English Version
This Site Is Available In English

تفکر همراه با حرکت

تفکر همراه با حرکت

جلسه یازدهم از دوره هشتادوپنجم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی آکادمی با استادی راهنما همسفر سمیرا، نگهبانی همسفر مونس و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی پنجم و تأثیر آن روی من» در روز سه‌شنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم که این فرصت را به من داد تا در این جایگاه باشم. همیشه در کنگره یاد گرفتیم که از خداوند، هستی و همه انسان‌هایی که برای ما کاری انجام می‌دهند قدردانی کنیم. از ایجنت نمایندگی همسفر گلناز، مرزبان‌ها، نگهبان و دبیر که این فرصت را به من دادند تا در خدمت شما باشم تشکر می‌کنم.

دستور جلسه، وادی پنجم است که می‌گوید: در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن کامل می‌شود. من قبل از اینکه بخواهم وارد کنگره شوم، سؤالات زیادی در ذهنم بود و جواب درستی برایشان پیدا نمی‌کردم؛ اما در دل تک‌تک سی‌دی‌ها و وادی‌ها به جواب سؤالاتم رسیدم. عنوان وادی خیلی ساده‌ به نظر می‌رسد؛ ولی وقتی در عمقش می‌روی خواهی دید که دریایی از اطلاعات و آموزش‌ها است که در زندگی به ما خیلی کمک می‌کند.

برفرض وادی اول می‌گوید: با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد. من همیشه با خود می‌گفتم: من که از صبح تا شب در حال فکر کردن هستم، چرا تغییر نمی‌کنم و اتفاقی نمی‌افتد؟  درصورتی‌که آن زمان افکار من خیلی پراکنده بود؛ یعنی مدام به گذشته و زمان‌های ازدست‌رفته فکر می‌کردم یا درگیر آینده بودم. بعداً متوجه شدم که فکر کردن و تفکر کردن با همدیگر فرق دارند. تفکر کردن در حقیقت فکری است که مسیر، هدف و جهت مشخصی دارد، به‌قول‌معروف دارای رنگ و لعاب است؛ ولی فکر کردن این‌گونه نیست.

از وادی اول تا چهارم راجع‌ به تفکر کردن صحبت می‌کند؛ اما وقتی به وادی پنجم می‌رسیم، می‌گوید: پس از تفکر کردن شروع به حرکت کن و ساختارهای ذهنی را از قوه به فعل تبدیل کن، درواقع حل مسئله تا این مرحله به‌صورت تئوری بوده است؛ ولی از این زمان به بعد باید آن را عملی کنیم. در این وادی از سه جهان صحبت می‌شود. جهان خاکی، جهان خواب که به‌صورت ناخودآگاه در آن زندگی می‌کنیم و دیگری جهان ذهنی که خیلی قدرتمند است.

آقای مهندس می‌گویند: «اگر می‌خواهید در هر کاری به نتیجه برسید، ابتدا یک تصویر از چیزی که می‌خواهید در ذهنتان ترسیم کنید؛ سپس در جهتش حرکت کنید و در دنیای بیرونی آن را عملی کنید». موضوعی که در اینجا پیش می‌آید، این است که من خیلی دوست دارم دست‌هایم را روی زانوهایم بگذارم و بلند شوم؛ ولی به‌محض اینکه می‌خواهم این کار را انجام دهم وحشت، ترس، ناامیدی، افسردگی و اضطراب به سراغم می‌آیند و نمی‌گذارند حرکت کنم.

چیزی که خودم در سفر اول تجربه کردم، این بود که در اواسط سفرم ناامید شدم و به خودم گفتم: مبادا این همه رفت‌وآمد در گرما، سرما و سی‌دی نوشتن‌ها بی‌نتیجه باشد؛ اما اگر در همان نقطه در جا می‌زدم و در دل ترس نمی‌رفتم، اکنون به این نتیجه نمی‌رسیدم. مسئله دیگری که همیشه ذهنم را درگیر می‌کرد، این بود که چرا بااین‌همه تلاشی که می‌کنم و راه درستی که انتخاب کرده‌ام به نتیجه نمی‌رسم؟

من دقیقاً در همین وادی جواب سؤال خود را پیدا کردم. انسان اگر بخواهد با ترس و وحشت به جلو حرکت کند، هرقدر هم که پشتکار داشته و باهوش باشد به نتیجه نمی‌رسد. مانند فصل‌های امتحان که از شب تا صبح بیداریم و درس می‌خوانیم؛ ولی به‌محض اینکه سر جلسه امتحان می‌نشینیم، چیزی به یاد نمی‌آوریم و نمره کسب شده آن چیزی نیست که برایش تلاش کرده بودیم؛ زیرا استرس زیادی داشتیم.

اگر بخواهیم ساختارهای ذهنی خود را از قوه به فعل تبدیل کنیم؛ باید آرامش داشته باشیم. این وادی هفت پله را معرفی می‌کند که آن‌ها را باید به‌مرورزمان طی کنیم تا به آسایش و آرامش برسیم. اولین پله برگشت از ضد ارزش‌ها است. انجام ضدارزش‌ها کار خیلی راحتی است؛ اما خارج شدن از آن‌ها خیلی سخت است و یک شبه امکان‌پذیر نیست. بایستی به روش DST، تکرار و تمرین از ضدارزش‌ها فاصله گرفت.

انسان‌ها وقتی عمل ضدارزشی انجام می‌دهند، درونشان دلهره ایجاد می‌شود و به‌مرورزمان که آن کار را تکرار می‌کنند در سیستم خمر بدنشان تأثیر می‌گذارد. به‌عنوان‌مثال ما می‌دانیم که دروغ گفتن ضدارزش است و اگر انجامش دهیم درونمان نگرانی ایجاد می‌شود. تمام مسائل ضدارزشی در سیستم خمر بدن انسان تأثیر می‌گذارد و باعث می‌شوند که در درون ما ناآرامی ایجاد شود.

آقای مهندس دژاکام جمله زیبایی دارند که می‌گویند: «هرچقدر آدم در عمق تاریکی‌ها فرو رفته باشد، کافی است روی خود را به سمت نور برگرداند و خود را به منبع روشنایی نزدیک کند». دومین پله خودداری کردن است. خیلی مواقع در زندگی سر دوراهی قرار می‌گیریم که این کار را انجام دهم یا ندهم، درس بخوانم یا نخوانم، ازدواج کنم یا نکنم و ... . در این مواقع چون نتیجه کار را نمی‌دانیم بهتر است، ابتدا تحقیق کرده و با کسانی که در این زمینه آگاهی دارند، مشاوره کنیم؛ اما اگر باز به نتیجه نرسیدیم آن کار را انجام ندهیم و خودداری کنیم.

پله‌ دیگر این وادی صبر است که من اصلاً آدم صبوری نبودم و خیلی سریع می‌خواستم وارد سفر دوم شوم و به خواسته‌هایم برسم. خیلی زود می‌خواستم به آرامش برسم تا بتوانم مشکلاتم را حل کنم؛ درصورتی‌که باید صبر می‌کردم تا آن ساختارها شکل بگیرند. زمانی‌که ما بخواهیم ساختمانی بسازیم تا موقعی که ساختمان قدیمی را خراب نکرده و دوباره پی‌ریزی نکنیم، نمی‌توانیم ساختمانی جدید بسازیم.

ساختمان جسم و روانمان هم همین‌طور است؛ یعنی باید کاملاً آن را خراب کنیم و دوباره بسازیم؛ ولی من این موارد را در نظر نمی‌گرفتم و تنها می‌خواستم به اهدافم برسم. انسان باید صبور باشد و به این صبر کردن ایمان داشته باشد. کسانی که صبورانه تلاش می‌کنند، همه چیز به‌موقع اتفاق خواهد افتاد.

رهایی 40 سی‌دی همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زری (لژیون دهم)

مرحله 30 سی‌دی همسفر اکرم و همسفر لیلا رهجویان راهنما همسفر زری (لژیون دهم) و مرحله 30 سی‌دی همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر بهجت (لژیون ششم)

   دریافت نشان پیمان وادی هشتم
توسط همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زری (لژیون دهم)

مرزبانان کشیک: همسفر آیدا و مسافر مرتضی
تایپیست: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اسرین (لژیون بیست‌وسوم)
ویرایش و ارسال: همسفر نصیبه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .