English Version
This Site Is Available In English

نمی‌توان قناعت و خساست را در یک مقوله گنجاند

نمی‌توان قناعت و خساست را در یک مقوله گنجاند

شاید فیلم «راز» را دیده باشید. در بخشی از این فیلم به این مفهوم اشاره شده است: 
«لازم نیست تمام مسیر را بدانید، قدم اول را با ایمان بردارید.» راز رسیدن به شادی واقعی در این است که مدام در حال حرکت و پیشرفت باشیم. باید از منطقه امن خود خارج شویم. این به معنای ریسک کردن نیست، بلکه به معنای کنار گذاشتن راحت‌طلبی و گام برداشتن برای تحقق خواسته‌هاست. درون هر یک از ما قهرمانی وجود دارد که می‌تواند به ما قدرت بخشد، ما را شکوهمند کند و به موفقیت برساند. 

همسفر فرشته و مسافرشان با آنتی‌ایکس شیره وارد کنگره ۶۰ شدند. به مدت ده ماه و شش روز  با روش DST و داروی OT، به راهنمایی مسافر بهزاد و همسفر فریبا سفر کردند. اکنون پنج سال و چهار ماه است که به لطف دستان پرتوان جناب مهندس، آزاد و رها هستند. ورزش مسافر در کنگره فوتبال و بدمینتون و ورزش همسفر، بدمینتون است.

درباره وادی پنجم و عملیاتی کردن آموخته‌های وادی‌های پیشین، گفت‌وگویی با همسفر فرشته داشتیم که توجه شما را به آن جلب می‌کنیم: 

روح انسان چه زمانی از آرامش فاصله می‌گیرد؟ 
همسفر فرشته:
روح انسان زمانی از آرامش دور می‌شود که در ضد ارزش‌ها غوطه‌ور باشد؛ ضد ارزش‌هایی مانند دروغ، غیبت، تجسس و امثال آن. وقتی در چنین موقعیت‌هایی قرار می‌گیریم و این اعمال را انجام می‌دهیم، عذاب وجدان به سراغمان می‌آید و آرامش از ما سلب می‌شود. انجام کارهای نادرست، روح را درگیر و بی‌قرار می‌کند. اما وقتی متوجه اشتباه خود می‌شویم و برای جبران آن اقدام می‌کنیم، آرامش به ما بازمی‌گردد. در کنگره ۶۰ آموخته‌ایم چه چیزهایی انسان را ناآرام می‌کند و روحش را از آرامش دور می‌سازد. تنها عامل سلب آرامش، ضد ارزش‌هایی هستند که آگاهانه مرتکب می‌شویم و رنج روحی به دنبال دارند. فردی که آرامش ندارد، به اطرافیان خود نیز آسیب می‌رساند، مانند موجی که به دیگران سرایت می‌کند. پس باید از روح لطیف و با طراوت خود مراقبت کنیم و آن را حفظ نماییم. 

چرا نباید حسرت چیزهایی را که نداریم، بخوریم؟
همسفر فرشته:
ما انسان‌ها اغلب در حسرت گذشته یا چیزهایی که می‌توانستیم به دست آوریم و موفق نشدیم، گرفتار می‌شویم. در سی‌دی «مست»، جناب مهندس فرمودند: «خداوند در دو جا خنده‌اش می‌گیرد: وقتی بنده چیزی می‌خواهد که به صلاحش نیست و وقتی چیزی نمی‌خواهد که خداوند صلاح می‌داند به او بدهد.» این برایم بسیار جالب بود. گاهی به گذشته فکر می‌کنیم و حسرت چیزهایی را می‌خوریم که پشت سر گذاشته‌ایم.

انسان‌ها از سه زاویه به وقایع نگاه می‌کنند: 
- گروهی همیشه در گذشته‌اند و حسرت آن را می‌خورند. 
- گروهی در فکر آینده‌اند، بدون هیچ حرکت یا برنامه‌ای، فقط با خیالبافی پیش می‌روند. 
- گروه سوم در زمان حال زندگی می‌کنند. موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که در حال زندگی می‌کنند، برای خواسته‌هایشان تلاش می‌کنند و نتیجه را به خداوند می‌سپارند و می‌گویند: «آنچه به صلاح ماست، مقدر شود.» این افراد حسرت نمی‌خورند. 

ما اغلب دوست داریم آنچه دلمان می‌خواهد، اتفاق بیفتد، بدون اینکه فکر کنیم شاید به صلاحمان نباشد. اگر خواسته‌مان محقق نشود، حسرت می‌خوریم. گاهی حسرت چیزی را می‌خوریم که برایش تلاش نکرده‌ایم. برای تحقق خواسته‌ها، تلاش و کوشش ضروری است. اگر تلاش نکرده باشیم، سزاوار حسرت هستیم، اما اگر تلاش کرده باشیم، حسرت خوردن جایز نیست. گاهی برای فرصت‌های ازدست‌رفته حسرت می‌خوریم، اما این باید ما را هوشیار کند تا با دقت بیشتری عمل کنیم و بدانیم نتیجه کارمان چیست. باید کاری انجام دهیم که به صلاح خودمان و دیگران باشد و رضایت خداوند را جلب کند. اگر چیزی که می‌خواستم محقق نشد، نباید حسرت بخورم. 
در سفر اولم، بسیار دوست داشتم راهنما شوم، اما پس از قبول نشدن در امتحان اول، حالم بد شد و رنج کشیدم. بعد متوجه شدم این رنج بی‌فایده است. چرا حسرت می‌خورم؟ چون برای هدفم به اندازه کافی تلاش نکرده بودم. بدون تلاش، هیچ چیز پایدار نیست. باید برای خواسته‌هایم هدف داشته باشم، تلاش کنم و اگر به هدفم نرسیدم، حسرت نخورم. 

وادی پنجم چه درسی برای شما داشت؟
همسفر فرشته:
وادی پنجم درس‌های زیادی به من آموخت. فهمیدم در زمینی که زندگی می‌کنم، چند جهان وجود دارد. بسیاری از افراد زندگی‌شان را با جهان ذهنی تباه می‌کنند. در وادی پنجم دریافتم که در سه جهان زندگی می‌کنم: جهان خاکی، جهان خواب و جهان ذهنی. مهم‌ترین آن‌ها، جهان ذهنی است که می‌تواند مرا به زندگی دلگرم کند، به موفقیت برساند یا ناامیدم کند و از خواسته‌هایم دور سازد. ذهن قدرتی دارد که در یک لحظه می‌تواند دور دنیا بگردد و بازگردد.

در این وادی با مفاهیمی مانند تفکر، عمل، بازگشت از ضد ارزش‌ها، خودداری، قناعت، صبر و تجسس آشنا شدم. قبل از کنگره، صبر برایم واژه‌ای بی‌معنا بود، اما وادی پنجم به من آموخت که برای انجام کارها باید صبور باشم و زمان را در نظر بگیرم. اگر صبر را درک کنم، به زمان هم اعتقاد پیدا می‌کنم و کارهایم را بهتر پیش می‌برم. با مفهوم پس‌انداز آشنا شدم و دریافتم که زندگی بیش از دو روز است. کلماتی مانند رضا، تسلیم و بسیاری از مفاهیم وادی پنجم، گویی برای تغییر نگاه من به زندگی، اطرافیان و هستی گفته شده‌اند. با این وادی واقعاً زندگی کردم و فهمیدم برای یک زندگی انسانی، باید چه چیزهایی را رعایت کنم. 

ارتباط شعر سعدی با وادی پنجم چیست؟ 

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی / به عمل کار برآید به سخندانی نیست

همسفر فرشته: این شعر سعدی بسیار به‌جاست. در کنگره، عملیاتی کردن آموخته‌ها اهمیت دارد. این شعر به ما می‌گوید باورها مهم نیستند، عمل مهم است. در کنگره، از نقطه تفکر به عمل رسیدیم. درمان اعتیاد، جونز، سیگار و... نشان می‌دهد کائنات به باورهای ما ارزش چندانی قائل نیست، بلکه به عملکردمان اهمیت می‌دهد. سخن گفتن آسان است. افراد زیادی درباره اعتیاد کتاب‌ها و مقالات نوشته‌اند، اما نتیجه‌ای نداشته است. من شاید ساعت‌ها بتوانم صحبت کنم، اما سخن گفتن به‌تنهایی کافی نیست؛ عملکرد من نتایج را نشان می‌دهد. 

در کنگره۶۰ آموزش گرفتم، اما آیا توانستم آن‌ها را عملی کنم؟ آیا توانستم در جایگاه مرزبان، راهنما یا رهجو خدمت درستی داشته باشم؟ یا فقط سی‌دی نوشتم، حفظ کردم و در لژیون سخن گفتم؟ شاید بتوانم بسیار صحبت کنم، اما آیا این کافی است؟ مسافری که با حال خراب می‌آید، با حرف خوب نمی‌شود؛ او به دارو نیاز دارد. همسفری که حال روحی خوبی ندارد، آیا با حرف راهنما حالش خوب می‌شود؟ خیر. کتاب‌ها و سی‌دی‌ها نکته‌به‌نکته مشکلات و گره‌های ما را نشان می‌دهند، اما کائنات برای سخن بدون عمل ارزشی قائل نیست. 

قناعت در زندگی چه آثاری دارد و تفاوت آن با خساست چیست؟
همسفر فرشته:
قناعت و خساست دو مقوله کاملاً متفاوت‌اند. قناعت یعنی شکرگزاری و قدر دانستن داشته‌ها. اما خساست یعنی داشتن همه چیز، پول، ماشین، خانه، ویلا، حساب بانکی؛ اما ندانستن چگونه استفاده کردن از آن‌ها. فرد خسیس نمی‌تواند به دیگران کمک کند و حتی به خودش ظلم می‌کند. به سفر یا رستوران خوب نمی‌رود و فقط نگهبان مالش است. در نهایت، دیگران از دارایی‌های او استفاده می‌کنند. 

قناعت یعنی از امکاناتم به بهترین شکل استفاده کنم، نه اسراف کنم و نه آن‌قدر کم که خودم را عذاب دهم. اگر تکه نانی دارم، نباید همه را همان روز بخورم؛ بخشی را نگه می‌دارم. قناعت برای ما انسان‌ها ارزش والایی دارد. فرد خسیس قدرت بخشیدن ندارد، حتی در حق خودش ظلم می‌کند و فقط به فکر افزودن به دارایی‌هایش است. او از زیبایی‌هایی که می‌توانست با دارایی‌اش تجربه کند، محروم می‌ماند. حال خوب دیگران را فراهم کردن، خود بهشتی است. 

نمی‌توان قناعت و خساست را در یک مقوله گنجاند. چگونه می‌توانم با این همه نعمت خداوند خسیس باشم؟ هر چیزی بازپرداختی دارد. اگر امروز حالم خوب است و آنچه می‌خواستم دارم، باید بخشش کنم و حال خوبم را منتقل کنم. اگر توان دارم، به دیگران کمک کنم و نگذارم در داشته‌هایم گم شوم. خداوند نگهبان نمی‌خواست؛ او می‌خواست به من بدهد تا من زنجیره عشق و محبت را ادامه دهم. مثلاً برای شعبه تازه‌تأسیس، چند صندلی اضافه کنم. دنیای قناعت با خساست قابل مقایسه نیست. 

وادی پنجم چه ارتباطی با سردار شدن دارد؟ 
همسفر فرشته:
انسان برای انجام کارها باید روی داشته‌هایش حساب کند. بشقاب خالی گرسنه را سیر نمی‌کند؛ باید غذا در آن باشد. آدم افسرده با حرف خالی خوب نمی‌شود؛ نیاز به راهنمایی درست دارد. وادی پنجم به من آموخت اگر می‌خواهم در لژیون سردار باشم، باید چیزی در چنته داشته باشم. باید مالی داشته باشم تا پهلوان، دنور یا سردار شوم. در لژیون سردار با معجزات زیادی روبه‌رو شدم. وادی پنجم مرا با پس‌انداز آشنا کرد و فهمیدم باید بخشی از داشته‌هایم را ذخیره کنم. وقتی با مفهوم بخشش و حس خوب آن آشنا شدم، دریافتم که بخشش قدرتی به انسان می‌دهد. باید پس‌انداز کنم و با دست پر جلو بروم. بنابراین، رابطه مستقیمی بین وادی پنجم و لژیون سردار وجود دارد. آموختم که «دانه‌دانه است، غله در انبار». اگر بخواهم سال آینده در لژیون سردار باشم، از امروز باید ذره‌ذره ذخیره کنم و با دل قرص و دست پر پیش بروم.

آیا تجربه‌ای از عملی کردن تفکر در زندگی‌تان دارید؟
همسفر فرشته:
گاهی باید مثل کوه ایستاد، گاهی مثل آب روان شد، گاهی مثل برگ زرد پذیرفت و زیر پای عابران افتاد و گاهی مثل انسان صبور بود.

یکی از تجربه‌هایم گذر از ترس بود. هجده سال گواهینامه داشتم، اما رانندگی نمی‌کردم چون می‌ترسیدم. هر بار که تصمیم می‌گرفتم، ذهنم بازی‌هایی می‌ساخت که منصرفم می‌کرد. اما وقتی وارد کنگره شدم و شنیدم باید از ترس و تاریکی‌ها عبور کنیم، جرات پیدا کردم پشت فرمان بنشینم و رانندگی کنم. 

قبلاً فکر می‌کردم به‌عنوان همسر و مادر، همیشه باید غذایم آماده و خانه‌ام مرتب باشد. اما بعد فهمیدم مادر و همسر خوب بودن فقط این‌ها نیست؛ باید آرامش و حس خوب را منتقل کنم. زندگی پر از بازی‌هاست و من باید برنده باشم. انسان همیشه فرصت تجربه همه چیز را ندارد. تجربیات دیگران بزرگ‌ترین گنج و بهترین هدیه است. قبلاً فکر می‌کردم به چیزی که دل ندارد، دل نبندم، اما بعدها فهمیدم این برای همه موارد صدق نمی‌کند. 

زندگی زیباست اگر در مسیر ارزش‌ها و آنچه خداوند دوست دارد و به صلاحم است، حرکت کنم. باید با دید مثبت به اطراف نگاه کنم و از تجربیات دیگران درس بگیرم تا اشتباهاتم را تکرار نکنم. خدا را شکر که در مسیر کنگره‌ام. جناب مهندس دژاکام باعث شد آموزش‌های فراوانی ببینم. کنگره دیدم را عوض کرد. حالا دنیا را زیباتر می‌بینم، از ناآگاهی رها شدم و بیدار شده‌ام. قبلاً زندگی‌ام تکراری بود، اما امروز با دید وسیع‌تر و چشمانی روشن‌تر به زندگی نگاه می‌کنم، از روزهایم لذت می‌برم و امیدوارم روزی خدمتگزار خوبی در کنگره باشم و از خداوند کمک می‌خواهم. 

مصداق صبر در زندگی یک همسفر چیست؟
همسفر فرشته:
صبر برای من به‌عنوان یک همسفر، در کنگره معنا پیدا کرد. وقتی وارد کنگره شدم، حال مساعدی نداشتم، اما با آموزش‌ها کم‌کم فهمیدم که یک همسفر در هر شرایطی باید آرامشش را حفظ کند و در کنار مسافرش، مانند بال پرواز، مسیر را طی کند. بال پرواز فقط نامی نیست. جناب مهندس فرمودند: «یک بال، مسافر است و بال دیگر، همسفر.» پرنده با یک بال اوج نمی‌گیرد و هواپیما با یک بال سقوط می‌کند. من آرامش گرفتم و آن را به مسافرم و زندگی‌ام منتقل کردم. صبر را در فرزندانم می‌بینم. قبلاً مادر حساسی بودم، اما حالا می‌بینم که این آرامش را به آن‌ها منتقل کرده‌ام. 

سخن پایانی:
با تشکر از همسفر فرشته عزیز، به این نتیجه رسیدیم که: اگر می‌خواهی سعادتمندترین انسان باشی، به آنچه می‌دانی عمل کن. این سخن امام علی (ع) رهنمود مهمی در خودسازی است. اگر انسان به دانسته‌هایش عمل کند، نه‌تنها سعادتمند می‌شود، بلکه به بالاترین درجه سعادت می‌رسد. عمل به دانسته‌ها یعنی پایبندی به آن‌ها در زندگی. این کار به رشد، تعالی و هدایت انسان کمک می‌کند.

 
عمل چون هست در علمت، عمل کن / پس از علم و عمل، اسرار حل کن

مصاحبه‌کننده: همسفر حکیمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون هشتم)
طراح سؤالات: همسفر فهیمه و همسفر اکرم رهجویان راهنما همسفر نیره (لژیون اول) و همسفر حکیمه رهجو راهنما همسفر سمانه (لژیون هشتم) همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مهری(لژیون هفتم)
عکاس: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .