English Version
This Site Is Available In English

تو بال پرواز من هستی

تو بال پرواز من هستی

همسفران نماد استقامت صبر و گذشت هستند. من به عنوان همسفر هیچ منتی بر سر مسافرم ندارم، از مسافرم ممنونم که باعث شد، با این مکان مقدس آشنا بشوم. نمی‌دانم از کجا بگویم، برای گفتن از روزهایی که ناامید و مغرور بودم که نمی‌خواستم وارد کنگره بشوم؛ و زمانی که پا به این مکان مقدس گذاشتم، اسم همسفر روی من گذاشته شد. وقتی به کنگره آمدم، مسافرم به من گفت تو بال پرواز من هستی و باید در این مسیر مرا کمک کنی تا به درمان برسم. در آن روزها بار مسئولیت سنگینی را بر دوش خودم احساس می‌کردم و از همه طرف تحت فشار روحی و روانی بودم؛ از یک طرف بار مسئولیت دخترم و از طرفی خانواده‌هایمان که خبر از اعتیاد مسافرم نداشتند و از طرفی مواظب مسافرم بودم. خانه را امن، رفت‌و‌آمدها را کم می‌کردم و مواظب اقتصاد خانه بودم. ولی خود کنگره تمام این دغدغه‌ها و نگرانی‌ها را درست مثل یک پازل کنار هم مرتب کرد، تا به سفر دوم برسم.

اوایل سفرم مدت کوتاهی دغدغه مسافرم را داشتم اما به من آموختند که سیستم کنگره خودش می‌داند که چه کار کند. آن روزها تنها با کسی می‌توانستم درد و دل کنم و دغدغه‌هایم را بگویم، راهنمای عزیزم بود، که در همین دل‌نوشته از راهنمای عزیزم سپاس‌گزارم. در روزهای اول سفرم او، همه جوره مثل یک مادر و خواهر مهربان درد و دل‌هایم را گوش می‌داد و من را بسیار امیدوار و آرام می‌کرد. وقتی به آرامش رسیدم، در پی یافتن خویش شدم و زمانی که مسافرم را به حال خود رها کردم، متوجه شدم به آخر سفرش نزدیک شده است و پله‌های آخر خود را می‌گذراند و من می‌دانم از برکات سردار بود که ما سفر اول را به خوبی تمام کردیم. من امروز به خودم افتخار می‌کنم که توانستم، با کمک آموزش‌ها، سی‌‌دی‌های مهندس و آموزش‌های استادم این بحران را از سر بگذرانم و آن‌ها را به عنوان خاطره‌ای برای خوانندگان این دل‌نوشته بنویسم. در تمام اتفاقات سفر اول تنها مسئله‌ای که خیلی به آن افتخار می‌کنم این است که کنگره من را پذیرفت، تا در این مکان مقدس آموزش بگیرم و عضو لژیون سردار بشوم.

این را در زندگی دیدم که سردار ضامن من و خانواده‌ام در این سفر بوده است. از آقای مهندس بسیار سپاس‌گزارم که کنگره را به من بخشید و با فکر و درایت بسیار عالی لژیون‌ها را تعبیه کرد که من انسیه وقتی وارد لژیون شدم، بعد از چند وقت حس کردم که در این مسیر تنها نیستم و تمام همسفرانی که در این لژیون و شعبه هستند با من هم درد هستند. خواهرانی دارم که خیلی دوستشان دارم، آن‌ها هر کدام برای من درس و آموزشی هستند، اگر چند روز آن‌ها را نبینم به قدری دلتنگ می‌شوم که زمان رفتن به شعبه با شوق این مسیر را تا کنگره می‌آیم تا آن‌ها را ببینم. من وقتی برای رهایی به آکادمی رفتم، زمانی‌که آقای مهندس گل رهایی را به دستم داد، انگار این گل را از دستان همسفرانی که در لامکان به یاری ما می‌آیند به من دادند، حس بسیار زیبایی بود. امیدوارم این حس را تمام همسفران تجربه کنند.


نویسنده: همسفر انسیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
رابط خبری: همسفر سولماز رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
عکاس: همسفر ماهرخ رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یکم)
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .