایگاه راهنمایی هم کمک بسیاری به من کرد. آموختم ابتدا خود را بشناسم، ضعفها و ترسهایم را بشناسم و قبولشان کنم و یکی ازچیزهایی که بسیار تغییر در آن برام لذتبخش بود، رشد در صبر و قدرت پذیرش بود و اینکه هرچیزی در زمان خودش برای من به بهترین شکل اتفاق میوفتد.
بهنظر شما چرا عمل کردن به آموزشها از خودِ آموزش مهمتر است؟
عمل کردن به آموزشها ازخود آموزشها مهمتر است، زیرا فقط دانستن کافی نیست؛ مثلا ممکن است من بسیاری از مسائل را بدانم، مانند خوب بودن صبر و نظم، اما اگر اجرایی نکنم فایدهای ندارد. آموزش یک نقشه است و اگر ما با اون نقشه راه نیفتیم به مقصد نمیرسیم. در کنگره آموختم تا زمانیکه چیزهایی که آموزش گرفتم در رفتارم، صحبتهام و تصمیمهایم خود را نشان ندهند و آنان را عملی نکنم رشد و تغییر اتفاق نمیوفتد.
چه مراحلی از وادی پنجم مانند برگشت از ضدارزشها، قناعت، صبر، محبت و… بیشتر روی شما اثر گذاشت؟
درمورد وادی پنجم و عمل کردن به اون باید بگم هنوز نتوانستم به درستی و کامل اجرایی کنم، اما یکی از حسهای منفی که داشتم این بود که اصلا قدرت پذیرش نداشتم و حتی در برابر آن چیزهایی که خدا برای من نمیخواست و به صلاح من نبود مقاومت میکردم و تسلیم نبودم، اما الان به این مرحله تفکر، رضا و تسلیم رسیدم و اطمینان دارم که خدای من همیشه بهترین چیزها را برای من به بهترین شکل رقم میزند.
اگر بخواید یک پیام کوتاه از دل وادی پنجم برای همسفران تازهوارد داشته باشید، اون پیام چه هست؟
برای اینکه تغییر کنیم و تبدیل به یه انسان متعادل بشویم و زندگی را از نو بسازیم، باید در مسیر روشن کنگره و گرفتن آموزشها و عمل کردن به آنها باشیم. باید با صبر و عشق قدم به قدم حرکت کنیم و تغییری پله پله و هم سو. اگر صبور باشیم حتما به آن آرامش و حال خوش که هدفمان هست دست میابیم.
مسئول مصاحبه: همسفر رخسانه، رهجوی راهنما همسفر فاطیما(لژیون هشتم)
ارسال: همسفر فرشته، رهجوی راهنما همسفر فاطیما(لژیون هشتم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
73