جلسه سیزدهم از دوره دهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی چرمهین ویژه مسافران با استادی مسافر حسین، نگهبانی مسافر ابراهیم و دبیری مسافر فتحعلی بادستورجلسه " وادی پنجم و تأثیر آن بر روی من " سهشنبه ساعت 17 آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان حسین هستم مسافر، دستور جلسه امروز، وادی پنجم است: «در جهان ما، تفکر قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن، آن را کامل مینماید.»
از وادی اول تا چهارم، آموختیم که چگونه تفکر کنیم. اکنون به وادی پنجم رسیدهایم. پرسش این است:
وادی پنجم از من میخواهد باز هم تفکر کنیم، اما این بار در جای خود بمانیم یا حرکت را آغاز کنیم؟ وادی پنجم به ما میگوید تفکر به تنهایی کافی نیست؛ به عبارت دیگر، با «حلوا حلوا» کردن، دهان شیرین نمیشود.
وادی پنجم سه مؤلفه کلیدی دارد: پندار سالم، گفتار سالم، کردار سالم؛ ا برای رسیدن به این سه مؤلفه، باید هفت پله را طی کنیم.
اولین پله، دوری از ضد ارزشهاست؛ یعنی توقف انجام کارهایی که پیش از این انجام میدادیم، مانند دروغ، غیبت، تجسس، دزدی و قضاوت.
دومین پله، خودداری کردن است؛ چشم و گوش ما فقط برای دیدن و شنیدن نیستند. گاهی لازم است «ندیدن» و «نشنیدن» را تمرین کنیم و از کنار مسائل عبور کنیم. این به معنای چشمپوشی از تجسس و کنجکاوی بیمورد نیست؛ بلکه به معنای حفظ حرمتها و عدم ورود به حریم دیگران است، درست همانطور که در کنگره آموختهایم. باید از انجام کارهایی که پیشتر جزو ضد ارزشهایمان بود، پرهیز کنیم. گاهی در انجام کاری تردید داریم؛ بهترین کار در چنین مواقعی، خودداری و توقف است، چرا که عدم انجام آن کار میتواند به نفع ما باشد.
سومین پله، قناعت کردن است؛ یعنی با کمترین امکانات، بیشترین بهره را ببریم. جناب مهندس در این زمینه تشبیه زیبایی دارند: «طبیعت را الگوی خود قرار دهید.» برخی درختان با آب شور، مشتی کود و خاک، شیرینترین میوهها را به ما میبخشند.
چهارمين پله، صبر کردن است؛ صبر در برابر مشکلات. در طول سفرم، مشکلات بسیاری برایم پیش آمد. اما ماندن در حال بد، مانع رشد بسیاری از جنبههای دیگر زندگی شد. مشکلات، سازنده و راهگشای رشد ما هستند. در این نقطه باید از خود بپرسیم: آیا این مشکلات فقط مختص من است؟ اکنون چه باید بکنم؟ آیا باید کفران نعمت کنم؟ آیا باید به خود یا اطرافیانم بدرفتاری کنم چون با مشکل مواجه شدهام؟
جناب مهندس میفرمایند: «مشکلات رحمت خداوند است، نه لعنت خداوند.» زمانی که به کنگره آمدم، متوجه شدم که مشکلات منحصر به فرد من نیستند و همه با آنها دست و پنجه نرم میکنند. مشکلات، رحمت هستند نه عذاب. زمانی که مشکلات بر سرم میآمد، با عبور از آنها یا بیتوجهی به آنها، از کنارشان میگذشتم. در دوران مصرف مواد مخدر، منتظر بودم کسی دربارهام غیبت کند تا با او درگیر شوم. این گفتگوی «به من چه!» و «به تو چه!»، پرهیز از تجسس و غیبت، کمک شایانی به ما میکند.
پلههای بعدی، رضا، تسلیم و تفکر کردن است.
پله دیگر، پسانداز کردن است. زمانی که مصرفکننده بودم و با کنگره آشنایی نداشتم، درکی از پسانداز نداشتم. خانوادهام حاضر بودند در بسیاری از زیارتگاهها نذر کنند تا من حتی برای یک روز هم مواد مصرف نکنم. اما اکنون که با کنگره آشنا شدهام، به حال خوش و رهایی رسیدهام و در لژیون سردار حضور دارم. با خود گفتم: حال که به لطف کنگره به این حال خوش رسیدهام، اگر قرار است پساندازی کنم، باید در لژیون سردار صرف شود تا به حال خوشتری دست یابم. «دیگران کاشتند تا ما بخوریم، و ما بکاریم تا دیگران بخورند.»

تایپ : مسافر حسین لژیون سوم
ارسال : مسافر عسگر
- تعداد بازدید از این مطلب :
139